مفاتیحالهیچ
توجیهالمسائل دیوانیبه نام آنکه جان را فکرت آموخت // شکوفا گشتن و اندیشه آموخت
🎙 پادکست در شنوتو
https://shenoto.com/album/podcast/244860/مفاتیح-الهیچ
🎙 نسخه شنیداری تلگرام
https://t.me/shokaranjam/120
بازخوانی سندی نویافته، موسوم به «مفاتیحالهیچ» منسوب به رندالعلما دیوانسالار
به قلم سعید غلامینتاج امیری
ای بیخبران شکلِ مُجَسَّم، هیچ است // وین طارَمِ نُهْسپهرِ اَرْقَم، هیچ است
خوش باش که در نشیمنِ کَوْن و فَساد // وابسته یک دمیم و آن هم هیچ است
بدانید و آگاه باشید که هیچ، مفهومی پنهان، ژرف و گنگ است و گویا نمودن آن مایه دردِسر و فهم آن جز از برای برخی اهل خرد، میسور و مقدور نیست. اما ضرور اندر ضرور است از برای دیوانیانی که عاطل و باطل، عمر دیوانی سپری کرده و بیعملی پیشه کردهاند و هیچ بذری نکاشته و هیچ توشهای برنداشتهاند. بر آنان واجب است که نیک بر هیچِ پُر پیچ، اندیشه کرده و در دام پوچیِ نیچه، در نیفتند.
پس بر این نوشتار، قاعده اجمال را اعمال کردیم که، اَلعاقِل یَکفی بِالاشاره.
دوای حیرانی تامل در باب هیچ، بر چهارپایهای استوار است، مشتمل بر این چهارپاره است:
اصل یکم و متقدمترین اصل، «لاقیدی» است.
یعنی «هیچ» قیدی را نپذیر و اندیشه و تن و دل را در «هیچ» زندانی محصور مکن، رهای رها باش و «حریت مطلقه» را پاس بدار که باطلالسِحر روئینتنی اسپندیار است.
اصل دوم بر ضرورت داشتن «بیطرفی و انصاف» است.
به تعبیر علمای علمالاشیاء، بمثابه «هیچ» و صفر، در نقطه وسط و مرکز دایره باش تا همان قدر که جانب نفع خود را میگیری، جانب دیگران را نیز توانی گرفت، که همانند تو و با فاصلهای یکسان، بر محیط دایره ایستادهاند.
اصل سوم ناظر بر «موشکافی، نازکبینی و نازکخیالی» است.
یعنی همچو «هیچ»، نازک و رقیق و محو و ناپیدا شو تا رازها و ظرایف را فهم کنی و از دالانهای تنگ مصائب زندگی، گذر کنی. و در کمینگاه عداوتها، در هر روزنی پنهان توانی شد.
اصل چهارم اهتمام بر «دم غنیمتشماری» است.
پس ابنالوقت باش و دریاب لحظهها را، چرا که سپهر گردون و مافیها، جملگی ناپایدارند و بس گذرا،
هیچ چیزی بیش از شاد زیستن و شاد نمودن دگران، واجد اهمیت و ارزش نیست.
چنانچه بر استوار گردانیدن اصول فوقالاشاره، مداومت و ممارست نمایی و همچون اُوراد و اذکار چلهنشینیهای معروفه، آنها را ملکه ذهن خود نمایی، به چنان درجهای از مرتبت و کمال خواهی رسید که افقهایی نو بر تو و از تو بر دگران، گشوده خواهد شد.
بر پایه اصل اول (لاقیدی)، به «آزادی و رهایی» خواهی رسید.
بر پایه اصل دوم (بیطرفی)، به «عشق و مستی» دست توانی یافت.
با استعانت از اصل سوم (موشکافی)، به مرتبه «مهارت و زرنگی» خواهی رسید.
و اَلنّهایه، با توسّل به اصل چهارم (دم غنیمتشماری)، شهد شیرین «حال خوش زندگی» را خواهی چشید.
حال که گوشهای از اسرار راز هیچ بر شما گشودیم و فلسفه هیچ بر شما تفسیر نمودیم، در پایان، این نکته دقیقه را نیز به یادگار داشته باشید که:
هیچ، نه پوچ که بس فربه است و پرمغز و مقصدش نه مَمات و عَدَم، بلکه حیات است و جَنّات عَدَن. پس به هیچ یک از زخارف دیوانی دل مبندید و هیچ قید و بهانهای مجویید، مو از ماست کشیده، امورات خلق را به صلاح تنظیم نمایید، باشد که رستگار گردید.
وَالعاقِبَةُ لِلمَستورین
***
به پایان آمد این دفتر، حکایت همچنان باقیست
اندیشه و تلاش را زِ بهر وطـن، پایانی نیست.
مهرتان افزون و غم از دلتان بیرون باد