مردان و مادران آنها

مردان و مادران آنها

دکتر موریس ستودگان

رابطه با مادر زندگی مرد را برای همیشه رقم می زند، خواه آن را بخواهد یا نه. حال عواقب آن چیست؟ و این رابطه مادر-پسر چه تأثیری در مشارکتهای بعدی با همسرش دارد؟

به ویژه در بزرگسالی ، بسیاری از مردان احساس می کنند که رابطه مادر هنوز بر زندگی آنها تأثیر می گذارد


نویسنده فرانسوی مارسل پروست رابطه بسیار نزدیکی با مادرش داشت. مامان رفیق سابق وی در تمام طول زندگی از تمام حالات جسمی و روانی او کاملاً آگاه بود. وقتی پروست 16 ساله شد ، او را به فاحشه خانه فرستاد تا خودش را از "عادت بد خودارضایی" رهایی دهد. بعداً او تقریباً هر روز با مادرش مکاتبه کرد ، به عنوان مثال در مورد لباس زیر:

مطلبی مانند این، درباره لباس زیر خود در یک نامه: "بنابراین دیروز و امشب لباس زیر و شورت دوم خود را کنار گذاشتم و امشب ، چه چیزی حتی دشوارتر ، من نوعی بافتنی ساخته شده از پشم پیرنه را در رختخواب نپوشیدم." پسر به مادر در تعطیلات نوشت. "از آنجا که من صبح از سرما منجمد می شدم ، نمی دانم امروز می توانم دوباره این ریسک رو کنم." پروست به معنای واقعی کلمه "پسر مامانی" بود ، تا اینکه مادرش درگذشت. او با "مامان" خود رابطه ای همگرا "سیمبیوتیکی" و تقریباً پرشوری برقرار کرده بود. رابطه مادر و پسر ، در بسیاری از ترانه ها و داستان ها خوانده شده است و ماریا و عیسی ، گایا و کرونوس ، لوکاسته و ادیپوس: در داستان ها و اسطوره های باستانی ، مادر پسر عمدتاً قدیس یا جادوگر ، دوست داشتنی و فداکار است ، یا هوسران و مخرب است ، و پسر نیز غالباً از دید عاطفی درهم تنیده است. رپر امینم نمونه ای از قرن بیست و یکم را در آهنگ افسانه ای خود Cleanin 'Out My Closet که به معنای چیزی مثل "من تصفیه حساب میکنم" ارائه می دهد ، و او در مورد دوران جوانی مادرش می خواند. - مادرش وابسته به مخدر بود و خواننده هنوز امبی والنت و بسیار مبهم برایش رپ میخواند: "تو فاحشه خودخواه ، امیدوارم که در جهنم بسوزی / به یاد بیاور که وقتی رونی درگذشت و تو گفتی که آرزو می کنی که من مرده بودم ؟ / خوب فکر کن، من مرده ام ، برای تو ممکن است مرده باشم. " در ادامه رپ خواننده از او به نوعی عذر خواهی میکند: ببخش مامان, من هرگز در صدد صدمه زدن به تو نبودم! من هرگز نخواستم اشکهایت را در بیاورم ، اما امشب در حال پاک کردن روان خودم هستم. "

رابطه با مادر هنوز هم موضوع مهیجی هست - اگرچه امروز مشخص است که مادران نقشهای خود را بسیار متفاوت انجام می دهند. برخی از نظر عاطفی با فرزندان خود بسیار گره خورده و درهم امیخته اند ، در حالی که برخی دیگر از آزادی بیشتر یا حتی از فرزندانشان فاصله می گیرند. همانطور که فیلسوف فرانسوی الیزابت بدینتر در دهه 1980 میلادی نوشت ، عشق مادرانه بخشی غریزی از طبیعت زن نیست ، بلکه احساسی است که می تواند به اشکال بسیار متفاوت وجود داشته باشد. تصاویر فرهنگی-تاریخی مادرانی که با خودمان در سر داریم, اغلب قدیمی هستند. و انتظارات اجتماعی ما را بیش از حد بارگذاری کردند. این اطمینان بخش است که روانشناس کودک انگلیسی ، دونالد وینیکوت ، مفهوم تأثیرگذاری از "مادر به اندازه کافی خوب" را در اوایل دهه 1960 مطرح کرد: به گفته وینیکوت ، مادران نباید کامل باشند ، بلکه فقط "برای بهترین رشد ممکن کودک" کافی باشند. به اندازه کافی خوب " منظور او این بود كه كودك - به محض آن كودک درک کرد- نباید در هر صورت مادر فوراً هر آرزویی را از لبانش بخواند و ان را براورده کند ، اینچنین نیز کودک بهره کافی از این رابطه و رفتار مادر خواهد برد. این به او کمک می کند تا دریابد که زندگی فراتر از توهمات او وجود دارد - و ان واقعیت است. در هر صورت مادر دو یا سه دهه گذشته به تنهایی در کانون توجه علوم قرار نگرفت. اکنون پدر نقش مهمی در تربیت و رشد فرزندان در بسیاری از خانواده ها دارد. اصطلاح "خانواده" امروز فراتر از پدر ، مادر ، فرزند است: حتی با پدر و مادر مجرد ، با دو مادر ، دو پدر - یا در صورت های ممکن دیگر و کاملاً متفاوت - فرزندان سالم و شاد رشد میکنند.


با این حال ، مادر معمولاً مهمترین چهره دلبستگی در رابطه برای کودک است و به همین دلیل در طول زندگی وی نقش بسیار ویژه ای دارد. ما تجربه با مادر خود را گاهی نفی می کنیم ، گاهی به آن می چسبیم ، گاهی با آن می جنگیم یا خود را از آن جدا می کنیم. گاهی اوقات آنها را نیز تکرار می کنیم.


