✅«گفتوگوهای زندان»
✅رزاق:
برویم سراغ جنبش "زن، زندگی، آزادی". تیرماه ۱۴۰۱ بود که بازداشت شدید و تا اوایل آبانماه در انفرادی بودید و تمام ارتباطات شما محدود شده بود. اولینبار چه زمانی از وقوع جنبش خبردار شدید؟
🔴تاجزاده:
من در انفرادی زندان سپاه متوجه راهافتادن جنبش نشدم. تقریبا دو هفته بعد از فوت دلخراش مهسا (ژینا) امینی، با شنیدن سروصدا و شعارهایی متوجه شدم مسئلهای رخ داده است. اما از نگهبانان که جویا میشدم چه اتفاقی افتاده؟ جوابهای نامربوط میدادند.
✅رزاق:
وقتی به بند عمومی منتقل شدید و متوجه حجم عظیم رخدادها و شروع یک جنبش بزرگ گردیدید چه تحلیل و نظری نسبت به آن داشتید؟
🔴تاجزاده:
باور نمیکردم که در چنین مدت کوتاهی، بتوان حجاب را آزاد کرد. اما دیدم چگونه جوانان موفق به برچیدن گشت ارشاد و آزادی پوشش شدند. بنابراین بلافاصله از خیزش مردم حمایت کردم و بعد از گفتوگو با زندانیان، به اصلاحطلبان پیغام دادم تا از آن حمایت کنند که جنبش زن، زندگی، آزادی در ردیف و در ادامه جنبشهای آزادیخواهانه و عدالتطلبانه ملت ایران از مشروطه تاکنون است. هرچه هم بیشتر میگذشت، امیدم به این جنبش و آیندهاش بیشتر میشد. توهم اینکه تا دوماه دیگر جمهوری اسلامی ساقط میشود را نداشته و ندارم. اما با گذشت زمان، بیشتر متوجه میشوم که آثار این جنبش آنقدر ژرف و گسترده است که زودتر از آنچه برخی اقتدارگرایان تصور میکنند، بساط اسلام آمرانه را بر خواهد چید و اکنون نیز بر این باورم و فکر میکنم که اگر درست عمل کنیم، میتوانیم شاهد تحقق آرمان شهدای این جنبش باشیم که در رأس همه آنها آزادی و دمکراتیک کردن مناسبات سیاسی و اجتماعی کشور است.
درهرحال من به آینده این جنبش بسیار خوشبینم و امیدوارم که جوانان بیشتر و بهتر از ما از پس ساختن فردای این مرزوبوم برآیند. شاید با رادیکالشدن شعارها و فروکشکردن اجتماعات اعتراضی، برخی ناامید شده و برخی به فکر مهاجرت افتاده باشند. اما به نظر من این جنبش، پتانسیل زیادی برای آزادکردن ایران و ایرانی دارد. بهویژه آنکه دستِکم بخشهایی از حاکمیت قصد ندارد به آزادی حجاب تن دهد و همین لجاجت موضوع را همچنان زنده و پویا نگه میدارد و به احتمال بسیار زیاد، شگفتیهای جدیدی خلق خواهد کرد.
✅رزاق:
چه اتفاق جدیدی در پاییز ۴۰۱ رخ داده بود که ناگهان مصطفی تاجزاده را از حضور خیابانی جوانان به وجد آورد و از کاربرد این امکان حمایت کرد؟ درصورتیکه تا پیش از آن مدام از جنبشهای اجتماعی دوری میجستید!
🔴تاجزاده:
من قبل از بازداشت سال قبلم، از سه بنبستی که رهبر در زمینههای اقتصادی، بینالمللی، فرهنگی و اجتماعی و سیاست داخلی ایجاد کرده بود، سخن میگفتم و بر ضرورت سه گشایش در عرصههای فوق تاکید میورزیدم. گشایش در سیاست خارجی را فوریتر، گشایش در سیاست داخلی و انتخابات را مهمتر و گشایش فرهنگی-اجتماعی را پرتنشترین میدانستم. جنبش زن، زندگی، آزادی چالشانگیزترین موضوعات، یعنی حجاب را آزاد کرد. و حاکمیت را واداشت که تن به بزرگترین عقبنشینی عمر خود بدهد. همچنین ترس از آغاز اعتراضات خیابانی ناشی از تداوم گرانی و تورم، رهبر را مجبور به تجدیدنظر در سیاست خارجی کرده است. تحولات ناشی از جنبش مهسا به نظر من، تغییر بزرگ دیگری در پی دارد.
