محمد و ابوحکم (کانتکستگرایی ابزاری و یکسویهی مسلمانان)
ایمان سلیمانی امیریبسیاری از مسلمانان، در هر مقام، عنوان و سطح، وقتی با انتقادات، ایرادات و اشکالات بر پیامبر اسلام، قرآن و احکام این دو مواجه مےشوند، سعی مےنمایند از حربهای استفاده کنند، و آن حربه «کانتکست گرایی»، «زمانمندی» و مؤلفههای این چنینی است.
هدف این جماعت که برخی از آنها دانشآموختگان آکادمیک هم هستند، این است که شبهات و ایرادات غیرقابل پاسخ را توجیه، تفسیر و تاویل نمایند.
در اینجا و بصورت خلاصه قصد دارم به ادعای کانتکستگرایی و زمانمندی این جماعت بپردازم؛
هر چند همین ادعا نیز خلاف نصّ صریح قرآن و روایات پیامبر اسلام است که خود را حقّ مطلق، فراتر از زمان و مکان و الگوی حسنه امت که از پس و پیش، ابطالی بدانها راه نخواهد یافت، دانسته است.
خوانندگان محترم مےتوانند به روایاتی همچون «حدیث ثقلین»، «حلال و حرام محمد تا ابد حلال و حرام است»، آیات ۲۱ سوره احزاب و ۴۲ سوره فصلت نگاهی بیاندازند. روایات و آیات متعدد دیگری نیز در تایید این ادعا وجود دارد. حال ما صرفن به ادعای تاریخیبودن و کانتکستگرایی همین مدعیان مےپردازیم تا با ذکر شواهدی مشخص شود پیامبر اسلام در ظرف زمان و مکان خود هم، انسانی تمامن دارای خصایص مثبت الگویی و سرمشقی بوده است، یا خیر؟ یعنی در وجوه مختلفی، از افراد هم عصر خود پایینتر بوده و یا حتا نقش یک ضدالگو، و نه الگوی زمان را بازی کردهاست.
برای یک مقایسه ساده، من یکی از منفورترین شخصیتها نزد مسلمانان را انتخاب مےکنم که مسلمین او را بنام «ابوجهل» مےشناسند. مقایسه میان این دو شخصیت بشکل تیتروار مےتواند نگاه ما را به ادعای این افراد که پیامبر اسلام را در عصر و مصر خود قابل دفاع مےدانند، روشنتر کند.
ابوجهل با نام اصلی «عمرو بن هشام مخزومی» از بزرگان بنی مخزوم بود و به سبب دانش زیاد و وجاهت بالایش در نزد عرب، او را «ابوالحکم» یعنی «پدر حکمت و دانش» مےشناختند.
۱- نکته اینکه محمد او را «ابوجهل= پدر جهالت و سفاهت» نامیدند و این دشنام زننده را در میان بندگان خود تا به امروز باب کرد؛ یعنی اسوه اخلاقی مسلمانان، مخالف فکری دانشمند و محبوب میان مردم را به کلمات و القاب سخیف متصف مےکند و ترور شخصیت میکند (به نحوی که تا امروز نیز این تمسخرگری پیامبر، و نه لقب یا اسم خود او، توسط بندگان محمد تکرار میشود)؛ کاری که از ابوجهل سراغ نداریم، و اگر داشتیم نیز، با توجه به وزن ادعای محمد، این یکسانبودگی رذايل اخلاقی، یک تناقض بزرگ برای او محسوب میشد.
۲- ابوجهل هیچگاه با آن همه وجاهت و دانش، ادعای رسالت، برگزیدهٔ خدا بودن و الگوی بشریت بودن نکرد و برای خود حقوق متعدد الهی و ممتاز از مردم در نظر نگرفت؛ آنچه محمد در بسیاری از آیات قرآن برای خود قائل شد. در واقع این خود محمد بود که با ادعایی سترگ و بدون دلیل، خود را در مرعی و منظر نقد و بررسی قرار داد.
۳- در تاریخ عرب سراغ نداریم ابوجهل طایفه خود را جمع نماید و بعنوان جهاد دست به غارت کاروان و اموال و زنان و دختران مردمان مؤمن سایر ادیان بزند. اتفاقا آنچه برميآید این است که او و همگنانش دست به تجارت و کار شرافتمندانه زده و از تجارت خود نیز بذل و بخششهای فراوانی به مردم کردهاند.
۴- در هیچ کجا نمےخوانیم که ابوجهل با توجه به وجاهت و قدرت و دانش خود آیهای همانند آیه ۵۰ سوره احزاب بیاورد؛ یعنی تا هر زمان زنی به محمد ابراز علاقه نمود، بتواند خود را به او جهت لذت جنسی ببخشد؛ و البته در انتهای آیه، این سخن را از قول خود خالق کیهان بیانتها بیاورد که چنین کرده تا پیامبرش در مضیقه نباشد!