 ویکتور چو ، رواندرمانگر که در حال نوشتن کتابی در مورد مادران و پسرانشان است ، توضیح می دهد: "تفکر عینی در مورد مادران غیرممکن است." "رابطه با مادر همیشه ذهنی و همیشه عاطفی است ، زیرا این اولین رابطه در زندگی ما است." همچنین این تفاوت را ایجاد می کند که آیا ما به عنوان یک پسر یا دختر با یک مادر بزرگ شده باشیم. زیرا جنسیت کودک در رابطه تأثیر زیادی دارد. برای پسر ، تصویر زن در ابتدا توسط مادرش شکل می گیرد. برای مادران ، به نوبه خود ، این تجربه عجیب و جدید با پسرش میباشد؛ در حالی که یک مادر می تواند خود را کمی در دخترش بیابد و بشناسد ، پسر واقعاً قلمرو ناشناخته ای است برای مادر. روانکاو معروف فرانسوی کریستین الیویه کتاب مشهور Jokastes Kinder را در دهه 80 نوشت ، که در آن او ، از جمله موارد دیگر ، تأثیرات مختلف مادر بر پسران و دختران را بررسی می کند. به گفته وی ، رابطه پسر با مادر متفاوت است ، یعنی یک رابطه بد و در نتیجه گاهی اوقات پرتنش است. زیرا برای مادر ، نه تنها احساسات عشق مادرانه در رابطه با پسر فعال می شوند ، بلکه غالباً تجربیات شخصی خودش با مردان ، مردانگی ، مشارکت و تمایلات جنسی او با مردان نیز صورت می گیرد. همانطور که الیویه می نویسد ، این می تواند مشکلاتی ایجاد کند: اگر هیچ شریک زندگی در آنجا نباشد و یا از مشارکت خودش با شوهرش ناراضی باشد ، خطر زیادی در انتقال نیازهای خود به عشق ، رابطه و صمیمیت به پسرش وجود دارد {ناخوداگاه}. و این جاذبه آنقدر قوی است که می تواند مادر تصویر و تصور خود از مرد را را به پسرش انتقال دهد ، مخصوصاً وقتی که این تصاویر منفی باشند.



📍هنگامی که استقلال باعث ایجاد گناه و شرم می شود ،


در بزرگسالی بسیاری از مردان احساس می کنند که رابطه مادر هنوز بر زندگی آنها تأثیر می گذارد. زیرا حتی به عنوان یک فرد بالغ ، مدیریت روابط با مادر هنوز هم می تواند دشوار باشد تا مرزها یعنی نزدیکی زیاد و یا فاصله کافی به خوبی متعادل شود. بعضی اوقات نیز یک نوع رفتار راحت طلبی تا تنبلی نیز در پستوی اینگونه افکار

وجود دارد: به ویژه مردان جوان مدت طولانی در تعطیلات "هتل ماما" احساس راحتی می کنند .به گفته دفتر آمار فدرال المان ، در سال 2017 دوازده درصد از مردان هنوز در سن 30 سالگی با والدین خود زندگی می کردند ، در حالی که این در مقایسه با زنان فقط پنج درصد بود. این نشان میدهد که روابط سیمبیوتیک مادر-پسر (همزیستی) نیز در بزرگسالی شایع میباشد. کدام یکی از ما چنین مردانی را نمی شناسیم که هنوز در میانسالی با مادرانشان زندگی می کنند یا هر روز برای ناهار مثلا به او سرکی میزنند؟ِ

 گاهی اراده و قدرت زیادی نیاز است ،که خود را از رابطه تنگاتنگ با مادر رها کنیم.

رواندرمانگر ویکتور چو میگوید ،



 او تنها پس از درگذشت مادرش متوجه شد که علی رغم استقلال ادراک شده ، چقدر پیوند به مادرش نزدیک بوده. مادر چو یک مهاجر چینی بود و جدا از پدر زندگی می کرد که غالباً مراقب فرزندان بود اما اجازه نداشت نقش مهمی در خانواده ایفا کند. مادرش مردان را تحقیر می کرد و همیشه به پسرش این احساس را می داد که او در دنیای مردان یک استثناء ویژه است. در زمان جوانی ، ویکتور چو از احساس شرم و گناه عذاب میکشید ، برای او رشد کردن به عنوان مردی با اعتماد به نفس دشوار شده بود . به دلیل نقش ضعیف پدرش در زندگی او چو فاقد یک الگوی مردانه در زندگی بود. "مدت طولانی بود که من زیر رسیمانهای تنیده افکار مادرم بودم "، چو به خوبی به یاد می آورد ، بیش از حد به او وابسته بودم. من هرگز این فرصت را نداشتم که با شجاعت خود در یک فاصله سالم و چشم در چشم با مادرم ارتباط برقرار کنم و با او مقابله و گفتگوی سالم کنم. مادرم به من بیش از نیازم نزدیک بود و مجبور شدم فاصله را جستجو کنم تا له نشوم. "

