ممنوعیت، سرکوب و حذف صدای زنان

ممنوعیت، سرکوب و حذف صدای زنان

حسین رونقی


سرکوب صدای زنان، «تقابل سازمان‌یافته» با آزادی و برابری اجتماعی است.

به‌نام خدای رنگین کمان و به‌یاد نیکا شاکرمی (آوازخوان سلطان قلب‌‌ها)

بیش از چهار دهه از «ممنوعیت صدا و آوازخوانی زنان ایران» می‌گذرد. شوق و استعدادهای بی‌شماری خاموش شدند و این روند همچنان ادامه دارد. خام‌اندیشی است که تصور کنیم چنین حذف‌هایی که زنان در مرکزیت آن هستند، فقط مسأله‌ی آنهاست. هر لحظه‌ای که صدای گروهی از جامعه (در اینجا زنان آوازخوان)، به ضرب و زور، ساکت شود، مسأله مرتبط با نهادهای قدرت و حاکمیت است و امر اجتماعی محسوب می‌شود و باید دغدغه همگان باشد.

 در زمینه و دارای عاملیت دیدن تمام اعضا، پیکره‌ی اجتماع، نگاه انتقادی دائمی به آنچه برساخت جنسیتی و نرمال‌سازی شده توسط ارکان حاکمیت و رسانه‌های مرتبط با آن است، شنیدن صداها، خنده‌ها، زمزمه‌ها، آوازخواندن‌ها و نواهایی از زنان که چنانچه می‌بینیم، قدرت حاکم را آن‌چنان خشمگین می‌کند که زنان با سرکوب شدیدی مواجه می‌شوند، این موضوع حاوی پیامی برای کل جامعه است که: «این گفتمان سکوت است که همچنان مستقر است و این زنان هستند که از گروه‌ها و طبقات و اقشار و نسل‌های مختلف، هرکدام با دغدغه و درد خود، علیه آن می‌شورند».

گفتمان سکوتی که چه‌بسا در خانواده و چارچوب تفکرات سنتی هم با انواع منع‌های قانونی، با مفاهیمی همچون «آبرو» و «نجابت» همراه است و با ترفندهای زیرکانه‌ای که برآمده از سیاست فرهنگی حاکم هستند مانند «مقدس‌سازی» زنانی که از علایق و خواسته‌های خود، می‌گذرند، پابرجاست. سیاستی که می‌خواهد زنان سنت‌شکن و آنها که خارج از تعاریف مقبول فرهنگ مسلط و ایدئولوژیک هستند را به کنج پستوها براند!

 پس بی‌شک مسئله زن، چه در حذف صداهای زنان آوازخوان و چه در هر ممنوعیت دیگر، مسئله‌ای همگانی در مسیر تحقق آزادی و برابری است، گرچه بار اصلی سرکوب، بر دوش زنان ایران است. زنان هستند که هربار از جایی فریادشان بلند می‌شود، طغیان می‌کنند و عامل محرک تمام گروه‌های معترض دیگر جامعه می‌شوند. زنان هستند که مسیر راه آزادی و برابری را برای دیگرانی که درگیر روزمره‌اند، روشن می‌کنند. زنان هستند که درحالی‌که سلب حقوق اولیه‌ی آنها عادی به‌نظر می‌رسد، ناگهان از سویی صدایی بلند می‌کنند؛ به‌تنگ آمده، گفتمان سکوت را می‌شکند. گفتمانی که در تقابل با آن هنوز هیچ سازوکار عملی و منسجمی، موجود نیست و هر فعالیت جدی و تحقیقی در این زمینه، همواره از جایی به‌بعد، خط قرمز بوده است.

آنچه شاهدیم، کنش گروه‌های مختلف زنان است که هربار شدیدتر سرکوب می‌شوند. بلند خندیدن، فریاد زدن تا ترانه‌خوانی و خلق هر اثر هنری ممنوعه‌ای توسط زنان، آنها را از موقعیت «غریبه‌گی»، انجماد، انزوا و درخود فرورفتگی، به سمت رهایی می‌برد. جامعه نیز به همراه این قهرمانان سنت‌شکن خود، مسیر آزادی را طی می‌کند. قهرمانانی که با جسارت در زمینی که ورود به آن ناممکن و ممنوعه دیده می‌شده است، پای می‌گذارند. (قهرمانانی چون نیکا شاکرمی، سارینا اسماعیل‌زاده و حدیث نجفی و...)

