كوهنوردی كه هر چه بالاتر می‌رفت افتاده‌تر می‌شد...

كوهنوردی كه هر چه بالاتر می‌رفت افتاده‌تر می‌شد...

علی حاجی / معلم و فعال صنفی از جلفا

۱۶ شهریورماه #سالروز جاودانگی #اولین ایرانی فاتح قله‌ی #اورست، پرافتخارترین و ستون کوهنوردی تیم ملی است. کوهنورد کم نظیری که قله های سر سخت و سترگ دنیا در زیر گامهای استوار و اراده پولادینش سر خم کردند. او شبیه نوری بود که به کوهنوردی ایران تابید و آن را از حالت رخوت و سستی‌اش درآورد. جوان ۳۴ ساله ای که پنج قله بالای ۸ هزار متر جهان را فتح کرده بود و به جهت چهار فتح بدون اکسیژن رکورد جهانی را در اختیار داشت، مصمم بود با صعود به همه ۱۴ قله بالای ۸ هزار متر دنیا برای ایران عزیز افتخاری ماندگار رقم بزند. حرف از "#محمد_اوراز" است.


اوراز در شهر #نقده آذربایجان غربی از پدری کُرد و مادری تُرک متولد شد. فاراغ التحصیل رشته ی کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه ارومیه بود. فعالیت خود را در گروه کوهنوردی سامرند شهرستان نقده آغاز کرد. توانایی او به حدی بود که به قله‌های بالای ۸۰۰۰ متر بدون کپسول اکسیژن صعود می‌کرد. تنها مربی درجه یک بین المللی ایران که سه سال پی درپی بعنوان #مرد_سال_کوهنوردی ایران برگزیده شد. اما بسیار جای تعجب داشت كه با وجود اینهمه عناوین و دارا بودن بسیاری از شرایط حتی در رده‌های سنی پایین نیز به عنوان مربی قبولش نكردند و او برای تامین هزینه‌های صعودهایش مجبور به كار در مسیر دماوند و حمل بار توریست‌ها بود.


اوراز در اصل «هوراز» بوده؛ (به فتح «ه» و سکون «و») و هوراز یعنی بلند و بلند مرتبه . او بسان نامش فراتر از نژاد و رنگ و قبيله بود . مردي از تبار عشق که مي توان تمثال بزرگ منشي و اراده و انسانيتش را بر فراز همه ميدان هاي ايران نصب و به او افتخار کرد و در برابر جهانيان به او نازيد. کسی که در هیاهوی دوران، در روزگاران سخت فراموشی اخلاق و #انسانیت و شرافت و مردانگی تا همیشه انسان ماند و جاودانه شد. بزرگی اوراز را نه صرفا بخاطر عناوین و افتخاراتش بلکه بخاطر خوی و منش و انسانیت او می دانند. بگذار تا با یاد او در کلاسهای درس کوهنوردان از قدرت و انسانیت، تواضع و فروتنی، همکاری، دوستی و مهربانی و دوست داشتن سخن گویند.


محمد اوراز در آخرین صعود خود در سال ۱۳۸۲ با ۱۲ نفر از اعضای تیم ملی به پاكستان اعزام شد تا قله ۷۹۰۰ متری گاشربروم یك را فتح كند. او و مقبل هنرپژوه در حالی كه تنها ۱۵۰ متر با قله فاصله داشتند بر اثر ریزش بهمن به ۶۰۰ متر پایین تر سقوط كردند.گروه پشتیبان برای نجات جان این دو كوهنورد اقدام كرده و بعد از دو روز از زیر برف آنها را در حالیکه هر دو زنده و آسیب دیده بودند پیدا می کنند . در مرحله ی بعدی نجات انتقال محمد اوراز به کمپ پایین، سر وی به سنگ میخورد و دچار خونریزی مغزی ‌میشود. ارتش پاكستانی به كمك گروه می‌شتابد و محمد اوراز پس از ۵ روز از سقوط در بیمارستان شفای پاكستان بستری می‌شود، اما تمام تلاش‌ها برای نجات وی ثمر بخش نبود و فرزند سرافراز شهرستان نقده، مرد طلایی کوه های سر به فلک کشیده سرانجام پس از ۲۰ روز جدال با مرگ در شانزدهم شهریور ماه آخرین ترانه صعود را خواند و جامعه ورزشی را در سوگ بزرگی فرو برد. مدیریت بیمار فدراسیون، خودخواهی, اشتباه در برنامه ریزی ، نداشتن دانش و تجربه و امکانات کافی تیم اعزامی، کوتاهی مسئولین فدراسیون پس از سانحه همه و همه سبب شد که قهرمان ملی به راحتی از میانمان پر بگشاید. مسائلی که فدراسیون کوهنوردی هیچوقت آنها را نپذیرفت و مسئولیت مرگ او را بیشتر متوجه خود اوراز دانست. بدون شک کارنامه ی کشور ما، در حمایت از کوهنوردی گل‌گون است.