مادر و پسر حداقل در سال اول زندگی همزیست هستند. زیرا از ابتدا رابطه آنها به این شکل طراحی شده است که بسیار شدید و نزدیک باشد. این همان چیزی است که زیست شناسی نشان می دهد: حتی در دوران بارداری ، بدن زن به طور ویژه خود را برای تغذیه یک پسر آماده می کند: متخصص اپیدمیولوژی دیمیتریوس تریکوپولوس از دانشگاه هاروارد توانست نشان دهد که مادران باردار پسر به طور متوسط ​​ده درصد کالری بیشتری در مقایسه با مادرانی که یک دختر باردار می شوند, مصرف میکنند. تولید هورمون جنین نر احتمالاً اشتهای قوی تر مادران را کنترل می کند. یک دلیل احتمالاً در این واقعیت یافت می شود که پسران در رحم نسبت به دختران از مقاومت کمتری برخوردار هستند: همانطور که تحقیقات آلن شوور متخصص اعصاب نشان می دهد ، بلوغ مغزی پسران در بدو تولد تا شش هفته دیرتر از دختران است. در صورتیکه جنین پسر نیز واکنش متفاوت تری نسبت به جنین دختر در زمان استرس مادر نشان میدهد و حساسیت بیشتری در این دوره نشان میدهند که ثابت میکند بدین ترتیب جنین های نر مستعد آسیب زودرس مغز هستند. بنابراین جنین های نر آسیب پذیرتر هستند و از مادر به عنوان تامین کننده, منابع بیشتری احتیاج دارند. ادامه مراقبت پس از تولد ادامه دارد ، نوزادان نر نه تنها از شیر مادر طولانی تر تغذیه میکنند و نسبت به شیرخواران ماده بیشتر نوازش می شوند بلکه شیر مادر را نیز با کیفیت بالاتری دریافت می کنند ، به گفته زیست شناس تکاملی کودک ، کیتی هینده از دانشگاه ایالتی آریزونا. همین روند در بسیاری از پستانداران دیگر نیز مشاهده می شود.

📍مؤلفه ادیپوس و نقش پدر


مفهوم فرویدی ادیپ از یک نظم اجتماعی متفاوت ناشی می شود. اما برخی از آنان امروزه هنوز در جریان است


فروید در مورد خودآزمایی یا انالیز خودش نوشت: "من همچنین عشق به مادر و حسادت نسبت به پدر را در خودم متوجه شده ام و اکنون آن را یک رویداد کلی در دوران کودکی می دانم." در سال 1897 ، وی بعداً تئوری روانشناختی رشد عقده ادیپ را منتشر کرد که مطابق ان توسعه یافت. پسری بین سه تا چهار سالگی به طور ناخودآگاه مالکیت مادر را آرزو می کند و از پدر متنفر است ، اما اگر مرحله ادیپال به خوبی با آن مقابله کند ، پسر به دلیل ترس از اینکه پدر ممکن است او را اخته کند ، از آرزوهای رابطه با محارم خود دست برمیدارد و هویت سازی را با نقش جنسیت پدر اغاز میکند ، اگر این اتفاق نیفتد ، با انحرافات جنسی (پرورسیون) یا اختلالات روانی (نوروز) در معرض خطر هستند.

مفهوم کلاسیک ادیپ به نظر می رسد بی بنیاد و یا بحث برانگیز باشد - نه تنها به این دلیل که به طور مناسب همتای زن را توضیح نمی دهد ، بلکه اگر به سادگی آن را به عنوان غیر علمی رد کنیم, حقمان را به فروید ادا نکرده ایم. این توضیح فروید پیچیده است ، که در حال حاضر کلمه کمپلکس یا عقده را آشکار می کند. درک نزدیکتر به این پیچیدگی از جنبه های گوناگون میتواند کمک کند تا خود را در نقش کودک قرار دهیم و انگاه بیندیشیم. پسر عادت کرده که کاملاً به مادر نزدیک باشد ،مادر از احساسات پسر خود مطلع است و ان را دنبال می کند و به خولسته هایش پاسخ می دهد (نیاز ارضا میشود). حالا یک شخص ثالث وارد می شود و رابطه دو طرفه را درهم می شکند - در مفهوم کلاسیک این پدر است ، طبق تعبیرهای مدرن تر می تواند شخص دیگری باشد ، مثلاً یک مادر دوم. کودک متوجه می شود که چیزی وجود دارد که مادر با او در میان نمی گذارد ، از این رو او را مستثنا می کند و او را نمی فهمد:ان رابطه مادر و شخص ثالث میباشد. قابل درک است که با حسادت واکنش نشان می دهد. احساسات امبیوالنت و دوگانه کودک نیز قابل درک هست چرا که او را کاملا متاثر میکند.

پسر از یک طرف پدر را دوست دارد ، از طرف دیگر او باعث اختلال در روابط با مادرش می شود. پرداختن به این وضعیت از هر سه سو گام مهمی در رشد کودک است که تحلیلگران آن را مهارت مثلث یابی Triangulation مینامند: کودک نو پا می آموزد که می تواند بیش از یک رابطه داشته باشد که در آن بتواند امنیت را احساس کند - به عنوان مثال با مادر و پدر. "سومین" باعث می شود قدمی در خارج از محدوده دو نفره برداشته شود. افرادی که مثلثیابی در آنها موفقیت آمیز نبوده - طبق گفته های زوج و خانواده درمانگر پیتر روتلوندر - "در موقعیت هایی فراتر از یک رابطه دو نفره ، مشکلاتی دارند. " ، که این واقعیت که سه نفری به درمان پرداختن ، ترسهای بزرگی را در مردان ایجاد می کند. با این زوج ها ، باید بسیار مراقب باشید که وارد شکلهای روابط دو به یک نشوید. " بسیاری از جنبه های مجموعه ادیپ با توجه به فروید توسعه یافتند. به عنوان مثال ، فروید فرض کرد که مادر مسئولیت مراقبت و پشتیبانی دارد ، و پدر چابک برای نشان دادن راه زندگی است. روانشناس فرانکفورتی و محقق در مورد مردان ، هانس-گرت متزگر توضیح می دهد: امروزه شناخته شده است که والدین می توانند خیلی زود در کودک متولد شده مکمل یکدیگر باشند ، دوست داشتنی و نقش های جنسیتی خود را ایفا کنند. بنابراین هویت جنسیتی امروزه بسیار انعطاف پذیر تر است - این گونه میتوان هویت سازی را برای کودکان در تربیت انها تسهیل کرد.


