مردی که حذف نمیشود
امیر حاجیهر بار که میرحسین چیزی میگوید و آب در خوابگهِ مورچگان میریزد و خوابِ دیکتاتور را میآشوبد، جماعتی میروند و میگردند تا از پسِ دههها چیزی بیرون بکشند مناسبِ احوالاتِ اینروزها تا بلکه بُردِ او را کم کنند؛ در اینقصه ازقضا سلطنتطلبها و مجاهدینِ خلق هم با آنها همداستان میشوند؛ بنیانگذارِ اینرویه هم حسین طائب بود با مطرح کردن اعدامهای سال ۶۷ . وی در جلسهای در مدرسهی علمیهی الهادی میگوید:
کافی است شما یکی را غیرمستقیم اجیر کنید، پولِ یک سایتی را به او بدهید، تأمیناش کنید و شیرش کنید که هر روز از آن اعدامها بنویسد و از موسوی بخواهد اظهارنظر کند، خب ما این کار را کردیم، گرفت و بین خودشان الان معضل شده است.
درحالی که ماجرای کشتار ۶۷ ربطی به نخستوزیر نداشته و به شهادتِ نخستینراویِ صادقِ اعدامهای ۶۷ ،آیتالله منتظری، مدیرانِ اجرایی کشور از واقعه بیاطلاع بودهاند و پس از اطلاعِ میرحسین از آن، اینجنایت در کنارِ روندهای غلطِ دیگر دلیلی میشود برای استعفایش؛ آنگونه که او به صراحت در جایجایِ استعفانامهاش شِکوه میکند از اقداماتی که ربطی به دولتش نداشته ولی بهنوعی دامنِ دولتِ او را گرفته. بعدها نیز صریحا از آن ماوقع به عنوانِ "جنایت" یاد میکند به گواهی احمد منتظری.
پس از بیانهی اخیرِ میرحسین هم همانجماعت چنان برآشفتهاند که گویا شبانهروز دوره افتادهاند و هراسانحال نشریاتِ سالهای دور را شخم میزنند تا چیزکی بیابند و با تحریف و برجستهسازی پارهای از جملات فارغاز بافت(Context) و گفتمانِ(Discourse) متن چهرهی او را تخریب کنند و بر مخاطبانِ کماطلاع تاثیر بگذارند و سادهدلان را دلچرکین کنند؛ برای نمونه صفحهای منتشر شده از فصلنامهی هنر ظاهرا از سالهای دههی ۶۰ و ادعا شده نخستوزیر در تحلیلی گفته است:
«خرابههای تختِ جمشید را از خاک بیرون کشیدند و تاریخ ساختند تا ملت اجبارا به تاریخِ بیگانه از اسلام افتخار کند. میگفتند شما داریوشها و کوروشها را دارید تا کشور را اسلامزدایی کنند.
پلیدها برای ترویجِ حس ناسیونالیستی، هزارهی فردوسی را در زمان رضاشاه مطرح کردند.»
باز خوب است که دستکم متنِ اینصفحه را میشود خواند، قبلا زیر یکورقهی ناخوانا مینوشتند که مثلا رهنورد مشوقِ حجاب اجباری بوده ولی متنِ اصلی را که میخواندی دقیقا برخلافِ اینادعا بود؛ رهنورد در مصاحبهای در ۲۸تیرماه ۱۳۵۹ صریحا میگوید:
«من نمیدانم نتیجه این روش(حجاب اجباری) چه میشود ولی میدانم کاری که با اجبار انجام شود عمرِ زیادی نخواهد داشت و هیچ وقت پیروز نخواهد شد.»
ولی جماعتی سالها متنِ اینمصاحبه را تحریف کردند و با سوءاستفاده از سادهانگاری مخاطب در پیجویینکردنِ متنهای منتسب، او را بهناحق عاملِ حجابِ اجباری معرفی کردند.
در اینگفتار هم باز دست بردهاند و بهگونهای جهت دادهاند تا آنچه به میرحسین نسبت دادهشده تلخ جلوه کند. میرحسین موسوی در جایگاهِ یکهنرمندِ صاحبِ سبکِ ترازِ اول، تحلیلی ارائه کرده است که اگرچه شاید با نگاهِ امروز چندان مقبول نباشد ولی نگرشِ متن با روحیات و گفتمانِ دههی ۶۰ قابلِ فهم است و چندان هم دور از آبادی نیست.
او در اینگفتار بر آن است که در دورهای سعی شده است که خطِ سیرِ شعر و هنرِ ایرانی که از پیش از اسلام آغاز شده و پس از آن به اوج و شکوفایی خود رسیده است نفی شود و با تکیه بر نمادهای پیش از اسلام، دورههای بالندگیِ هنرِ ایرانی در سدههای پس از اسلام انکار شود و با تهیشدنِ هنر از سرچشمهها و ریشههای بنیادینش بهناچار بگسلد و صرفا با مذاق و سلیقه و خوشآمدِ مخاطبِ غربی محک بخورد.
عزت اما خدادادی است و با دستوپازدنهای بیخود نمیتوان از نفوذِ کلام و تاثیرگذاری او در سپهرِ عمومیِ ایرانِ امروز کاست. اینروزها تنها اوست که علیرَغمِ زندانِ ناجوانمردانهی ۱۵ساله و با همهی تهمتهای ناروا بیانهی کوتاهش بارها و بارها تحلیل و نقد میشود و گفتمانِ تغییر را شکل میدهد، حتا اگر سه ارتشِ سایبری جمهوریاسلامی، سلطنتطلبها و مجاهدینِ خلق در زدنِ او با هم همداستان باشند...
*سایت خبری تحلیلی کلمه