۵- در تاریخ به چشمانم نخورده است که ابوجهل وارد خانهٔ پسرخوانده یا حتی بردهٔ خود شود، و از زن بسیار جوان او خوشش بیاید، ازدواج تازهٔ دو جوان را در هم شکند، سنت حسنه و درست اعراب در «حرمت نگاه جنسی به عروس پسر یا پسرخوانده» را به نام خدا نقض کند، و او را به عقد خود درآورد و این امر کریه را نیز خواست الهی جا بزند؛ به نحوی که کار بردگان ابوجهل بعد هزار سال، مدح و تطهیر چنین عملی و بدگویی از سنت درست و اخلاقی اعراب گردد.
۶- کجای تاریخ سراغ دارید که ابوجهل طایفه بنی مخزوم را جمع کند و همانند محمد و پیروانش که در تاریخ و آیات قرآن مسطور است، بر خدایان و اجداد آنان و دیگر قبایل دشنام دهد.
۷- در کجای تاریخ زندگانی ابوجهل مےبینید، او و بزرگان طایفهاش بنشینند، دسته دسته مردان و پسران تازه بالغ اسیر را بیاورند و گردن بزنند، سپس کودکان و زنان مردم را به یمن و شام برای فروش ارسال کنند یا با آنان در همان شب همخوابگی کنند.
۸- در کجای زندگی ابوجهل آمده که افراد آزاد و مختار طایفه خود را به صرف جدایی از خدای مورد احترامش به جرم ارتداد محکوم به مرگ کنند. آنها بقدری بزرگوار بودهاند که اگر بردهای دین آنها را رها مےکرد با دریافت پول آزادش مےکردند؛ نه همانند محمد که دستور قتل مسلمانان آزادی چون عبدالله بن سعد بن ابی سرح را داد که بنا به شعار تبلیغاتی «لا اکراه فی الدین» محمد، تغییر دین داده بودند؛ به نحوی که حتی اگر بر قفل کعبه آویزان یافتندش، او را ترور کنند. و از سویی دیگر، حکمی شبیه گروههای مافیایی و البته عام و فرازمانی داد، که بعد از من، هر مسلمانی که اسلام را حق نیافت و ترک دین کرد، بدون هرگونه دادگاهی او را به قتل برسانید.
۹- در کجای زندگی ابوجهل سراغ دارید که به دستور او، زنی شاعر، باردار و دارای بچهٔ شیرخوار در آغوشش (همانند عصماء بنت مروان) را به صرف نقد تصور محمد از خدا و خلقیات محمد، شبانه ترور نمایند و بکشند؟ و سپس این قتل مظلومانهٔ مخالف فکری بیدفاع را نامهم و بیخطر برای مصالح خود بدانند.
۱۰- ابوجهل از اینکه او را بنام مادرش بخوانند هیچ کدورتی به خود راه نمےداد، و بهمین جهت، از اینکه «ابن حنظله» گفته شود ناراحت نمےشد؛ نه اینکه همانند محمد با آوردن آیه ۵ سوره احزاب و روایات مشابه، برتری پدر بر مادر را با فرمان خداییِ «وجوب نامیدن کودکان فقط بنام پدرانشان» قانونی ابدی و غیرقابل تغییر کند.
۱۱- ابوجهل هیچگاه حکم نداد و نخواست زنان را از اثرگذاری اجتماعی حذف کند؛ آنگونه که محمد حکم داده زنانتان را در خانه محبوس نمایید، و با آوردن آیات و روایات از آنان خواست عبادات خود را هم در خانه انجام دهند و در پایینترین قسمت خانهها جاگیر باشند.
۱۲- ابوجهل هیچگاه «کتک زدن و خشونت علیه زنان» را فرمان الهی ندانست و همانند محمد، برتری و تبعیض مردان علیه زنان را بدل به خواست الله و تبدیل به قانون ابدی و عدل الاهی نکرد.
۱۳- ابوجهل هیچگاه با یهودیان، مسیحیان و دیگر معتقدین ادیان جنگ نکرد و بخاطر عدم پذیرش اسلام، بزرگان دینشان را مجبور به انتخاب میان جزیه دادنی در عین ذلت و خواری یا کشته شدن کل جمعیت آن مذهب نکرد، کاری که محمد در سوره توبه، و از قول الله رحمان و رحیم دستورش را داده است.
۱۴- ابوجهل با آنهمه دانایی و بزرگیاش میان قوم، روایتی نیاورد که (خون و مال و ناموس مردم بر من حلال است تا زمانی که شهادتین بگویند و نماز و زکات بدهند(!) و من پیامبر شمشیرم)، کاری که محمد بن عبدالله چنین کرد.
۱۵- ابوجهل هیچگاه برخلاف قوانین عشیره و قبیلهاش رفتار نکرد، حال آنکه محمد با بخشیدن قاتلی بنام اسامه بن زید که نوه او محسوب مےشد نشان داد در مواقعی آیات قرآن را در مورد قصاص نادیده مےگیرد و خون محترمی را پایمال بیعدالتی قرار مےدهد. همچنین حرمت ماههای حرام را نیز مثل محمد با دزدی و قتل نشکست.
