میل به تماشای فاجعه

میل به تماشای فاجعه


.

🔺دكتر على فيروزآبادى-روانپزشك

.

در گوشه‌ای از شهر خبر از شكل گیری سانحه‌ای كه از آن بوی فاجعه و مرگ می‌آید به گوش می‌رسد. من، شهروند سرزمینی با قدمتی چند هزارساله در عمق وجود خود هیجانی را حس می‌كنم كه احساسی دوگانه برمی‌انگیزاند. به تماشای ماجرا می‌روم تا دنیای درون را بر تصویر بیرون بیفكنم و بازشناسمش. تصویر بیرون از مرگ می‌‌گوید، از اسیر شدن انسان‌ها در چنگال سانحه‌. چه رانه‌ی‌ نیرومندی مرا چنین به حركت وا می‌دارد كه گاه برخلاف نیروی حیات بر علیه خود عمل كرده و دست به دوربین در مکانی كه هر آن احتمال درگیر شدن خود من را در خطر دارد به تماشا و فیلم و عکس گرفتن سرگرم شوم. گویی با یك كاتارسیس، یك پالایش روان روبروییم كه در یك رابطه سادومازوخیستیك با تجربه‌ای كه شاهد آنیم نمود می‌یابد. در این میان گاه خود را به جای آن‌كه سیل او‌ را می‌برد گذاشته و همگام و همنوا و همدل با او بر حال زار خود و او می‌گرییم اما روی دیگر سكه لذت سادیستیكی است كه از این حس و حال می‌بریم كه خود دامن از این ماجرا به سلامت بركشیده و آن‌چه پیش چشم داریم به ما فرصتی عطا می‌كند كه تمامی فانتزی‌های خشم و پرخاشگری و احساسات منفی انباشته شده در وجودمان را تخلیه و آزاد كنیم. 


‏🔺Schadenfreude واژه ای آلمانی است که از احساس شعف برخاسته از ناکامی دیگری حکایت می‌کند. فروم پیش از این به ما یاداور شد كه انسان آن هنگام كه نتوانست از قابلیت‌های درون خود برای شكوفا كردن شخصیت و زایندگی خلاق استفاده كند به سوی نابود كردن خود و دیگری سوق می‌یابد. انسان، گاه از احساس ناتوانی خود در برابر دنیا از طریق نابود كردن آن می‌گریزد.دیدن مشکل دیگری به او احساس امنیت می‌دهد. 


🔺در این صحنه‌ها، حس حقارت برخاسته از ناتوانی ما است كه مفری برای ارضا و راهی برای احساس قدرت و امنیت می‌یابد. این جا است كه در مثلث قربانی- مرتكب- منجی جای ما به شكل مداوم در این بازی زندگی جابجا می‌شود. آنان‌كه به تماشا می‌ایند و ازدحامشان بدل به عاملی برای بالا بردن احتمال قربانی شدن خودشان می‌شود همزمان مرتکب و قربانی‌ و منجی‌ و به شکلی ناخودآگاه در حال بازی کردن هر سه نقش هستند. گویی سه شخصیت متفاوت همزمان در وجود آنها حلول کرده است.

Report Page