مروری بر ادبیات داستانی لیبرال و لیبرتارین
https://t.me/UTfinanceداستانهای لیبرال و آزادیخواه طیف متنوعی از داستانها را در بر میگیرد که آرمان آزادی فردی را بررسی میکند. داستانهای لیبرال و آزادیخواه به خوانندگان این فرصت را میدهد تا مسائل پیچیده اجتماعی و سیاسی را از دریچه روایتهای جذاب بررسی کنند. با مواجهه با دیدگاههای مختلف در مورد آزادی، عدالت و نقش دولت، خوانندگان میتوانند دیدگاههای آگاهانه خود را در مورد این موضوعات مهم توسعه دهند.
لیبرالیسم: تمرکز بر حقوق فردی
داستان لیبرال اغلب با تنش بین آزادی فردی و محدودیتهای اجتماعی دست و پنجه نرم میکند. داستانها ممکن است موضوعات زیر را پوشش دهند:
برابری فرصتها: آثاری مانند رمان مایکل جی فاکس «آن گرین گیبلز» یا اثر کلاسیک هارپر لی «کشتن مرغ مقلد» مبارزات برای رفتار برابر و دسترسی به فرصتها را به نمایش میگذارد.
نقش دولت: آثاری مانند «اطلس شانه انداخته» اثر آین رند خطرات احتمالی مداخله بیش از حد دولت را بررسی میکند، همچنین آثار دیگری مانند «اینجا نمی تواند اتفاق بیفتد» سینکلر لوئیس در برابر ظهور اقتدارگرایی هشدار میدهند.
جوامع آرمانشهری: رابرت هاینلین در کتاب «ماه معشوقه خشن است» یک مستعمره ماه را به تصویر میکشد که قید حکومت زمین را کنار میزند و پتانسیل خودگردانی را برجسته میکند.
هشدارهای دیستوپیایی: کتاب «1984» جورج اورول یا«دنیای جدید شجاع» آلدوس هاکسلی به عنوان داستانهای هشداردهندهای عمل میکنند که خطرات قدرت کنترل نشده دولت و کنترل اجتماعی را به تصویر میکشند.
روایتهای بقا: کتاب «سرود» نوشته آین رند یا داستان «جاده» اثر کورمک مک کارتی چالشها و پیروزیهای افرادی را که در دنیایی با حداقل ساختارهای اجتماعی حرکت میکنند، بررسی میکنند.
دو سبک داستانی
«جنس تا ثروت» (Rags to riches) یک سبک داستانی کلاسیک است که قهرمانی را نشان میدهد که با سخت کوشی، نبوغ و کمی شانس، کسب و کار موفقی ایجاد میکند یا به استقلال مالی میرسد. میتوان به رمانهای هوراسیو الجر جونیور مانند «دیک ژنده پوش» یا «خواهر کری» اثر تئودور درایزر اشاره کرد.
دستهای از داستانها موسوم به «داستان مبتکر» هستند که بر کارآفرینانی تمرکز میکنند که محصولات یا خدمات پیشگامانه را توسعه میدهند، بازارهای موجود را مختل میکنند و فرصتهای جدید را ایجاد میکنند. «The Fountainhead» آین رند یا «The Big Short» مایکل لوئیس (هر چند انتقادیتر) در این دسته قرار میگیرند.
مضامین کلیدی در ادبیات لیبرال
1. آزادی فردی
ادبیات لیبرال تاکید زیادی بر استقلال و آزادی فرد دارد. شخصیتها اغلب چالشهای شخصی و اجتماعی را پشت سر میگذارند و حق تعیین سرنوشت خود را مطرح میکنند. نمونه کلاسیک «1984» جورج اورول است که در مورد خطرات استبداد و سرکوب آزادی های فردی هشدار میدهد.
رمانهای لیبرال اغلب حول محور قهرمانهایی هستند که حق خود را برای استقلال فردی مطرح میکنند. نمونه بارز آن «مزرعه حیوانات» جورج اورول است که از تمثیل برای نقد اقتدارگرایی و دفاع از آزادی فردی استفاده می کند. اورول از طریق شخصیتهایی مانند وینستون اسمیت در «1984» به بررسی پیامدهای جامعهای میپردازد که افکار و بیان فردی را سرکوب میکند.