همچنین توجه دارید که اعتراضات دی ۹۶ و آبان ۹۸ علیه گرانی و تورم بهطورکلی و افزایش قیمت بنزین بود، اما هدف جنبش مهسا تحقق بخشیدن به یک آرمان/مقاومت ۴۰ساله یعنی آزادی سبک زندگی میباشد که نفی تمامیتخواهی سیستم سیاسی را هدف گرفته است. این جنبش نشان داد که نسل جوان تصمیم گرفته است تا زندگی را از آن خود کند. یعنی آنچنان که مایل است بپوشد، بخورد، بشنود، ببیند، ببوید و ببوسد. در طلب شغل و مسکن و منزلت و امنیت است و میخواهد با منطقه و جهان در صلح باشد. آنها اراده کردهاند که سد سکوت را بشکنند و سخن مستقل خود را بگویند و آرمانهای خویش را تحقق بخشند. کسی نمیتواند مقابل اراده چنین نسلی بایستد.
علاوه بر آن به باور من جنبش مهسا ذهن و زبان بسیاری از مردم را استعلا بخشیده، هنر و ادبیات خود را آفریده و روشهای مدنی جدیدی را برای مقاومت علیه استبداد و کسب آزادیهای سیاسی خلق کرده است و از قدرت جدیدی خبر میدهد. در عظمت این جنبش همین بس که حاکمیت را گرفتار بحرانی جدی کرده است. ازیکطرف نمیخواهد بیحجابی را علناً بهرسمیت بشناسد تا فلسفه وجودی حکومت اسلامی خدشه نبیند و نزد حامیان تندروی خود، متهم به عقبنشینی نشود. ازطرفدیگر نمیخواهد مستقیماً نیروی انتظامی را درگیر برخورد با بدحجابان کند. زیرا میداند که بیفایده است و احتمالاً آتش اعتراضات دوباره زبانه خواهد کشید. نتیجه این گیجی و سرگشتگی بیسابقه و بینظیر، شده است لایحه فرمایشی مصوب سران سه قوه درباره حجاب، که ازیکطرف افراطیون را راضی نمیکند و ازطرفدیگر بسیاری از شهروندان را ناراضی میکند، بدون آنکه بازدارنده باشد یا مانع تردد دختران بیحجاب در شهرها شود.
✅رزاق:
یکی از نقدهائی که این سالهای اخیر به شما میشد، عدم حمایت مناسب و مفید از اعتراضات دی ۹۶ و آبان ۹۸ بود که حمایت شما از جنبش ۴۰۱ این نقد را پررنگتر هم کرده است! چه تفاوتی در این اعتراضات بود که ناگهان و دفعتاً حامی خیزش مردم در ۴۰۱ شدید اما تا پیش از آن همراهی قاطعی از اعتراضات خیابانی نکرده بودید؟ به آنچیزی که این اعتراضات را برای شما متمایز میکرد، هنوز اشاره نکردهاید.
🔴تاجزاده:
من در سالهای ۹۶ و ۹۸ هم صراحتاً از حقوق تظاهرکنندگان دفاع کردم و به سرکوبشان اعتراض نمودم و بههمینجهت نیز به اتهام جمعآوری امضا برای بیانیه منسوب به ۷۷ نفر که در محکومیت سرکوب معترضان و توسل به خشونت صادر شده بود، در آبانماه سال ۹۸ و در ششمین دادگاهم، به یکسال زندان محکوم شدهام. اما به نظرم از یک جهت حرف شما درست است. من به ذوق آمدهام زیرا جنبش زن، زندگی، آزادی را متفاوت با اعتراضات پیشین ارزیابی میکنم و آن را دارای نقش و اهمیت تاریخی میبینم. درحقیقت در این جنبش دختر و پسر ایرانی، فقط شکوه و عزت رودرویی مستقیم با استبداد و دستیابی به آزادی را به نمایش نگذاشتهاند و فقط مبارزات آزادیخواهانه ایرانیان را استمرار نبخشیدهاند و فقط ستونهای انسداد و تحمیل و آپارتاید فقهی را به لرزه درنیاوردهاند، بلکه جوانان ایرانی نشان دادند که به چنان رشد و بلوغی رسیدهاند که میتوانند خود نبض مبارزات را در دست گیرند و بهجای آنکه نارضایتیها را به درون خود بریزند و منتظر منجی بمانند، فریاد رسا و سراسری "از کردستان تا تهران، جانم فدای ایران" و "از زاهدان تا تبریز، ظلم و فساد و تبعیض" سر دهند و نویدبخش یک تغییر بزرگ و تاریخی در ایران شوند.