به نظر می رسد نوزادان نر به حفاظت و مراقبت زیادی احتیاج دارند. روانپزشک فرانسوی ، آلن براکنایر ، روابط اولیه مادران و پسران را "دوپینگ برای زندگی" توصیف می کند و مدعی است که مادران نباید دائماً نگران باشند که بیش از حد فرزندان خود را دوست دارند. و با این حال داستان رابطه مادر و پسر نیز یک داستان جدایی میباشد که باید با احتیاط طراحی شود: پدر در این امر نقش مهمی ایفا می کند ، زیرا جایگزینی برای مادر ارائه می دهد. زیگموند فروید اولین کسی بود که در پایان قرن نوزدهم بر این اهمیت تأکید کرد. براساس عقده ادیپ وی که در بالا توضیح داده شد ، جدایی از مادر بین سال سوم و پنجم زندگی آغاز می شود.


-------------------------------------------------------------

👈 پانویس

تیمو استورک در مورد جنبه های معاصر عقده ادیپوس کتابی نوشت: رابطه جنسی و تعارض. نشر کولهامر ، اشتوتگارت 2018


📍مفهوم مثلث سازی


در دهه 1960 ، مارگارت مالر ، روانپزشک و روانشناس مجار-آمریکایی نشان داد که پدر در سالهای اولیه زندگی کودک نقش مهمی ایفا می کند: با حضور عاطفی خود ، او از کودک برای تعدیل همزیستی با مادر و رشد شخصیت او حمایت میکند. سرانجام ، در دهه 1970 ، روانشناس سوئیسی ارنست آبلین مفهوم مثلث سازی را توسعه داد ، براساس آن کودک می پذیرد که رابطه دو طرفه با مادر منحصر به فرد نیست ، اما شخص سوم ، که تفرقه آور است وارد رابطه می شود - به عنوان مثال ، پدر. کودک با کمک فیزیکی خود می تواند فرایند تحریک ترس از جدایی در روابط با مادر و همزیستی را تعدیل کند و ترس را کاهش دهد. روانشناسی و پژوهشگر ویژگیهای مردان ، ماتیاس هیرش می گوید: "حتی برحق ترین دوست داشتن مادر حاوی چیزی است که تهدید کننده ، بلعیدنی ، آزادی و فردیت کودک را محدود می کند." "و بنابراین ما می خواهیم در کودک لحظه ای تعادل برقرار شود ، پدری را تصور کنید که همزیستی بیش از حد صمیمی مادر و کودک را با هم با بودنش نسبی می کند."

بنابراین یک پسر برای پیدا کردن فردیت خود به دو شخص یا والد نیاز دارد. این زمانی است که والدین رابطه خوشبختی با هم دارند. "رابطه والدین خوب باعث می شود که کودک از یک والد اشغال نشود ، نه از نظر عاطفی و نه از لحاظ جنسی" ، ویکتور چو توضیح می دهد ، این ابراز به این معنی میباشد ، " در یک رابطه والدین شاد ، کودک آزاد است. "با توجه به تحقیقات مربوطه ، بزرگ شدن با یک مادر تجاوزگر به مرزهای روابط با کودک ، خطراتی را به همراه دارد. به خصوص هنگامی که هیچ پدری یا شخص دیگری وجود نداشته باشد, که بتواند بین او و پسر بایستد, مادران مرزهای فرزندان را گاهی نمیشناسند. کودکان بیش از حد محافظت شده بدون والد ، بعضاً به عنوان جانشین شریک زندگی برداشت می شوند. در موارد خیلی شدید (ناسالم) ، مادران امیدوارند که پسرشان بزرگسال نشود. گاهی حتی در بزرگسالی اینگونه پسران غالباً مشکل جدایی از مادر را دارند و در جدا شدن از وظیفه مادر ناارامی های روانی تجربه میکنند. و در کل با مستقل شدن بعداً مشکل خواهند داشت ، ویکتور چو می گوید ، داشتن روابط شاد با آنها آسان نیست. او می گوید:

"پسری که کورکورانه به مادر خود وفادار باشد ، نمی تواند با زن دیگری رابطه واقعی برقرار کند." همچنین هر زنی که وارد زندگی او شود و او را دوست داشته باشد ، نمی تواند از خود مطمئن باشد ، "مانند هنرپیشه 56 ساله پل وینکلمان در فیلم افسانه ای لوریو ادیپوسی: اگرچه آپارتمان خودش را دارد اما عمدتاً با مادر خود زندگی می کند که با ظرافت پسر خود را" گربه " خطاب می کند و پیراهن های او را اتو میکشد و در خواب او ظاهر می شود و همیشه با حجاب عروس مادر را میبیند. وقتی که روان درمانگر مارگارت وارد زندگی پل می شود مجبور میشود بین مادر و دوست دختر یکی را انتخاب کند. این فیلم با یک ماشین سواری به پایان می رسد. پل و مارگارت در صندلی عقب ماشین و مادر وینکلمان در نقش راننده انها.


گر چه طبیعتا تأثیر اغراق آمیز فیلم را در صحنه اخر میبینیم که در روابط طبیعی معمولا اینگونه مکانیزم ها پنهان تر است ، و غیر معمول نیست که در طول درمان این مشخص تر میشود ، به عنوان مثال توسط زوج درمانگر فرانکفورتی پیتر روتلاندر که خانواده درمانی نیز انجام میدهد.


