به مناسبت روز جهانی مقابله با کار کودک

به مناسبت روز جهانی مقابله با کار کودک




کار کودک یکی از مسائل اجتماعی و انسانی مهم در جوامع جهانی است که هنوز هم در بسیاری از نقاط جهان وجود دارد. این پدیده فاجعه‌بار، زندگی و آینده بسیاری از کودکان را تحت تاثیر قرار می‌دهد. با توجه به افزایش چشمگیر تعداد کودکان کار پس از شیوع بیماری کرونا و جنگ‌ها و بحران‌های اقتصادی در سالهای اخیر که امواج گسترده مهاجرت را نیز در پی داشته، مقابله با کار کودک فوریت و ضرورتی بیش از پیش یافته است.

در این مطلب، به بررسی برخی از مصادیق و آثار کار کودک و نیازمندی‌های اجتماعی برای مقابله با این پدیده پرداخته می‌شود.

مسئله کار کودک در بسیاری از نقاط دنیا هر روز ابعاد پیچیده‌تر و گسترده‌تری پیدا می‌کند و در آینده‌ای نزدیک، شاهد نسلی خواهیم بود که به دلیل آسیب‌های متعدد ناشی از استثمار شدن در انواع مشاغل طاقت فرسا، اگر جان به در برده باشند، روان ناشاد و روزگاری تیره و تار خواهند داشت و اجتماعات بشری خواه ناخواه از آن متأثر خواهد شد. البته در اینجا صرفا بحث بر سر وخیمتر شدن اوضاع است، وگرنه این چرخه شکنجه کودکان با کار اجباری و تبدیل آنان به بزرگسالانی زخم خورده که مستعد ابتلا به افسردگی و اعتیاد، گرایش به بزهکاری و جذب شدن به گروه های افراط گرا و تروریستی چون داعش و طالبان هستند، مدتهای مدیدی است شکل گرفته و دوام یافته و چون گردابی سهمگین، زندگی‌های بی‌شماری را بلعیده است.

مجموع شرایط سالهای اخیر باعث شده بر شدت و وسعت چرخه یادشده لحظه لحظه افزوده شود. برای مثال، گر چه در اوکراین اطلاعات دقیقی درباره کودکان کار وجود ندارد، اما آن چه مشخص است و به وضوح به چشم می‌آید، پیچیده و بغرنج تر شدن ابعاد معضل کار کودک در این کشور در اثر بحران جنگ و پیامدهای ناگوار آن است. به طور کلی می‌توان به جرأت گفت جهان با کار کشیدن از گُرده کودکان و ساختن امروز خود با تباه کردن آینده آنان، کنار آمده است.

در ایران نیز از آنجا که تغییری در سیاستگذاری‌های کلان اجتماعی رخ نداده و وضعیت اقتصادی کشور و معیشت مردم کماکان روند بحرانی دارد، روز به روز بر وخامت غده سرطانی استثمار کودک افزوده میشود و حرمت و اهمیت کودکی انسان با شتاب بیشتری به سوی ناچیز شدن میل. میکند. تنها تفاوت این است که مجموع شرایط کنونی کشور و منطقه و جهان، شتاب این سقوط را چندبرابر کرده است.

اجاره بهای مسکن در شهرها رشد چشم‌گیری داشته و عدم دسترسی به حق ابتدایی اسکان حالا گریبانگیر بخش بزرگتری از جامعه شده و آنها را دچار اضطراب دائمی نموده و در خطر آوارگی قرار داده است.

گرانی مواد غذایی چون تخم‌مرغ، پنیر و کمبود نان و پوشاک موجب شده تا کودکان نتوانند به طور کافی غذای مورد نیاز - برای بقا و نه حتی رشد - را دریافت کنند و بسیاری از آنها روزهای خود را بدون حتی وعده غذایی و در شکنجه گرسنگی سپری میکنند.

از سوی دیگر، مهاجرت بسیاری از خانواده‌های افغانستانی به ایران پس از تشدید جنگ طالبان و زندگی آنها بدون حداقلهای اولیه در مناطق فقیرنشین، باعث ورود اطفال بی شماری به چرخه معیوب و ملتهب اقتصاد کشور شده است. در حقیقت خط قرمز بسیاری از خانواده‌ها در مراقبت از ایام کودکی فرزندانشان خواسته یا ناخواسته تغییر کرده و ناگزیر به گرفتن تصمیمات بسیار سختی شده‌اند، از جمله وارد کردن کودکان به چرخه کار؛ از دستفروشی در خیابان گرفته تا کار در کارگاه‌های غیراستاندارد.

برای سخن گفتن از ضرورت حیاتی ریشه کنی کامل کار کودک، می توان به آمارهای رسمی سازمان بین المللی کار پرداخت که بین ۱۵۰ تا ۲۵۰ میلیون کودک درگیر کار اجباری در نوسان است و هر چند رقم وحشتناکی است، اما انگار هر چه ارقام بزرگتر می‌شود، توجه کمتری برمی‌انگیزد؛ بنابراین شاید بهتر باشد دو قطره از این اقیانوس پهناور رنج را از نزدیک نظاره کنیم؛ دو خواهر در خانواده‌ای ساکن در یکی از روستاهای نزدیک پاکدشت؛ این دو دختر نوجوان مستعد و علاقمند به درس و مدرسه، به ناگزیر ترک تحصیل کرده و درست در همین ایام که همه از مقابله با کار کودک سخن می‌گویند، در حالی که آرزوهای بزرگ خود را برای تحصیلات عالی و ساختن آینده به خاک سپرده‌اند، بخش عمده ساعات بیداری خود را در یک کارخانه بسته‌بندی خرما میگذرانند. شرایط کاری در این کارخانه توانفرساست و کودکان شاغل در آن، در معرض بدرفتاری و خشونت قرار دارند. جسم و روحیه و روان آنها هر روز بیش از پیش تحلیل می رود و حسرت داشتن یک زندگی عادی، عذابِ هر لحظه زندگی‌شان شده است.

این دو خواهر دو نمونه از بی شمار زندگی معصومانه‌ای است که در نبود قوانین کارآمد حفاظت از کودکان، فقدان سازوکارهای حمایتی دولت و تضعیف مستمر و تعطیل نمودن نهادهای مدنی حامی حاشیه نشینان(مانند جمعیت امام علی)، نابود می‌شوند.


اگر در ایران ما، دارویی برای شفای این بیماری جوامع انسانی (کار کودک) باشد، چیزی نیست جز آموزش و آگاهی بخشی عمومی در خصوص این معضل، طراحی و اجرای قوانین و سازوکارهای جامع حمایتی و نظارتی و حذف نگاه امنیتی به فعالیتهای مدنی و مستقل مردمی؛ دارویی که البته اگر دیر شود، نوشدارو بعد از مرگ سهراب خواهد شد.

Report Page