چرا ما امکانات لازم را برای نجات این کوهنورد ملی فراهم نکردیم؟

آیا نفراتی که آن روز در کنار اوراز بودند تمام واقعیات را بازگو کردند؟

و به گفته شاهدی در گاشربروم۱: اوراز را ما کشتیم.



در تمام شانزده سال دوری اوراز، هیچ گاه آنطور که شایسته‌اش بود به او پرداخته نشده است . #تندیس و میادینی بنامش در اکثر شهرهای منطقه از جمله سنندج، بانه، مهاباد، سقز و.. وجود دارد. بزرگ مردی که در شهر خودش هیچ تندیس یادبودی ندارد. سخت و دردناڪ است که #سلطان_اورست در شهر خود غریب است. #آرامگاه او جایی در دامنه کوه سلطان است که محمد در کودکی کوهنوردی را از همان جا آغاز کرده و وصیت کرده بود همانجا بخاکش بسپارند. طرح مزارش برگرفته از ذهنیات خود زنده یاد بوده که در قید حیات ظاهرا به آن اشاره داشته است که شامل دو دایره و یک سنگ قبر می باشد. دو کمانی که این دایره را تشکیل داده، نماد اقوام کرد و ترکی است که مردم نقده را تشکیل می‌دهند و پلکان هلالی آن آغوش محمد است که به روی همه مردم باز شده است. سنگ قبر نیز نماد کوهنوردی و کوه بوده و دلیل اینکه بر این دو دایره بنا نهاده شده اینست که من محمد اوراز زاده دو ملت (پدری کرد و مادری ترک) بوده که نماینده هر دو ملت و نمادی از #اتحاد و #برادری می باشم.. "


از چه چیز اوراز باید نوشت ؟؟ از قلب و دل پاکش و از مردانگی اش در هنگام صعود به بزرگترین قله های جهان در آن ڪشورها ڪه به کودڪان گرسنه غذا میداد. از محبوبیتش، در هنگام صعود به #گاشربروم یک پیرمردی که تمام دارایی اش خروسی بود که به او تقدیم ڪرد ودر هنگام برگشت از قله سراغش را از همنوردانش میگرفت ولی...همنوردانش با گریه جواب آن پیرمرد را میدادند. از بی لطفی مسئولان شَهرش ڪه درآن تعصب بیداد می ڪند و نه نام و نمادی از او بعد از شانزده سال از ڪوچَت در آن شهر دیده نمیشود.


ای کاش غروبش خیلی دیرتر اتفاق میفتاد. شاید هم #بهمن_های" اورست" او را دوست داشتند، برای همین "محمد" در آن صعود، فریاد میزد : بهمن ها مرا ببلعید! او برای کوهنوردان این مرز و بوم هنوز هم نفس میکشد، چرا که او برای دل مردم و برای عشق مردم این سرزمین کوهنوردی کرد و هرگز از آنها جدا نشد و برای همین "تمام شدنی" نیست.. و این رمز جاودانگی "اوراز" بوده، هست و خواهد بود.


سالهاست بی تاب بازگشتم و بی تاب بوی آویشن و پونه های وحشی.. سالهاست دلتنگ رنگ نارنجی و سبز فسفری در متنی سفیدم، دلتنگ گلهای یاسی رنگ ریزی که نامش شده بود'تو' .. رفتی و انگار بازگشتی نیست. ماسک اکسیژن شایسته تو نیست. مگر نه اینکه بام جهان «اورست» را بدون اکسیژن در نوردیدی و اورست با نام تو جان دوباره گرفت ...پس برخیز «اوراز» من، برخیز


گامهایت چه شاعرانه مردانگی و انسانیت را ترانه میکند حتی آن زمان که با بهمن به مقابله در می آیند. صدای پایت می ماند در روح آب ، در روح رود، در ذات کوه و پژواک میخواند تا همیشه ی روزگاران عاشقانه های خواستن را . اورست سر فرود آورد در مقابل مردانگی تو و در بهت و حقارت فرو می رود آن همه قله که تو بی هیچ کپسول اکسیژنی به فتح آنان درآمدی..

به سردي و خشني سنگ خو گرفته ام مرا به خانه مبريد كه زادگاه من كوه است

نیاز به باور ما نیست

او ناباورانه رفت

او عادت کرده بود به رفتن

به ناباورانه گاههای زمین

او عادت کرده بود به زیستن

بر پشت آسمان

" اوراز" ، او #راز_زیستن بود در اوج

بیاد انسانی که بر تارک تاریخ کوه نوردی میهن ، جاودانه ماند ..

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد. 🌷🌷


#محمد_اوراز

#عقاب_اورست

#گاشربروم

#بهمن

#انسانیت

#اتحاد

Report Page