مروری بر وضعیت «زینب همرنگ»، فعال صنفی و معلم بازنشسته زندانی

مروری بر وضعیت «زینب همرنگ»، فعال صنفی و معلم بازنشسته زندانی

 متن ارسالی به بیدارزنی

«زینب همرنگ، معلم زندانی ۵۰‌ساله، اهل شهرستان مغان در استان اردبیل و ساکن تهران، از فعالین صنفی فرهنگیان است.

بازداشت اول زینب، به‌دلیل پی‌گیری مطالبات معلمان، اعتراض به سقوط ‎هواپیمای اوکراینی و شرکت در تجمعی مسالمت‌آمیز در اعتراض به این فاجعه، در تاریخ ۲۲ دی‌ماه ۱۳۹۸ توسط نیروهای پلیس امنیت تهران با ورود به منزلش صورت گرفت. ماموران امنیتی ضمن بازرسی و تفتیش منزلش، برخی از وسایل شخصی خانواده را ضبط کردند و سپس او را به همراه دخترش «مریم صیفی» بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل کردند. 

مریم صیفی ساعاتی پس از بازداشت آزاد گردید. یورش ماموران امنیتی و بازداشت بی‌دلیل زینب، موجب شده بود تا دخترش از شوک بازداشت مادر، بیمار شود و در نبود مادر توان رفتن به مدرسه را نداشته ‌باشد و مدرسه را ترک‌ کند.

زینب بعد از برقراری اولین تماس، بازداشتگاه امنیتی‌اش را جای نامناسبی توصیف کرد و نگرانی او به‌خاطر اذیت و آزارهای وارده از طرف ماموران امنیتی، خانواده‌اش را بیش‌از پیش نگران کرده‌ بود. بعد از آن تماس، خانواده زینب به مدت یک هفته از حال و روز او بی‌اطلاع بودند و بیماری مریم، در اثر بلاتکلیفی مادرش، شدت پیدا کرد. مریم به همراه پدرش جست‌وجو را برای کسب اطلاع از وضعیت زینب آغاز کرد و توانستند ردی از پرونده او را در شعبه ۶ دادسرای مقدس اوین پیدا کنند.

او بیش از ۴۰ روز را در سلول انفرادی گذراند؛ همسر زینب که او نیز از معلمان بازنشسته است اظهار کرد که دادسرا برای آزادی، ۶۰۰ میلیون تومان وثیقه خواسته بودند. در نهایت دادگاه انقلاب تهران، زینب را با اتهامات واهی «اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور» به ۵ سال حبس و «تبلیغ علیه نظام» به ۱ سال حبس محکوم کرد. روز ۱۵ شهریور ۱۳۹۹، وی در سفری به یکی از شهرهای استان آذربایجان غربی بازداشت و پس از پنج روز، به بند زنان زندان اوین جهت تحمل پنج سال حبس منتقل شد.

زینب همرنگ به بیماری‌های متعدد زمینه‌ای از جمله فشارخون، مشکلات کلیوی و ناخنک چشم مبتلا است. در طول دوران حبسش مقام‌های قضایی با اعطای مرخصی درمانی به او مخالفت نموده و وضعیت جسمی او به شدت نگران‌کننده‌ بود. همچنین ماموران امنیتی، پس از انتقالش به بیمارستان، او را با پابند به تخت بیمارستان بستند.

در ۲۹ تیر ۱۴۰۰ به دنبال مثبت شدن تست کرونا این فعال صنفی زندانی در بند زنان زندان اوین، به مرخصی استعلاجی اعزام شد. او و دیگر زندانیان سیاسی به شرایط نگهداری زندانیان در دوران کرونا که بسیار نامناسب بود اعتراض داشتند. بهداری این زندان، فاقد امکانات پزشکی بود و مسئولین زندان اوین حتی در روزهای سرد از روشن کردن شوفاژهای بند نسوان خودداری می‌کردند. در چنین شرایطی وضعیت جسمی و روحی زینب بسیار ناراحت‌کننده بود.

در آذر ۱۴۰۰ وی برای دومین بار به دلیل وخامت وضعیت جسمی و بیماری فشارخون از زندان اوین به بیمارستان طالقانی تهران منتقل شد؛ باوجود وضعیت جسمی نامناسب، توسط ماموران با پایند به تخت بیمارستان بسته شد. مقام‌های قضایی نیز حتی با وجود این شرایط با مرخصی درمانی‌اش موافقت نکردند.