مراجعی را توصیف می کند که سالها با داشتن روابط نزدیک با یک شریک زندگب مشکل داشته است. در گفتگوها ، درمانگر و مراجع وی نقش مادر را بازتاب میکنند (در صفحه بعدی خواهید دید).  مراجع همیشه از نزدیکی و امنیتی که مادرش به او میداد ، قدردانی می کرد و حتی به عنوان یک فرد بالغ به ان حمایت احساس نیاز و دلتنگی میکرد. به طرز متناقضی ، در نزدیکی با شرکای زندگی خود رابطه به سرعت برای او قفس می شد. "احساس امنیت مانند هشدار تحریک کننده در برابر طرف مقابل ، مداخله سرزده ، بسیار سرزده تشریح میکرد - و او از آن متنفر بود." تا اینکه شریک جدیدی پیدا کرد که می خواست به مراجع نزدیکتر شود و این چالش را بپذیرد. روتلاندر میگوید: " هر دو می توانستند به هم نزدیکی و آزادی را به بدهند." فقط زن مناسب زندگی مراجع نبود. "در مقطع شروع رابطه مراجع معمولا نمی توانست به شریکش اجازه دهد تا حد ممکن احساسا به او نزدیک شود. این بار یک قدم بزرگ به جلو برداشته بود که مراجع توانست رابطه بین نزدیکی و قفس را بشکند. " 



📍در هشدار مداوم


هر کسی قادر به بازتاب رابطه و درک اعمال نفوذ بیش از حد مادر و مرزگزاریها نیست. روتلوندر از دو مرد می گوید که همیشه همزمان چندین رابطه با دیگران داشته اند.


در درمان ، آنها فکر کردند که می تواند این تنوع طلبی به دلیل جلوگیری از نفوذ بیش از حد یک شریک زندگی باشد. این یادآور یک رفتار مشابه اما بسیار شدیدتر است: Donjuanism دون ژوانیسم ، اعتیاد به رابطه جنسی. شکار برای برخورد جنسی بعدی جبر می شود ، اگرچه ان برخوردهای جنسی همیشه رضایت بخش نیستند. روانکاو ، ولفگانگ اشمیت باوور ، جستجوی بی امان برای شرکای جنسی را نتیجه احساسات سرکوب شده علیه یک مادر متجاوز ، با دید جنسیتی و در عین حال بی ارزش کننده شخص مزبور می داند. کسانی که در رابطه با مادر اینگونه تجربه را داشتند به روش خود در پی تعدیل تجربه ناتوانی خود در قبال قدرت مادر هستند. انها می توانند با اجرای دوباره روابط جنسی بار دیگر صحنه های تحقیر شدن را بسازند، و این کار با تجربه "افت و خیز" خود کنار بیایند و این را به قیمت زنانی که با آنها می خوابند تلافی میکنند (انتقام میگیرند). با این حال ، پیوند خیلی قوی با مادر میتواند گاهی معکوس عمل کرده و بیش از حد رشد کند: در نقش " نجات دهنده زنان ".

این مورد با یک مراجع بنام بیورن پرستار مرد هامبورگی بود ، که پدرش زود درگذشت . او به همراه سه خواهر با مادر والد که پس از مرگ پدر ناتوان مانده بود ، بزرگ شد.


مادر او می خواست تا بیورن خواسته های ناکام او را در رابطه و رویاهای زندگی او را برآورده سازد. او به عنوان تنها پسر باید از مادرش مراقبت کند که او خوب زندگی کند. مراجع 43 ساله خلاصه می گوید: "مطمئناً این یک چالش بزرگ بود برایم." من همیشه نسبت به مادرم احساس گناه می کردم. حتی در رابطه هایم مدت مدیدی این احساس را داشتم که نقشم مراقبت از زنان در رابطه است.

از این رو اولین ازدواج من به شکست انجامید. " در این میان بیورن آموخته است که خود را از خواسته های مادر خود جدا کند و همچنین نسبت به شرکای خود با اعتماد به نفس بیشتری عمل کند. بسیار بدتر از روابط مادر و فرزندی که بیش از حد مراقبت می شوند ، بی توجهی ، سوءاستفاده یا عدم حضور والدین هست. دقیقاً مثل نویسنده پیتر واورزینک میگوید: وقتی دو ساله بودم ، مادرم مرا و خواهرم که تقریباً یک ساله بود را در آپارتمان در روستا ترک کرد و به غرب المان رفت. بعد از سه تا پنج روز تقریباً ما دو کودک را پیدا کردند. کاملا بیهوش, تشنه و گرسنه!


📍 تجربه با مادر نگرش به زندگی را در این موارد شکل می دهد: در ادراک احساسات ، در تمایلات و خواسته ها و یا در تصاویر و تصورها از زنانگی


این نویسنده واوورزینک در یتیم خانه های شرق المان و خانواده های پرورشی در ان زمان بزرگ شد. ده ها سال در روابط مشکلات فراوانی داشت ، و با تصویر و ترس از مادری که در درون هر زنی مخفی است ، میجنگید. بسیار طول کشید که این تصاویر از زن روابط او را دبگر به خطر نیندازند. "اگر ما از مادرمان خواسته نشویم ، به مرگ سپرده شویم ، به ما گفته شود كه مادر مرده است ، بنابراین اگر به ما مكرر گفته شود: ما مشكلی داریم که مادرمان ترکمان کرد و ارزشی نداشتیم ، ... "، پس اعتماد بنفسی نمیماند.  روابط خیلی سریع نابود میشوند وقتی به این پی برده شود. " وی گفت: "با کمترین اشاره به انتقاد یا رد ، من آنقدر هیجان زده می شدم که بلافاصله عقب نشینی می کردم. این هوشیاری متاسفانه در دراز مدت بدست امد. امروز من می توانم علیه آن کار کنم ، از جمله نوشتن. "