2. برابری و عدالت
ادبیات لیبرال با مفهوم برابری درگیر است و از جامعهای عادلانه و فراگیر حمایت میکند. آثاری مانند «کشتن مرغ مقلد» اثر هارپر لی مبارزات علیه بیعدالتی نژادی را برجسته میکند، در حالی که «تأیید حقوق زنان» مری ولستونکرافت به نابرابری جنسیتی میپردازد. این متون به خوانندگان الهام میبخشد تا با پیشداوریها مقابله کنند و به سوی جهانی برابرتر کار کنند.
همچنین در «داستان ندیمه» اثر مارگارت اتوود، روایتی دیستوپیایی پیامدهای یک رژیم تئوکراتیک بر آزادیهای فردی، بهویژه آزادیهای زنان را بررسی میکند. این رمانها بهعنوان داستانهای هشداردهنده عمل میکنند و از خوانندگان میخواهند در برابر تهدیدات ارزشهای لیبرال هوشیار باقی بمانند.
3. پیشرفت اجتماعی
ادبیات لیبرال غالباً جامعهای را متصور است که قادر به پیشرفت و بهبود باشد. «داستان دو شهر» چارلز دیکنز به بررسی تحولات اجتماعی در طول انقلاب فرانسه میپردازد و پتانسیل تغییرات مثبت را نشان میدهد. اعتقاد به پیشرفت یک نیروی محرکه در ادبیات لیبرال است که خوانندگان را تشویق میکند تا وضعیت موجود را به چالش بکشند و برای آیندهای بهتر تلاش کنند.
بافت تاریخی رمانهای لیبرال اغلب با دورههای تحولات و تغییرات اجتماعی همسو میشود. روشنگری با تأکید بر عقل و حقوق فردی، زمینه ساز پیدایش اندیشه لیبرالی شد. رمانهای قرن نوزدهم، مانند «غرور و تعصب» جین آستن، با مسائل طبقاتی و جنسیتی دست و پنجه نرم میکنند و به گفتمان گستردهتر درباره عدالت اجتماعی کمک میکنند.
آرمان آزادی
ادبیات لیبرال اثری پاک نشدنی در آگاهی جمعی بر جای گذاشته است و نگرشهای اجتماعی را شکل میدهد و بر جنبشهای سیاسی تأثیر میگذارد. آثار نویسندگان لیبرال الهامبخش انقلابها، اصلاحات اجتماعی و توسعه نهادهای دموکراتیک بوده است. برای مثال، «درباره آزادی» جان استوارت میل به عنوان یک متن اساسی در بحث درباره آزادیهای فردی و محدودیتهای مداخله دولت باقی مانده است.
یکی از کتابهای پرفروش و اثرگذار در نیمه قرن بیستم، «راه بردگی» نوشته فردریش فون هایک بود که بر احیای آرمانهای لیبرالی در جامعه امریکا بسیار اثرگذار بود.
رمانهای لیبرال، از طریق کاوش در آزادی، تنوع و نقد اجتماعی، دریچهای را به خوانندگان ارائه میدهند که از طریق آن میتوانند پیچیدگیهای شرایط انسانی را ببینند و درک کنند. این رمانها با حمایت از ارزشهای لیبرال، به گفتوگوی مداوم درباره حقوق فردی، عدالت اجتماعی و پیگیری جامعهای عادلانهتر کمک میکنند. همانطور که چالشهای حال و آینده را بررسی میکنیم، رمانهای لیبرال هم بازتابی از تاریخ مشترک ما و هم منبع الهام برای شکل دادن به جهانی عادلانهتر و فراگیرتر هستند.