زینب در ۲۳شهریور ۱۴۰۱، در اعتراض به شرایط نامناسب بند، دست به اعتصاب غذا و دارو زد و پس از آن، سه تن از ماموران زندان او را با اعمال خشونت، هتاکی و بی‌احترامی از بند زنان زندان خارج و به قرنطینه اوین منتقل کردند. با توجه به بیماری‌های متعدد وی، اعتصاب غذا و دارو وضعیت سلامتی‌اش را به‌شکل نگران‌کننده‌ای در معرض وخامت قرار داد.

زینب در طول دوران حبس کنش‌های اعتراضی بسیاری در زندان اوین داشت. او همراه با هفت زن زندانی سیاسی دیگر، در نامه‌ای سرگشاده، ضمن اعلام همدردی و همبستگی با خانواده و نزدیکان «بهنام محجوبی»، نسبت به نقض حقوق زندانیان اعتراض کردند. این افراد در این نامه با اشاره به سلب حقوق ابتدایی زندانیان از جمله مرخصی، آزادی مشروط، تخفیف مجازات‌ها، عدم رسیدگی پزشکی و همچنین پرونده‌سازی‌های مکرر و بازداشت فراگیر فعالان، واکنش نشان دادند. همچنین اسفند ۱۳۹۹ در واکنش به تبعید «مریم اکبری‌منفرد» همراه ۱۳ زندانی سیاسی زن در زندان اوین اعتراض کردند.

زینب و سایر زنان زندانی اوین روز ١۶ مهر ۱۴۰۱ با تجمع در محوطه حیاط زندان با اعتراضات مردم، اعتصابات معلمان و دانشجویان و اساتید و... اعلام همبستگی و حمایت کردند و خشونت افسارگسیخته حکومتی علیه مردم معترض را محکوم کردند. در نهایت زینب همرنگ در تاریخ ۲۵ مهر ۱۴۰۱، پس از تحمل بیش دو سال زندان، با بخشنامه «عفو و کاهش مجازات» از زندان اوین آزاد شد.

زینب را دیگر بار در تاریخ ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ دستگیر می‌کنند، در حالی‌که برای رفتن به باشگاه از خانه خارج شده بود، در یکی از پارک‌های اطرف طرشت به‌صورت کاملا اتفاقی با چند تن از دوستان خود مواجه می‌شود و در همین لحظه توسط نیروهای امنیتی بازداشت می‌شوند. او حدود ۲۵ روز را در انفرادی و شرایط بسیار سخت می‌گذراند و روز و شب‌های به‌شدت بحرانی را پشت سر می‌گذارد. طی آن مدت نهادهای قضایی و امنیتی تهران از پاسخگویی درباره دلایل بازداشت وی خودداری می‌کنند و در طی یک ماه فقط دو بار به وی اجازه برقراری تماس تلفنی با نزدیکانش را می‌دهند و همچنین وی را از داشتن وکیل و ملاقات با خانواده محروم می‌کنند.

سازمان اطلاعات مدعی شد که زینب به همراه دوستانش به هدف حضور داشتن در گردهمایی فراخوان رفته بودند. دیگربار توسط دستگاه قضایی جمهوری اسلامی، شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ایمان افشاری به اتهام «اجتماع و تبانی» به پنج سال حبس محکوم می‌شود. او که شرایط انفرادی برایش غیرقابل تحمل‌ است، دچار مشکلاتی چون سخت راه‌رفتن، نوسان فشار خون و دوبینی می‌شود. همچنین در خرداد ۱۴۰۲ مادر همسر زینب، فوت می‌کند و باز هم با مرخصی وی برای حضور در مراسم سوگ‌ و‌ بودن در کنار خانواده موافقت نمی‌شود. در حال حاضر نزدیک یک سال است که زینب، بدون برخورداری از حق مرخصی، در زندان اوین محبوس است.

زینب همرنگ به عنوان معلمی از پشت میله‌های آهنین زندان در همراهی با شاگردانش گفت: «هر روز خبری ناگوار و جانکاه از فرزندانمان، دل مادرانه‌مان را به درد می‌آورد. ما مادریم و درک می‌کنیم که داغ فرزند جوان با دل پر آرزو و امید یعنی چه. اما می‌گوئیم نه فقط آن مادران بلکه تمام زنان و مردان این مرز بوم از حقوق پایمال شده و خون‌های پاک ریخته شده دفاع خواهیم کرد.» زینب از ژینا، سارینا، و نیکا، به‌عنوان دختران دانش‌آموز و دانشجوی خود یاد می‌کند که هیچگاه فراموش نخواهند شد.

مگر مطالبات یک معلم چیست که اینگونه سال‌های عمرش را پشت میله‌های زندان می‌گذراند؟»

Report Page