📍عقده مادر مثبت و منفی


همه این مثالها نشان می دهد که چگونه تجربه با مادر در زندگی مردان حتی در بزرگسالی و روابط نیز همراه است. اما شناخت به این که رابطه منفی ، بسیار جدی و واضح قابل دیدن است, در نقطه کور قرار میگیرد و پی بردن به ان دشوار میماند. در عوض ، این اثرات از روابط اغلب خود را در تصاویر و ایده ها در مورد زنان ، در احساسات ، ادراکات و تمایلات پراکنده نشان می دهد که احساس کلی زندگی را شکل می دهد. در این زمینه ، رواندرمانگر سوئیسی فرنا کاست از "عقده های مادر" صحبت می کند و به معنای مجموعه احساساتی است که هر فرد به طور جداگانه با موضوع "مادر" مرتبط کرده و تعریف می کند. او بین یک عقده مادر مثبت و منفی تفاوت قائل است. کاست توضیح می دهد: "با کمپلکس مادر مثبت ، مردان عاشق مادر خود - همچنین زنان مادرگونه هستند" و هر آنچه را که از راه دور یاداور مهر مادر باشد ، جذب می شوند. " "به گفته كاست ، هر دو شکل می توانند عواقب خوب و بد داشته باشند. مردانی كه دارای کمپلکس مادر مثبت هستند دارای توانایی عشق ورزیدن هستند. و انانی که کمپلکس منفی دارند طبیعتا مادر خود و هر چه با نقش مادری در تماس باشد نفی میکنند.


مردانی که به مادر خود عشق میورزند از مادران و زنان خود قدردانی کرده و انان از زن قادر ، بیش از حد ، ناتوان می شوند و نمیتوانند وارد رابطه شوند. در شرایط مشابه در رابطه با این تفاسیر ، اینگونه مرد با زنان همسن خود هنوز در بزرگسالی مشکل داشته و پسر مامانی میماند. او غالباً به دلیل مهار احساس پرخاشگری در خود دچار مشکلاتی می شود. زیرا هر پسری نیاز به خوب بودن با مادر خود دارد و نمیتواند فاصله کافی در رابطه داشته باشد ، فاقد بروز احساس خشم سالم لازم برای ادعای موجودیت خود است.

زیرا "خشم سالم برای جدا شدن از مادر و تصمیم گیری برای کسب یک شریک زندگی لازم است". از طرف دیگر ، کسانی که با مادر مشکل دارند یا حتی از او متنفر هستند ، اغلب با همه امور و صفات زنانه مشکل دارند ، و زنان را مجبورنا سریعتر نفی و بی ارزش میکنند. اینگونه مردان به طور کلی نسبتاً منفی تر میباشند: "زیرا اولین تجربه های رابطه بد بوده ، كست توضیح می دهد: احساساتی مانند بدبینی ، حسادت ، ترس ، نفرت و گناه در کلیه دوره های زندگی دیده. "در بعضی موارد ، اما عصبانیت در مادر می تواند به جدا شدن و رهایی کمک کند."


مطمئناً تعداد نامتناهی از روابط موفق بین مادران و پسران بالغ وجود دارد. آنچه مشترک هست این است که آنها درجه ای از نزدیکی و فاصله مناسب را پیدا کرده اند: از "پیوند" آنها "ارتباط" خوبی ایجاد شده، همانطور که ویکتور چو می نویسد. رهایی مادر با رابطه خوب یک قدم بزرگ زندگی است.


روانشناس تحلیلگر ، فریتز ریمان حتی آن را بزرگترین وظیفه پدر و مادر بودن توصیف کرد: مادر باید یاد بگیرد که کودک را رها کند، گرچه با اینهمه عشق و امید بزرگ شده، حتی در مقطعی از زندگی، آن را در معرض رابطه با افراد دیگر قرار دهد. جدایی از والد برای فرزند مهم است و رشدی جدید در این واقعیت که پیشرفت و اموزش بدون والد نیزممکن است. به امید سپاسگذاری و قدردانی، اما انتظاری نباید داشت. "در واقع، این همچنین می تواند یک تجربه رهایی بخش در مرحله جدیدی از زندگی دوست داشتنی ما باشد. تا روابط مسئولانه خود را با فرزند خود توسعه دهیم.

---------------------

منابع:

👈 ماتیاس هیرش: مادران و پسران - پدران کم رنگ. Gießen 2016


👈از Verena Kast پدر-دختر مادر-پسر. مسیرهای هویت شخصی ما از عقده های پدر و مادر. اشتوتگارت 2012

👈آلن شور: همه پسران ما. عصب شناسی رشدی و نورو اندوکرینولوژی پسران در معرض خطر. مجله سلامت روان نوزادان ، 38/1 ، 2017 ، روانشناسی روانشناسی 15-52



👈سوال: چگونه مادر در روابط فعلی یک مرد ، به عنوان مثال در نحوه برخورد با همسر خود ، ظاهر می شود؟

▪️تجارب حاصل از روابط مادر و همچنین سایر روابط اولیه مهم همیشه به نوعی اشکار می شود. رابطه زوجین همانند گذشته با مادر رابطه ای نزدیک و مهم است. اولین تماس مرد با یک زن معمولاً با مادرش است که در ابتدا مهمترین زن زندگی اوست. بعدا - با اموزش های سنتی و دگرجنسگرایانه که ما در اینجا ان را محدود می کنیم - همسر نقش مهم ترین فرد زندگی را پیدا میکند. هر دو رابطه روابط دلبستگی هستند. وقتی در مورد دلبستگی صحبت می کنیم، اغلب ابتدا به رابطه بین مادر و فرزند فکر می کنیم. اما جان بولبی، بنیانگذار تحقیقات دلبستگی و پیوندها از همان ابتدا به روابط زوجین نیز فکر می کرد، که این رابطه هم یک رابطه عاطفی میباشد.