در نتیجه، ادبیات لیبرال به عنوان بیان قدرتمندی از ارزشهای مرتبط با لیبرالیسم عمل میکند و مضامین آزادی فردی، برابری و پیشرفت اجتماعی را بررسی میکند. این آثار از دریچه شخصیتها و روایتهای متنوع، خوانندگان را دعوت میکنند تا جهان پیرامون خود را به طور انتقادی بررسی کنند و جامعهای را تصور کنند که از اصول عدالت، عقل و کرامت انسانی حمایت میکند. همانطور که ما همچنان با پیچیدگیهای دنیای مدرن دست و پنجه نرم می کنیم، ارتباط پایدار ادبیات لیبرال اهمیت همیشگی این ارزشهای بنیادی را به ما یادآوری میکند.
ادبیات و اقتصاد آزادی
ادبیات و اقتصاد آزادی عنوان کتابی است به قلم پل کانتور و استفان کاکس که با ترجمه سلما رضوانجو توسط انتشارات دنیای اقتصاد منتشر شده است.
مجموعه نوشتارهای آمده در این کتاب میکوشد فاصله میان ثروتآفرینی و معناآفرینی که هدف اقتصاد و ادبیات است را پر کند و این دو را علومی نه متضاد که همگرا معرفی کند. در بخشی از مقدمه کتاب میخوانیم: در این کتاب به بررسی این مسئله میپردازیم که آیا شکلها و قالبهای تفکر اقتصادیِ همدل با کاپیتالیسم میتوانند دریافت و ادراک ما را از ادبیات به شیوهای تازه تغییر دهند. برای مثال بر اساس شواهد و قراین مورد تایید، باور بر این است که رقابت آزاد میتواند مشوق خلاقیت و پیشرفت در حوزه صنعت و بازرگانی باشد. اما آیا میتوان گفت که رقابت در حوزههای فرهنگی هم تا همین اندازه نیرویی سالم و پیشبرنده است؟ در مقاله اول این کتاب، پل ای. کانتور نشان میدهد که در مورد رمانهای دنبالهدار، ماهیت رقابتی صنعت نشر در قرن نوزدهم در بریتانیا از برخی جهات باعث پیشرفت و ارتقای کیفی تولیدات ادبی بوده است. داریو فرناندز موررا در مقالهای درباره دنکیشوت نشان میدهد که میگوئل سروانتس تصویری از فواید آزادی اقتصادی را در اوایل قرن هفدهم، سالها قبل از آنکه آدام اسمیت مفهوم بازار آزاد را «کشف» کند، ارائه کرده بود. برخلاف تصور عموم که زنان باید کاپیتالیسم و نظام سرمایهداری را نظامی ستمپیشه تلقی کنند، کاکس نشان میدهد که کاتر این نظام را آزادکننده میداند. هم برای قهرمان داستانش، هم برای خودش به عنوان یک نویسنده. این کتاب که با سروانتس و جانسون در قله ادبیات اروپا کار تحلیل را آغاز کرده است، آن را با بررسی یک نویسنده معاصر نیجریایی به پایان میبرد و به ما نشان میدهد که آزادی اقتصادی کشف انحصاری و مایملک غربیان نیست، بلکه اصولا میراث مشترک انسانها در همه جای دنیاست.
محمود صدری در مقدمه این کتاب مینویسد:
پول، ثروت، بازار، حرص، تقلب، ستم، چپاول، بیرحمی، خشونت، زمختی، استثمار، انحصار، بردگی، رشوه، بیعدالتی، اجحاف،... اینها و واژگان پرشمار دیگر، در زبان عوام تقریبا همیشه و در زبان خواص در غالب موارد، همزاد «اقتصاد» یا دستکم از عوارض آن شمرده شده است. این تلقی از اقتصاد که شیوع جهانی هم دارد و خاص ایران نیست، موجب جدایی نظری و عملی اهالی ادب و هنر از متفکران و کنشگران اقتصادی شده است: گروه اول به حوزه معنا و لاهوت و گروه دوم به حوزه ماده و ناسوت رانده شدهاند. کار اهل ماده در چشم اهل معنا، تجلی رویه پست انسان تصور شده و کار اهل معنا در چشم اهل ماده، خیال پردازی و وهم انگاشته شده است.
