«منشِ شریعتی»

«منشِ شریعتی»

اکنون ما شریعتی

به‌مناسبت چهل‌وچهارمین سالگرد

شهادت دکتر علی شریعتی

«منشِ شریعتی»

دکتر حمیدرضا محمدنژاد، تاریخ پژوه


جایگاه علمی و روشنفکری دکتر شریعتی بر همگان واضح و مبرهن است. به آثار او در بیشتر کشورهای خاورمیانه رجوع شده و ارجاع داده می‌شود. در ترکیه ترجمه آثار او جزو سه کتاب اول بوده است. در لبنان و عراق و شمال آفریقا، از آثار و افکارش استقبال شده و می‌شود. در دهه‌ی چهل و پنجاه هجری شمسی دوره‌ی اوج فعالیت خویش، پیشتاز اصلاح دینی و از پیشگامان اصلی نهضت دین‌پیرایی و بازگشت به خویشتن بود. نظریات و افکار او نقش اساسی‌ای بر جامعه ایران و بر جهان اسلام گذارده است. افقی که او گشود آغاز راهی بود که همچنان تداوم دارد. صدها سال اسلام به جسدی تبدیل شده بود و با تلاش او جانی دوباره گرفت و ملل مسلمان از خواب قرون بیدار شدند. ساعت و روزی نیست که در گوشه و کنار دنیا رساله و تزی در باره او نوشته نشود و تحقیقی در باره او انجام نگیرد. متفکران صاحبنظر همچنان پیرامون نظریات او ناظر بر انسان، تاریخ و جامعه، تحلیل و پژوهش می‌کنند.

با این توصیفات به نظر می‌ رسد که هنوز در شناخت شریعتی از تمام توانمندی خود استفاده ننموده‌ایم. برای پی بردن به زوایای وجودی هر اندیشه ورز، اینکه چه موضوعی از مباحث وی مسئله‌ی روز است به‌مراتب با اهمیت‌تر از پرداختن به خود شخص است. طبیعی است که هر شخصیتی به‌خاطر برداشت های گوناگون از عقایدش موافق و مخالف داشته باشد. استنباط و استطاعت فکری همه به یک میزان نبوده و یکسان نمی‌اندیشند. غیر از این هم توقعی نامعقول است. یکی از مهمترین خصیصه های یک روشنفکر نحوه‌ی مواجهه، پذیرش و تحمل دگراندیش و مخالف است. 

مفهوم دیگری و دگراندیشی از مباحث فکری جدی و جهانشمول روز است. پرداختن به غیر و تحمل دیگری جزو موضوعات اصلی زمان است. گروههای تندروی داخلی و خارجی و برخی روحانیون قدرت‌طلب با شعار اسلام گرایی تحمل غیرخود را ندارند. انسان و جامعه را به خودی و غیر خودی تقسیم می‌کنند، آن هم در زمانی که حقوق بشر، افکارعمومی، کرامت، حرمت و ارزش انسان، آزادی و رعایت حقوق بشری و میزان تحمل مخالف از مبرم ترین مسائل عصر ما است و چه بسا پژوهشهایی که ارایه شده و چه بسیار اثاری که خلق شده است. به ویژه در مورد روش دکتر شریعتی پرچم‌دار اصلاح دینی در جهان اسلام آثار زیادی نوشته شده است.

 گاه در این کار آفتی مبنی بر رجوع به منابع غیرشریعتی از شریعتی گردیده که منجر به برداشتی غیرواقعی از او شده و هرکس از زاویه‌ی دید خود به او نگریسته است. روشی بیرون از حوزه و شرایط خاص زمان و جغرافیای حرف بوده که منجر به سوء استنباط از شریعتی شده است؟ روشی با ارایه به شواهدی خارج از حوزه، مکان و منابع شریعتی که پیش‌فرض‌هایی از قبل در ذهن پژوهش‌گر نقش بسته و مانع درک درست از آراء او شده است. این توصیفات اگاهانه یا نا اگاهانه وقتی در بحث از شریعتی به میان می‌آید چنانچه یک طرف به حق و طرف دیگر باطل باشد، با آن‌که هر دو به شریعتی ارجاع می دهند، آیا می‌توان پذیرفت که نایل به شناخت شریعتی شده‌اند و نسبت به او معرفت پیدا کرده اند؟ در حالی‌که شناخت شریعتی با رجوع به اقوال و افعال خود شریعتی میسر می‌گردد.