👈سوال: این به چه معنیست؟

▪️یک رابطه پیوندی به ما کمک عاطفی زیادی می کند. همچنین به ما کمک می کند تا احساسات خود را تنظیم کنیم. ممکن است وقتی از کار بسیار خسته یا عصبی به خانه می آییم با این رفتار آشنا باشیم که فقط یک آغوش مختصر با همسرمان می تواند جلوه ای آرام بخش داشته و انرژی زا باشد. (آغوش مادر بعد از مدرسه). در اینجا بولبی از "پناهگاهی امن" صحبت می کند که در یک رابطه با دلبستگی پیدا می کنیم. یک تفاوت اساسی بین روابط اولیه و روابط زوجین در این است که ایجاد یک پناهگاه امن در روابط زوج متقابلا است.


👈سوال: ایا درست است عواقب رفتار مادر اثربخشی بروی رفتار پسر دارد

▪️در هر صورت، به این سادگی نیست که بتوان گفت روابط علت و معلولی مستقیم شکل میگیرد. مثلا نمی توان گفت مادری که همدلی کمتری داشته، همیشه باعث رشد ناامن پسر خود می شود. دیسپوزیسیون های روانشناختی پسر، نقش پدر و سایر افراد نیز از اهمیت برخوردار است. این واقعیت را تغییر نمی دهد که تجربیات با مادر و یا از خانواده مبدأ بر رفتار روابط پسر تأثیر می گذارد. همه اینها به روشی بسیار ظریف اتفاق می افتد. 


👈سوال: و چگونه چنین رفتارهایی را تشخیص می دهیم؟

▪️به عنوان مثال، با عمل به تحریکات کوچک. اگر توجه کنید: چیزی متناسب رفتار در ان موقعیت نیست. بگذارید به عنوان مثال بگویم که یک مرد در خانه کار نمی کند ، اگرچه در واقع او یک شخص مسئولیت پذیر است و قبلاً خودش به تنهایی در خانه شخصی اش زندگی کرده است، بنابراین می داند که مثلاً باید ظرفها را شست. شاید وقتی با هم جفت شدند، یک انتظار قدیمی از تجربه خانوادگی به صورت ناخودآگاه بروز کرده باشد. وقتی زنی در خانه است و از خانواده مراقبت می کند, پس مرد....

نکته دیگر: در زندگی روزمره چقدر تماس جسمی با شریک زندگی مان جستجو می کنیم؟ این سبک ، مانند خانواده مبدا با در اغوش گرفتن و ابراز محبت ، دست در دست گرفتن یا موارد مشابه، می تواند "عادی" تلقی شود یا روشی که باید از آن اجتناب کرد. اگر شریک زندگی خیلی متفاوت رفتار کند، ناامیدی می تواند در رابطه اشکار گردد.


👈سوال: در پشت انتظارات که برای ما عادی تلقی میشوند، آیا غالباً تجربیاتی از خانواده مبدا وجود دارد؟

▪️بله به عنوان مثال ، یک وضعیت معمولی در زوج درمانی این است که یک انتظار خاموش (ابراز نشده) وجود دارد که شریک زندگی ما را بطور شهودی درک کند، دقیقاً همانطور که ما به عنوان یک کودک کوچک احساس میکردیم که توسط مادر درک شده ایم - یا آرزوی درک شدن را داریم و به همین ترتیب می خواهم بالاخره شهودی به معنای واقعی: بدون استفاده از کلمات ، شریک زندگی بداند ما چه نیازی داریم. سپس هر دو در مقابل یکدیگر می نشینند و می خواهند بدون در نظر گرفتن ابتکار عمل و ایجاد علاقه به درک دیگری ، درک شوند. در اوایل کودکی، والد ما سعی کرد احساسات ما را نامگذاری و بررسی کند تا بتوانیم احساس درک کنیم. اما بین بزرگسالان فرق می کند، ما باید ارتباط برقرار کنیم ، کلماتی مورد نیاز است و تلاشی برای درک یکدیگر باید متقابلا وجود داشته باشد. بسیاری از زوج ها این را عدم عشق میدانند که اصلاً مجبور به صحبت کردن در مورد نیازها باشند. باید دانست که سوء تفاهم ها باید با صحبت کردن و بیان احساسات و نیازها از بین بروند تا اختلافات بین زوج وجود نداشته باشد.


👈سوال: چگونه درک موفقی داشته باشیم؟

▪️با توجه به آنچه ما ذهنیت می نامیم، تمرکز بر درک احساسات، افکار و انگیزه هایی که

رفتار اساسی ما را تعیین میکنند. در درمان ، ما به کشف جهان درونی خودمان عادت داریم. با این حال، همانقدر مهم است که سعی کنیم دنیای درونی شریک مان را درک کنیم، یعنی اینکه بتوانیم شریک زندگی را از درون و خودمان از خارج ببینیم - یعنی اینکه خود را در تأثیرگذاری روی شریک زندگی ببینیم. غالباً یک گام دشوار برای زوج است که حس کنجکاوی بیطرفانه نسبت به یکدیگر ایجاد کنند که توسط ناامیدی ها الوده نشود.