دراین وضعیت، آنچه از ما برمی‌آید، در زمینه حضور زنان و آوازخواندن آنها، همراهی کامل با صداهای حذف و سرکوب شده‌ای است، که برای از هم گسیختن حصارها و زنجیرهای تحمیلی خود، می‌جنگند.

زنان ایران، در شرایط سانسور و ممنوعیت هر تولید محتوای کاربردی که ضرورت آزادی‌های اولیه‌ی آنها را تاکید کند، مقابل هنجارسازی‌های نمادین و تعاریف سنتی و توصیف برساخته‌ی حاکمیت از زن که «زن خوب، یعنی زن مطیع»، بلند شده‌اند. هزینه‌ی این تقابل را با تحمل شرایط سخت اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، و بعضا پذیرش انواع برچسب‌ها و تهمت‌‌های تفکرات متحجر در لباس مدرن، مدت‌هاست پذیرفته‌اند.

زنان ایران بغض‌های فروخورده‌ی خود را به شکلی دیگر از زیستن تبدیل کرده‌اند. زیستنی در مسیر رهایی از تمام قیودی که مانع دستیابی به آزادی و برابری هستند. آنها مقابل عدالتی که در قانونی وضع شده که عین بی‌عدالتی است و حتی اعتراض به آن، بازهم با خشونت و طرد پاسخ داده می‌شود، همواره ایستاده‌اند و نسل جدید این زنان، امروز توانسته‌اند این ایستادگی را با شیوه‌هایی خلاقانه و نوین، به جهان نمایش دهند.

صدای زنان، این روزها همه‌جا شنیده می‌شود. در صورت‌های مختلف. آنها که با اتهام حق‌خواهی تحت سخت‌ترین فشارها قرار می‌گیرند، اما «اظهار پشیمانی نکرد»ه و نمی‌کنند؛ همچون «یلدا آقافضلی». زنان گمنامی که به استادیوم ورزشی راه داده نمی‌شوند، حتی شامل رانت حکومتی و شوی تبلیغاتی حضور زنان هم نمی‌شوند، اما شرف جامعه را هدف می‌گیرند، با درکف گذاشتن جان خود وجدان جمعی را به چالش می‌کشند. مانند «سحر خدایاری» دختر آبی ایران و خودسوزی او درخیابان. و بی‌شمار نفراتی که شاید روایت زندگی آنها و ایستادگی آنها را تا به امروز نشنیده باشیم.

مسلماً مقاومت زنان به‌همراه خسارت‌های بسیار اعم از حذف آنها از حوزه عمومی و امکان آفرینش‌های شخصی و هنری تا خودکشی و خودسوزی و حتی قتل آنها در حوزه عمومی بوده‌است. اینکه این سرکوب زنجیره‌ای، خشونت‌های معطوف به قتل و حذف فیزیکی زنان را رقم زده است. حذف صدا، بدن، هنر و امکان نمایش استعداد زنان به حذف فیزیکی و جسمانی و در حال حاضر حذف سیستماتیک و تنبیه یا شکنجه قانونی و عمومی زنان کشیده شده‌است.

اگر زن هستید و علاقمند به آوازخوانی، تن به کنترل‌گری‌ها، ندهید. صدای شما علیه این وضعیت و به‌منزله‌ی پیام مردم ایران به استبداد است که: «ما زنده هستیم و در اوج محدودیت‌ها، تن به آنچه شما سال‌ها طبیعی نمایش داده‌اید، نداده‌ایم و همواره به‌دنبال همان آگاهی جمعی‌ای بوده‌ایم که تلاش کردید ما را از آن غافل کنید».

تقابل با بیدادگری حق زنان و حق همه‌ی مردمان طرد شده است. آواز خواندن و ممنوعه نبودن صدا و تصویر، حق اولیه‌ی همگانی و انسانی است. در دفاع از این روند حق‌خواهی، ضرورت دارد که همه کنار هم بایستیم و یکپارچه از یکدیگرحمایت کنیم. چه در سطح جامعه و خانواده و چه درمقابل قوانین تبعیض‌آمیز، پاپس نکشیم.

از یاد نبریم که قرار است ما سرانجام آنچه سزاوارش هستیم را، در کنارهم و برابر با هم، به‌دست آوریم.

https://instagram.com/Hosseinronaghi

https://x.com/Hosseinronaghi

https://t.me/Hosseinronaghi

Report Page