مقدمه ای بر رواندرمانی حمایتی

مقدمه ای بر رواندرمانی حمایتی



دکتر فیروزآبادی

🔺بسیاری از پزشکان‌‏، اموزش روانپزشکی را بدون هیچ آشنایی قبلی با مفاهیم روان پویشی یا هرنوع روان درمانی آغاز می کنند.برخی دانشجوها از کشورهایی می ایند که مفاهیم روان پویشی در انها خیلی گستردگی ندارد. انها نمی دانند پس از اینکه گرفتن شرح حال را به پایان رساندند به بیمار چه بگویند و گاهی نیز این باور را دارند که اگر بیمار درمورد احساسات گذشته خود سخن بگوید بهبود می یابد.


🔺پویایی روان به تعامل میان جنبه های خودآگاه و ناخودآگاه زندگی روانی اشاره می کند و رویکرد روان پویانه، توصیفی از معنای رفتار به دست می‌دهد.یکی از تکالیف روان درمانی بیرون کشیدن نظم از خلال علایم و اختلالات رفتاری است. برای رسیدن به این نظم، درمانگر و بیمار وارد فرایندی مشترک می شوند که درخلال آن به داستانی برسند که در ان این علایم و مشکلات رفتاری معنی دار شوند. هرچند مکاتب مختلف روان پویشی می توانند توضیح های مختلفی داشته باشند رسیدن به یک داستان معنی دار و قابل درک دراین میان اهمیتی اساسی دارد. 


1️⃣ مردی که به شکل معمول انسانی کارا و شاد بود پس از اینکه به خاطر حمله قلبی در بیمارستان بستری شد در درمان خود همکاری نکرده و به شکلی متوقعانه رفتار می کند. این رفتار علیرغم این است که به او گفته شده پیش اگهی خوبی دارد. یک فرضیه روان پویانه می تواند چنین باشد که برای او نقش منفعل و درمانده بیمار بستری اضطراب زا است و او سعی دارد این را با درپیش گرفتن یک گرایش سلطه گرایانه جبران کند. از انجا که او از ماهیت تحمیلی این وضعیت انفعالی خود آگاهی ندارد انرا ناخودآگاه می دانیم.

2️⃣ یک بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیا پس از آنکه از سوی والدینش به خاطر نشستن پای تلویزیون برای تمامی شب سرزنش شد خوردن داروهایش را فراموش می کند.براساس پرونده اش او از تحصیلات خوبی برخوردار است. او از والدینش خشمگین است. او از این امر آگاه نیست که “فراموش“ کردن مصرف دارو یک سرکشی منشا گرفته ار نیروهای روانشناختی است.

3️⃣ یک جوان که برای تعطیلات عید در اولین سال دانشگاه خود به خانه آمده است، روز پیش از بازگذشت خود دعوایی شدید در خانه به راه می اندازد. او از این امر آگاه نیست که بخشی از وجود او(نه همه وجودش) تمایل به ماندن در خانه دارد(و همچنان وابسته به والدین).او با خشمگین شدن از اندوه ترک خانه می گریزد.


🔺درمانگران مبتدی اغلب چنین می پرسند: “توچه احساسی داشتی؟“ بی انکه قصدی خاص یا طرحی برای این داشته باشند که پس از پاسخ بیمار چه کنند. پرسش زمانی مناسب و مربوط است که به دنبال آن چنین مسیری بیاید: 

📎بررسی چگونگی کنارامدن و برخورد فرد با احساسش

📎اگر احساسی نبود،به بحث گذاشتن و طرح این مطلب که خود این فقدان احساس یافته مهمی است.


🔺به محضی که از مرحله گرفتن تاریخچه در درمان عبور کردیم درابتدا به احساسات و انگاره هایی فکر می کنیم که حضور داشته اما بیان نمی شوند و سپس به سوی احساسات و انگاره های می رویم که تا حدزیادی سرکوب شده اند و درنهایت به آنهایی می اندیشیم که کاملا پنهان اند. یک قیاس قدیمی، روان درمانی را به بازکردن پوست پیاز تشبیه می کند


علی فیروزابادی، اسرین سیدالشهدایی: مقدمه ای بر روان درمانی حمایتی (زیرچاپ)

ترجمه از:

Winston A, Rosenthal R, Pinsker H: Introduction to supportive psychotherapy, Glen O.Gabbard series editor, American Psychiatric Association,2004



Report Page