👈سوال: آیا شما همیشه رابطه با مادر و با خانواده مبدأ را مطرح می کنید؟

▪️ بله ، حتی اگر در جلسه اول نباشد. می بینم که به بسیاری از زوج ها کمک می کند تا رفتار روابط فعلی خود را درک کنند. بر اساس مبحث ما در مورد مردان و روابط مادر آنها ، این می تواند یک تمرین مفید برای شریک زندگی انها باشد که تصور کند چه اتفاقی میتوانست بیفتد اگر با مادر همسر خود از کودکی بزرگ میشد - به شرطی که با او قبلا اشنا شده باشد. این معمولاً منجر به درک بیشتر از نحوه رفتار شریک زندگی در زمان حال می شود. مردان خودشان غالباً در مورد اهمیت عاطفی رابطه با مادرشان اندكی بازتاب کرده اند، كه این نیز باید با این واقعیت مرتبط باشد كه این موضوع در ارتباطات روزمره در میان مردان مسئله خاصی نیست. گاهی اوقات زوج درمانی اولین مکانی است که به دنبال کلمات مناسب برای این رابطه می گردند.


👈سوال: برخی از تحقیقات به این نتیجه رسیده اند که شیوه اتصال فرزندان به مادرشان به تعبیر ساده: امن یا ناامن - غالباً بعداً در پیوند با شریک زندگی مطرح و مهم میشود.

▪️بله - اما سبک دلبستگی سلول زندان نیست. می توانیم به رشد و بازتاب خود ادامه دهیم. بگذارید از مردی مثال بزنم که نسبت به تاثیرگذاری برویش بسیار حساس بود زیرا این اتفاق در رابطه با مادرش تجربه شده بود. در بررسی دقیق گرایش به کناره‌گیری از روابط، ممکن است این سوال مطرح شود که آیا همسرش در واقع در شرف همین رفتار است یا خیر. اگر اینگونه نباشد ، او می تواند سعی کند بیشتر و بیشتر با او درامیخته شود. و حتی اگر به نظر می رسد شریک فعلی وی از نوعی شبیه به مادرش باشد ، می تواند تمرین کند که تسلیم فوریت وی نشود. برخلاف کودکی ، مرد می تواند مرزهایی را مشخص کند و از این رو از بازداری هیجانی خودداری کند. به این ترتیب ، او می تواند پیوندی بسازد که در یک روند طولانی تر ایمن تر باشد که دیگر او تمایل به عقب نشینی  نداشته باشد.

او باید در زمان مناسب رفتارهای تهدیدآمیز را شناخته و احساس کند، اما این بدان معنی نیست که او باید تسلیم شود.


👈سوال: من بسیاری از مردها را می شناسم که شرکای آنها مانند مادرشان است. آیا در واقع این واقعیت است که تجربه با مادر از قبل بر انتخاب شریک زندگی تأثیر می گذارد؟

▪️ قطعاً اینگونه است. به نظر من انتخاب شریک زندگی بیش از اثرات ظاهری و خارجی از تجربیات داخلی با مادر تعیین می شود.


👈سوال: چه کاری می توانم انجام دهم اگر من یک پسر-مامانی را دوست دارم اما مادرش همیشه بین ما می ایستد؟

▪️ من با استفاده از این اصطلاح خوشحال نیستم چون تبعیض آمیز است، چیزی ضد مردانگی دارد. اما البته ، این مرد که می گوید خانه مادرش همه چیر بهترین است و خوبترین طعم را دارد ، برای اینکه واقعاً احساس خوبی داشته باشد ، به او احتیاج دارد - این غیر معمول نیست. من در حال فکر کردن به یک کارتون هستم (تصویر بعد از این پیام را هم نگاه کنید): در ان کارتون یک تخت دونفره که روی ان، سه نفر هستند، در سمت چپ همسر، نیمه نشسته، به نظر می رسد خشمگین باشد، در وسط یک خانم مسن، که پتو را تا گردن خود بالا کشیده می بینیم. مرد در سمت راست، نیم خیز، در حال دفاع از خود. مرد می گوید: "من نمی توانم به او بگویم برو. مادر من است."


بگذارید ما به عنوان نمونه ای از یک وضعیت روانی معمولی که در آن مادر شوهر بر سر راه زوج است نگاه کنیم.

در حال حاضر این سؤال ها مطرح می شود: آیا او در آنجا دراز کشیده زیرا خودش را به آنجا دعوت کرده است؟ ، یا اینکه پسر احساس مسئولیت می کند؟ زیرا او یک نوع جایگزین برای پدرش در رابطه با مادرش بود؟ آیا می تواند از یکی نزدیکی زیاد به همسرش بترسد؟ یا همیشه در کسب توجه مادر رزرو شده (مادر سرد) بوده و هنوز هم برای پذیرش خود تلاش می کند؟ که امیدوارم با چنین سؤالاتی روشن شود: همه سوالها مربوط به این است که پسر چه ایده هایی در سر دارد و بیشتر چه احساسی رابطه او با مادرش را تعیین میکند. و این به این خاطر است كه كدام یك از این ایده ها و احساسات را می توان تغییر داد. من می خواهم یک نکته را بیان کنم: ما به تأثیرات منفی رابطه مادر-پسر متمرکز شده ایم.  اما گاهی نیز اثرات مثبتی هم دارد. یک رابطه خوب مادر-پسر ، زندگی شده و پذیرفته شده در حد و مرزهایش، می تواند منبع مهمی برای یک رفتار دوست داشتنی در روابط، حساس و همدلانه یک پسر باشد.


اینترویو با دکتر پتر روتلندر: انه کراتزر


منبع: ماهنامه علمی روانشناسی امروز المانی

شماره ماه می 2020

مترجم: دکتر موریس ستودگان; درمانگر سیستمی

----------------------------

👈پانویس:

دکتر پیتر روتلوندر یک روانکاو و زوج و خانواده درمانگر در فرانکفورت ام ماین است. او در مطب خود و به عنوان مدرس و در سوپرویژن فعالیت می کند. کتاب او ذهنیت با زوجین در ماه مارس 2020 منتشر شد


@thinkpluswithus setudegan



@thinkpluswithus

Report Page