این دوگانگی لابد علتهای بسیاری دارد؛ اما تا آنجا که به علم اقتصاد مربوط میشود، علت را باید در وهله نخست در انفکاک علم اقتصادِ متعارف از فلسفه و دیگر دانشهای انسانی، از جمله ادبیات و هنر جستجو کرد. تن دادن اقتصاد به سلطه تکنیک و تهیشدنش از اصول موضوعه فیلسوفانه، قدرت اقناعی آن را میان دانشوران دیگر معارف انسانی کاهش داده و لاجرم اقتصاد را به «دانش کسب پول» فروکاسته است. سهم اهالی ادب و هنر در این جدایی نیز به تلقی ایشان از علم اقتصاد مربوط میشود. شاعران و نویسندگان و روشنفکرانی که از روایتهای فیلسوفانه اقتصاد خبر داشته باشند کمشمارند و بر ایشان حرجی نیست، زیرا اقتصاددانانِ بیاطلاع از این مضامین و مفاهیم هم پرشمارند. در دانشکدههای اقتصادی جهان و بهطریق اولی ایران، علم اقتصاد پا را از محدوده حساب و کتاب که از حواشی علم اقتصاد (و البته از ضروریات بنگاهداری اقتصادی) است بیرون نگذاشتهاند و به این تصور دامن زدهاند که علم اقتصاد چیزی نیست مگر مهارتهای کسب سود.
همین تلقی از اقتصاد، در ۱۵۰سال گذشته، محمل نقدهای بسیار بر علم اقتصاد به عنوان ابزار توجیه طبقات مسلط شده است. بخشی از این نقدها را دانشمندان علوم اجتماعی و اقتصادی نوشته و گفتهاند و بخشی دیگر در قالب آثار ادبی و هنری ظاهر شدهاند. سلطه بیچونوچرای چپگرایی بر ادبیات جهان آشکارترین نشانه چنین وضعی است. این نقدها که عمدتا ملهم از کارل مارکس و شاخههای مختلف مارکسیسم هستند، جانمایهای مشترک دارند که همانا نشان دادن کاستیهای نظام اقتصادی کاپیتالیستی و علم اقتصاد «بورژوایی» یا اقتصاد بازار است.
مولف کتاب ادبیات و اقتصاد آزادی با تاکید بر فقره اخیر کوشیده است نشان دهد که داستاننویسان بزرگ جهان، از سروانتس تا توماس مان ، زشتیها و بیعدالتیهای جهان را با استادی تمام نشان دادهاند؛ اما تحلیل ادبی و فلسفی آثار ایشان نشان میدهد که ریشه این تباهیها را اقتصاد آزاد یا رقابتی نمیدانستهاند، بلکه در این آثار نشان دادهاند که دقیقا عکس این صادق است، یعنی چیرگی قدرت سیاسی بر بازار است که موجب فقر و تیرهروزی شده است نه جاری بودن سازوکارهای بازار. مطالعه این کتاب نشان میدهد هدف اولیه و بنیادی علم اقتصاد- دستکم از منظری که در این کتاب معرفی شده- آموزش مهارتهای کسب پول نیست؛ بلکه تبیین فلسفهای روشن در باب کنشهای بشری و نشان دادن درونمایههای فلسفی و هنری کردارهای آدمی است که در داد و ستد و بازار متبلور و بازنموده میشود. چنین دانشی به زندگی انسان معنا میبخشد و عناصر مشروعیتبخشی به آزادیِ او را کشف میکند.
بنابراین، کتاب ادبیات و اقتصاد آزادی را میتوان اثری دانست که تلاش میکند گسست میان «ثروتآفرینی و معناآفرینی» را که نوعا مفاهیم معارض انگاشته میشوند پُر کند و بالطبع باب همنشینی نقادانه عوالم ماده و معنا را بگشاید و امکانهایی تازه برای گفتوگوی فیلسوفانه میان اقتصاددانان، نویسندگان و هنرمندان، فراهم آورد.