شریعتی در کنار افکار و نظراتش در مورد «آزادی، برابری، عرفان»، مباحث ایدئولوژیک و ایده‌ها و دکترین های فکری، اخلاق و ادبش را نیز داریم: شیوه‌ی زندگی، نحوه‌ی تعامل با دیگران و رعایت حقوق غیر که عُرف و سنت اوست. شریعتی تلاش می‌کرد از دین رهنمودها و مستنداتی برای تصدیق این منش بیآورد. راه شریعتی نیز مجموعه ای از همین اقوال و عمل او می‌باشد.

آیا تاکنون دیده یا شنیده شده که شریعتی به‌صدای دیگری گوش نداده باشد و یا گفته باشد گوش ندهید؟ شیوه‌ی زندگی و روش رفتاری او در گفتگو با نحله‌های فکری گوناگون نشان از تعامل با دیگری می‌دهد. در رفتار و گفتار شریعتی قیدی درباره‌ی طرد دیگری آورده نشده است. او به کار جمعی اعتقاد داشت آن‌چنان‌که جمعی نماز می خواند، جمعی گفتگو می کرد، جمعی کار می کرد و کنش‌گریی جمعی داشت و با غیرخود رفتاری «أحسن» نشان می داد و همه‌جا در درس‌ها به شاگردان و در سخنرانی‌ها به مخاطبان این آموزه و شیوه را انتقال می‌داد. در این باره چنان رفتار می‌نمود و اهتمام داشت تا پرداختن به دیگری الگو گردد.

شریعتی معیار و مبنای روشنی در زمینه دیگری دارد با آن که اهل مداهنه و کوتاهی در مسئولیت خود به‌عنوان یک مسلمان شیعه نیست. این اما بدان معنا نبود که خویشتن را بر دیگری تحمیل نماید و خواستار تأیید خود از سوی غیر باشد. مرزبندی اعتقادی او موجب نشد اجباری در پذیرش عقیده‌ی خویش از سوی غیر نشان دهد.

حاکمیت تک‌صدایی گروههای تندرو در ایران و غیره با نام و ظاهر اسلامی همراه با اجبار و سرنیزه، تفاوتی ماهوی و عمیق با اسلام حقیقی اهل مدارا، رفق و الفت، تقوا و تحمل در سنت پذیرش مخالف دارد. اسلام شریعتی همزیستی احسن با دیگری است. در شریعتی رعایت حقوق مخالف صرفا توصیه نیست و همچون وعظ و نصیحت برخی روحانیون نمی‌باشد. بلکه مسئله ای عینی و ثابت و جزو لایتغیر منش وروش اوست. موضوعی عملی و مشهود که با نظر و حرف او هماهنگی دارد. 

شریعتی در مجالس گوناگون حضور می‌یافت و درب خانه‌‌اش به‌روی مخالفان فکری باز بود. ممکن بود کسانی را رهنمون داده باشد‌ اما هیچگاه انان را از راهی که انتخاب کرده بودند منع نمی کرد. برای مخالف حق انتخاب قائل بود. هیچگاه تلخ‌کامی از خود نشان نمی داد. همواره چهره ای متبسم داشت تا شخص مقابل فاصله‌ای بین او و خود حس نکند و شخص مستمع تصور نکند که او تافته جدا بافته‌ای است. نگاهی عاقل اندر سفیه و از بالا به پایین نداشت. در گفتگو با هم‌دینان خود بر سنت رسول به‌مثابه روش تکیه می کرد و از ظاهر‌گرایی مذهبی دوری می‌گزید. با همه‌ی اشتیاق و حساسیتی که به شخصیت حضرت محمد داشت، نسبت به او تواضع نشان می داد.