۱۶- ابوجهل هیچگاه شهادت و گواهی ناحق دروغگویانی مثل خزیمه بن ثابت انصاری در معامله را بنفع خود و به ضرر یک اعرابی نمیپذیرفت و به دروغگویان لقب افتخارآمیز عطا نمیکرد.
۱۷- ابوجهل هیچگاه برای منافع خود پیمان عشیرهای و قبیلگی خود را زیر پا ننهاد و با بیگانگان در شهر دیگر بر ضد مردم شهرش همپیمان نشد.
۱۸- ابوجهل هیچگاه زمینهای مردم ترسیده از جنگ را تصاحب نمےکرد و تحت نام فئ، سرمایهای برای خود و خانوادهاش قرار نداد.
۱۹- در کجای زندگی ابوجهل سراغ میتوان داشت تا جنایتکاری مثل خالد بن ولید را که همه مردان بنی جزیمه را در حالی که مسلمان بودند کشت، به لقب «سیف الاسلام» مفتخر کند؟ و در برابر این جنایت هولناک فقط دیه مقتولین را بدهد و از عمل خالد درگذرد.
۲۰- مورد دیگر از تطبیق رفتار و گفتار محمد بن عبدالله با ابوجهل شایان ذکر است که، ابوجهل هیچگاه بواسطه حرف برخی از نزدیکترین یاران و صحابهاش، بر زنان خود «ام العرب» نام ننهاد تا سبب عدم ازدواج آنان پس از مرگ خود شود؛ ظلمی که محمد در حق زنان خود روا داشت و با جعل عنوان «ام المومنین» سبب شد بسیاری از آنان بین ۳۰ تا ۵۰ سال پس از مرگ او مجبور به تنها زیستن شوند؛ درحالی که خودش برای ارضای امیال تنانهٔ خود، سنت حسنهٔ «حرمت نظر سوء به عروس پسر/پسرخوانده» را به شکل زننده و بیمعنایی شکست و آفریدگار گیتی با آن جبروت افلاکی را برای تطهیر چنین عمل منکری، به خاک شبه جزیره کشاند و به سخن آورد.
۲۱- اگر ابوجهل را قاتل یاسر و سمیه که از موالی و بردگان بنی مخزوم بودند معرفی مےنمایند، محمد نیز افراد زیادی را مثل کنانه بن ربیع مورد شکنجه قرار داد و سپس گردن زد.
۲۲- اگر گفته شده ابوجهل دستور ترور محمد را داده است که صحت و سقم آن مشخص نیست، محمد دستور ترور بسیاری از مخالفین خود مثل کعب بن اشرف، ابن ابی الحقیق، ابوعفک و بسیاری دیگر را صادر و اجرا نموده است که مورد اجماع مورخین مسلمان است.
۲۳- ابوجهل با آن همه کیاست و درایت، هیچگاه مقام زنان را پست ندانسته و برای آنان احکام ناقص العقل، عورت، شیطان، اکثر جمعیت جهنم و دیگر عناوینی اینچنینی صادر نمےنمود. این موضوع تا بدانجا مهم بوده است که حتی زنانی مثل ام الجلاس، خاله ابوجهل آنقدر مورد احترام بودهاند که پیماننامهها را به او مےسپردند ، نه همانند محمد که طبق روایات و احادیث جامعهای که زنان در آن صاحب قدرت و رهبری باشند را سبب بدبختی آن مردم بداند.
۲۴- ابوجهل هیچگاه برای زنان بنی مخزوم منع مسافرت را بشکل حکم و قوانین الاهی درنیاورد، حال آنکه محمد مسافرت زنان را بدون شوهر و یا محرم خود منع نموده است.
۲۵- ابوجهل هیچگاه زنسان بودن ملائکه را ننگ خداوند و ملکوتش ندانست، و نگاه تحقیرگرایانه به زن را به آسمان و الاهیات نکشانید (۲۱-۲۲، نجم).
۲۶- در تطبیق دیگری از رفتار محمد و ابوجهل میتوان اشاره کرد به وضع قواعد و احکامی مثل مباهته که توسط محمد تدوین گردید و غرض این بوده است که اگر کسی از اسلام و او ایراد و انتقاد بکند مشمول بهتان و دشنام مسلمین واقع شود. کاری که بی نهایت غیراخلاقی و غیر انسانی است و از ابوجهل سراغ نداریم.
ما فقط بیست و شش مورد از تطبیق رفتاری پیامبر اسلام با ابوجهل را آوردیم تا دوستانی که مدعی کانتکستگرایی، بسترگرایی، زمانمندی و تاریخی بودن احکام، رفتار و اقوال محمد بودند، میان او و ابوجهل قضاوتی داشته باشند و بفرمایند کدام یک معیار بهتری برای الگو بودن هستند؟
به این لیست بیش از بیست و شش مورد دیگر را هم مےتوان افزود که سعی در خلاصه نمودن آن داشتیم؛ همچنین در ادامه میتوانیم، به سنجشگریهای مشابهی میان محمد با دیگر بزرگان زمانهاش یا بزرگان متقدمتر از او بپردازیم.