صحبتهای حمیده رضوی دربارهی پشتصحنهاش از فیلم «كپی برابر اصل»
حمیده رضوی فیلمساز و یکی از دستیاران عباس کیارستمی در ۱۲ آذر سال ۹۴ در یک سانحهی رانندگی درگذشت. به بهانهی پنجمین سالگرد درگذشت وی گفتههای او را که سال ۱۳۹۰ در روزنامهی شرق چاپ شده و در آن از فیلم «كپی برابر اصل» میگوید، بازنشر میکنیم.
فيلم «كپی برابر اصل» به پشتوانهی نام كيارستمى و حضور بازيگری همچون ژوليت بينوش و تحسين در جشنوارهی كن همچنان مورد استقبال است. حميده رضوی يكی از شاگردان عباس كيارستمىست كه توانسته دربارهی پشتصحنهی دو ساختهی اخیر اين كارگردان، «شيرين» و «كپی برابر اصل» فیلم بسازد. خانم رضوی معتقد است، پاسخ بسياری از سوالات دربارهی کپی برابر اصل در فيلم او که عنوانش «اصل کپی برابر اصل» است، وجود دارد. سوالاتی همچون چگونگی ساختن يک فيلم در كشور ديگر، قرار گرفتن يک بازيگر مطرح در برابر يک خوانندهی اپرا و...
حميده رضوی دربارهی مستند «اصل کپی برابر اصل» میگوید: این مستند تمام مراحلی كه فيلم کپی برابر اصل برای ساخته شدن طی كرد را در بر میگیرد. از نوشتن سناريو، فیلمبرداری، صحبت كردن با بازيگران، چگونگی برقراری ارتباط بين دو بازيگر نقش اصلی یعنی ويليام شيمل كه در اپرای عباس كيارستمى، ايفای نقش میكرد و ژوليت بينوش، همه در فيلم هست. من قبلتر فيلم پشتصحنهی «شيرين» را هم ساخته بودم، با نام «طعم شيرين».
به نظر خانم رضوی يكی از نکاتی كه دربارهی ساخت «کپی برابر اصل» وجود داشت و فیلمسازی در منطقهی توسكانی را با ايران متفاوت كرده بود، خوشقولی گروه بود. اين همراهی گروه خارجی سبب شده بود، كار زودتر از آنی كه پیشبینی و برنامهریزی شده بود، به پايان برسد: «همهچيز بر اساس برنامهریزی پيش میرفت. همه سر وقت حاضر میشدند. در حالیكه در ايران اين اتفاق كمتر رخ میدهد.»
حمیده رضوی ادامه میدهد: «این مستند میتواند برای دانشجويان سينما و علاقهمندان به سينما نکات خوبی داشته باشد. به سوالهایی كه بسیاری دربارهی کپی برابر اصل دارند، جواب دهد. سوالاتی دربارهی اينكه چگونه يک بازيگر حرفهای مانند بينوش در كنار شيمل قرار گرفته است. چطور كارگردانی كه همواره از نابازيگران استفاده میكرد، اينبار از يک بازيگر حرفهای جهانی استفاده كرده است. چگونه برای رسيدن به نقش با هم همکاری میكردند. چطور كيارستمى بازی بينوش را تعديل میكرد و چطور كيارستمى در مقام يک كارگردان، بازيگرش را با زوايای نقش، نگاهِ زنِ فيلم و خواستههايش، راهنمایی میكرد، همه مواردی هستند كه در اين فيلم به آنها پرداخته شده است.»
شايد يكی از مواردی كه اين فيلم میتواند به آن پاسخ دهد، همان بحثیست كه همواره دربارهی سینمای کیارستمی مطرح میشود، اینکه فیلمهای او فاقد سناریوست، چیزی كه حالا معلوم میشود صحت ندارد. به قول رضوی «اين فيلم كاملا روشنگر اين است كه هوش و آگاهی عباس كيارستمى سبب میشود تا همهچيز ساده به نظر برسد، در حالیکه او همهچيز را از قبل آماده میکند. برای تکتک صحنههای فيلم، ماكتی در نظر دارد و پلان به پلان آن را نوشته و در ذهن دارد. او همواره به شاگردانش هم تاكيد میکند که بايد دكوپاژ را از قبل در نظر بگيرند. اين سوءتفاهمی است كه دربارهی ايشان وجود دارد.»
اين فيلم اولين تجربهی فیلمسازی كيارستمى در خارج از كشور نيست، اما تجربهی استثنایی برای گروه همراهش است. نگاه او بسیاری را شگفتزده كرده بود، محيط گروه آنچنان صميمی بوده كه حتی سه، چهار روز بعد از پايان هم نمیخواستند گروه را ترک كنند. رضوی میگويد كاری كه کیارستمی با عکاسی انجام داد، هم هزينه را پايين آورد و هم توانست کار را سرعت ببخشد: «استفادهای كه آقای كيارستمى از عكس در دكور فيلم داشتند و ديوارهای دو شهر را به اين وسيله به هم نزدیک كردند، برای طراح صحنهی ایتالیایی جالب بود و هزينه را هم كاهش داد.»
كارگردان اين پشتصحنه، سعی كرده فيلم را از حالت خشک و رسمی بيرون بياورد. مصاحبهها با چاشنی شوخطبعی همراه است و تدوين آن را بابک سالک و آرش زاهدی انجام دادهاند. اين فيلم ۳۴ دقیقهای از میان هفتاد ساعت راش ساخته شده است.