سخنی به‌گزاف نمی‌گفت و وعده نمی‌داد. از آنچه نمی‌توانست انجام دهد سخن نمی‌گفت. زندگی اش همچون مردم عادی بود و خود را از مردم جدا نمی‌ساخت. فررند مردم وسخنگوی مستضعفان و محرومان بود. دانشش با درد و رنج جامعه نسبت داشت. راه ارتباط با مردم را شناخته بود. نوعی هم‌ذات‌انگاری میان مردم و او برقرار شده بود. مردم‌نگری و مردم‌خواهی با تاروپود وجودش گره خورده و پیوندی عمیق یافته بود. با همه تعامل با دیگر گروههای اعتقادی با کسانی که صفات و تفویض مقام الهی و الوهیت را به بشر نسبت می دادند نمی‌توانست کنار بیاید. از همین رو با غلات و ناصبییان همراهی نداشت. غیر از این در تعاملش با هرنوع نظر و عقیده‌ای مشکلی نداشت بلکه مجادله‌ی احسن با مخالفین فکری داشت. با هیچ‌یک از مخالفین خود ستیزه نمی کرد حتی با غیرمذهب خویش مدارا می نمود. در رفتارش سختگیری با هم‌مذهب و غیرمذهب خود نشان نمی داد. از درگیری لفظی با غیر پرهیز می‌کرد. تا جامعه به اختلاف و تناقض کشیده نشود. بسیاری از اسامی مخالفین دینی را که مرزبندی مشخصی با آنان داشت را در آثارش می آورد تا جامعه به نفاق و تشتت دچار نگردد. این‌را تا آنجا رعایت می‌کرد که به منابع مخالف هم ارجاع می‌داد.

به سخنان مخالفینش گوش می داد و از منابع آنان به انان پاسخ می‌داد. در گفتگو و درس‌ها به مخاطبین و شاگردانش مانند برخی روحانیون سخن خود را از آسمان به زمین نازل شده نمی‌دانست. هرچند صدایی رسا و تاثیر گذار داشت اما خود را مقدس جلوه نمی‌داد تا همواره راه نقد باز باشد و آن‌را بر خود می گشود. نمی گفت قال..، تا جلوی هر نوع نقد و نظر را بر خود ببندد. جای نقد و گفتگو را باز می‌گذارد. با مخالفینش روی دلایلی می‌ایستاد و تکیه می‌کرد تا تنش‌ها را بزداید. می گفت وقتی شخصی بگوید من برحقم و غیرمن باطل، چگونه می‌تواند با آنها همزیستی کند؟ هر کس از موافق و مخالف از او کمک می‌خواست یاری می‌نمود. در میان توده ها رشد و نمو یافته بود به دغدغه‌های آنان توجه می کرد. امکانات و آزادی در غرب را رها کرد وبه مام میهن برگشت تا در میان مردم باشد. تقاص این عشق به مردم سال‌ها زندان انفرادی و شکنجه‌ی روانی بود! امور مردم برایش جدی و مهم بود. و این نه در وعظ و نصیحت که حدیث زندگی و باور عینی اش بود. در زلزله‌ی بم برای کمک تا سر در خاک فروبرده بود. برایش مصائب مردم مهمترین مسئله بود. با صنف‌های مختلف کارگری ارتباط برقرار می‌کرد حرف آنان را می‌شنید و با انان هم‌درد و همراه می‌شد. زبان آنان را می‌فهمید. زحمتکشان او را از خود می‌دانستند. 

روزی از پیرمرد دهقانی که در شدت سرمای زمستان هندوانه میفروخت همه هندوانه هایش خرید تا در سرما نلرزد. به‌خواسته‌های ابتدایی و نیازهای اولیه مردم مانند غذا، پوشاک و مسکن توجه عینی داشت. می‌کوشید اگر مانعی در سر راهشان می‌دید برطرف سازد و خود نیز بدان عمل می‌نمود تا آن جا‌ که به خواهرش و همسرش آزادی حق انتخاب را قایل بود. آیا چنین منش و اعتقاد عملی براستی بر سنت و سیره‌ی پیامبر مبتنی است و یا اسلام گرایی های ظاهر گرا، نامتساهل و خشونت آمیز سلطه جوی رایج؟!

یادش زنده و راهش مستمر باد.


اکنون ما وشریعتی


***

Report Page