مرز خودمان را با اپوزیسیون مشخص کنیم.
گزارشی از گفتگوی آزاد با بیژن عبدالکریمی درباره آینده ایرانروایتهایی که در جامعه درباره عوامل اوضاع امروز ما گفته و شنیده میشود، بسیار ساده است. گویا یک نوع پوپولیسم همگانی جامعه را فراگرفته است.
عوامل متعددی وجود دارد که اجازه نزدیک شدن به واقعیت را نمیدهد. یکی از آنها این است که گفتمان انقلاب، اساسا درکی از سوژه مدرن ندارد و زبان بخش مهمی از جامعه، یعنی طبقه متوسط را نمیفهمد. از زمانی که ما با مدرنیته مواجه شدیم، وجدان اجتماعی و تاریخی ما شکاف برداشت. از آن زمان به بعد، ما دو ملت هستیم درون مرزهای یک کشور. سنتگرایان و نوگرایان جامعه ما در دو زیستجهان متفاوت زندگی میکنند.
از طرف دیگر گفتمان انقلاب و قدرت سیاسی، فاقد نگرش حکمی و مواجهه فلسفی است. گفتمان انقلاب و قدرت سیاسی همه چیز را سیاسی، امنیتی، پلیسی، نظامی و ایدئولوژیک میبیند.
دیگر دلیل، غلیان و غلبه احساسات در هر دو طرف است. عقلانیت در جامعه امروز ما دوز پایینی دارد و خشم و کینه و احساسات اجازه ظهور و بروز عقلانیت را نمیدهد.
خرد نیرویی است که به ما کمک میکند به اهدافمان برسیم. اگر نیل به آزادی را به عنوان هدف انتخاب کردیم، اما راهمان خشونت و استبداد را بیشتر میکند، راهمان عاقلانه نیست. هم در اپوزیسیون و هم در پوزیسیون نوعی نابخردی دیده میشود، چرا که اهدافشان با مسیر انتخابی آنها سازگاری ندارد.
در شرایط کنونی امکان گفتوگو بین جریان نوگرا و سنتگرا وجود ندارد، چرا که نیروهای واسطه حذف و سرکوب شدهاند. اگر این دو جریان ضرروت وحدت و تعامل و گفتوگو را درک نکنند، این کشور نابود میشود. ما نیاز به نیروهایی داریم که بتوانند شکاف اجتماعیمان را پر کنند. اگر چنین گفتوگویی شکل گیرد، نه قدرتهای بینالمللی و نه قدرتهای داخلی کاری در برابر جوانان ما نمیتوانند پیش ببرند. اگر میخواهیم گشایشی رخ دهد و انسدادها برطرف شود، باید به خرد و عقلانیت و گفتوگو روی بیاوریم، وگرنه انسداد بیشتر خواهد شد.
آزادی و نهادهای مدرن حکمفرما در غرب، حاصل کار یکی دو رهبر فریخته نیست. دموکراسی حاصل یک فرماسیون اجتماعی است که در یک بستر تاریخی چندصدساله شکل گرفته است. درک ما از مسائل اجتماعی باید درکی ساختاری و تاریخی باشد، نه درکی فردی و اخلاقی. تصور ما این است که یک فرد جامعه را به وضع امروز دچار کرده. این درک را زمان شاه هم داشتیم و فکر میکردیم اگر شاه برود، اوضاعمان درست میشود. شاه و نظام سلطنت رفت، ولی مناسبات دگرگون نشد. نباید دنبال رفتن فردی و آمدن فردی دیگر باشیم. باید کاری کنیم ساختاری برود و ساختار جدیدی جایگزین شود. البته منظور من ساختار سیاسی نیست. ساختار سیاسی روبنای زیرساخت اجتماعی است. اگر زیربنا تغییر نکند، روبنا همان خواهد بود.
رشدنایافتگی و توسعهنایافتگی دولتهای ما معلول شرایط تاریخی است. زمان انقلاب این توهم را داشتیم که راهحل در انقلاب سیاسی است. اما در شرایط فعلی انقلاب سیاسی برای کشور ما سم است. باید دنبال یک انقلاب ساختاری باشیم. اگر ساختار اجتماعی را دگرگون کنیم، ساختار سیاسی به راحتی متلاشی میشود. لویاتان قدرت سیاسی علتالعلل همه مسائل ما نیست. لویاتان قدرت سیاسی خودش معلول شرایط تاریخی ماست. اگر شرایط تاریخی دگرگون نشود، لویاتانی میرود و دیگری میآید.
مسئله امروز ما به هستیبودگی اجتماعی و تاریخی ما برمیگردد. هستی اجتماعی که تغییر کند، باورها هم تغییر میکند. اگر مسئله اصلیمان حلوفصل شود، مسائل روبنایی مثل حجاب و آزادیهای فردی هم تحت تأثیر قرار میگیرد. وقتی جامعه ضعیف است و وابسته حکومت، قدرت سیاسی حق دخالت در زندگی مردم را به خودش میدهد، اما اگر جامعه قدرت بگیرد و حکومت وابسته جامعه شود، دیگر خبری از نقض آزادیهای فردی نخواهد بود.
ما باید به قدرت سیاسی ثابت کنیم که اپوزیسیون نیستیم. باید مرز خودمان را با نیروهای خارجی مشخص کنیم تا بهانهای برای سرکوب دست قدرت سیاسی ندهیم. باید به حاکمیت بگوییم به هیچ وجه خواهان تجزیه کشور نیستیم و برادری و نیت خیرمان را به حاکمیت اثبات کنیم.
اگر ما بتوانیم یک اجماع نخبگانی شکل دهیم، تودههای جامعه دنبالشان میآیند. در حال حاضر طبقه متوسط ما در جامعه گم است. ایدهای ندارد که حول آن جمع شود. اگر چنین اجماعی صورت نگیرد، از انسداد کنونی خارج نمیشویم.
وقتی دولت رانتیر نفتی سر کار است و منابع نفتی به عنوان تنها منبعش، کفاف هزینههایش را نمیدهد، نمیتوان از او توقع تغییر و اصلاح داشت. در چنین حکومتی هیچ چیز جدی نیست، نه ژورنالیسم، نه تفکیک قوا، نه پارلمان. همه عناصر مدرن در ظاهر در این جامعه وجود دارد، اما نماست و واقعیتی پشت آن نیست.
خطای روشنفکران ما، تلاش برای بازی در یک جامعه شبهمدرن با احکام و قواعد بازی در جامعه مدرن است. روشنفکران و جوانان با ترجمه آثار روشنفکران غربی میخواهند دموکراسی بیاورند، در حالی که اینجا تاریخ دیگری دارد و قواعد بازی دیگری.