من معتقدم جنبش مهسا، زنگ آغاز پایان استبداد دینی و ورود ایران به عصر آزادی را به صدا درآورده است. بههمیندلیل جنبش زن، زندگی، آزادی را متفاوت از اعتراضات دیگر ارزیابی میکنم و آن را لحظه به ستوه آمدن مردمی میبینم که تصمیم گرفتهاند به تحقیر و تبعیض و ریاکاری پایان دهند. بههمینجهت این جنبش را منازعه میان حجاب و بیحجابی نمیدانم، بلکه آزادی و برابری و کرامت انسانی را در مصاف خودکامگی و ناکارآمدی و فساد میبینم که از پشتیبانیِ قویِ افکارِعمومی بهرهمند است. وقتی جوانان میهن از بازداشت و زندانیشدن برای آزادی، احساس غرور میکنند و بر ترس خود فائق میآیند؛ طلسم استبداد میشکند و «النصربالرعب» بلاموضوع میشود؛ من نمیتوانم خوشحالی خود را پنهان کنم که جوانان ایرانزمین با شجاعت و استقامت و فداکاری، قدرت سیاسی و اقتدار اخلاقی کمنظیری یافتهاند؛ و در پی جستجو برای آزادی و برابری و عدالت؛ به حس جدیدی از احترام به خویشتن و اعتمادبهنفس رسیدهاند. بهگونهای که نه حکومت پلیسی پیشا مهسا و نه حاکمیت امنیتی پسا مهسا نمیتواند جوانان وطن و پیشاپیش آنها زنان و دختران شجاع و آزادیخواه را از پاسداری از بزرگترین دستاورد سیاسی زندگی خود، یعنی آزادی حجاب باز دارد. برای درک بهتر افقگشایی جنبش مهسا، لحظهای خود را جای رهبر بگذاریم. او سه راه پیش روی دارد: اول؛ بهرسمیتشناختن آزادی حجاب است که این یعنی به چالشکشیدن علت وجودی حکومت فقها و روحانیون. دوم؛ موضوع را امنیتی و قضایی کند و به پروندهسازی و محاکمه دختران بیحجاب بپردازد که در آن صورت شهروندان بهویژه جوانان، با اشکال گوناگون مقاومت/نافرمانی مدنی، جنبش را تداوم بخشیده و گسترش میدهند. سوم؛ پلیس و گشت ارشاد را بازگرداند که نتیجهای جز شعلهورشدن آتش خشم مردم معترض و ناراضی نخواهد داشت. گزینه سوم زودتر از راه دوم، موجودیت نظام را بهطورجدی به مخاطره میاندازد. راه اول، انجام تغییرات بزرگ را بهگونهی مسالمتآمیز ممکن میکند و روش عاقلانه و درست نیز همین است.
✅رزاق:
در ارزیابی شما از جنبش ۴۰۱ یک هیجانی وجود دارد که شاید تا حدودی ناشی از تغییر استراتژی خودتان باشد! اینکه تصمیم گرفتهاید خود را منحصر به امکان صندوق نکنید و پا در خیابان نیز بگذارید گوئی شما را همچون یک تازه وارد به گسترهی بزرگ جنبشهای اجتماعی، پر از انگیزههای جدید کرده است برای امکان دیگری از سیاستورزی که امیدوارم همراه مردم تا خیابان منتهی به آزادی گام بردارید و نیمکتنشین و نظارهگر نشوید. اما برخی این نکته را مطرح میکنند که مواضع جدید بعضی از چهرههای سیاسی از روی یک خوشبینی زیاد به جنبش ۴۰۱ ابراز شده و بیشتر ناشی از هیجان است و با واقعیتی که پس از اعتراضات پائیزه با آن روبرو هستیم سازگار نیست! شما هم به ایران پسا مهسا بسیار خوشبین هستید.
🔴تاجزاده:
دلیل اینکه جنبش زن، زندگی، آزادی را تاریخساز میدانم، آن است که قادر است به چهاردهه انحراف پایان دهد. به این معنا که اگر حوادث تلخ سال ۱۳۶۰ از سوی حاکمیت و مخالفانش را آغاز نقض گسترده و سیستماتیک حقوق شهروندی منتقدان و مخالفان بهشمار آوریم، سال ۱۴۰۱ را میتوان سال شروع عقبنشینی حاکمیت به سود تأمین حقوق شهروندی ایرانیان خواند که البته از آزادی حجاب آغاز شده است و به سبب تداوم جنبش اعتراضی مردم، دیریازود به آزادی فعالیتهای فرهنگی، هنری، احزاب، اینترنت، مطبوعات، تشکلهای مدنی، انتخابات و حتی به انجام همهپرسی تعمیم خواهد یافت. سرعت و اولویت تحقق آنها به عملکرد حاکمیت، منتقدان و مخالفان و از همه مهمتر مردم و بهویژه به رفتار نسل جوان بستگی دارد.
من نه فقط جنبش «زن، زندگی، آزادی» را رهاییبخش میدانم، بلکه معتقدم افزون بر آن خیزش مهسا آثار و برکات منطقهای هم خواهد داشت. طبق برخی تفسیرها، انقلاب ۵۷ نقطهعطفی در جریان رشد بنیادگرایی اسلامی و حتی دینی در عصر جدید بوده است. شاید بتوان جنبش زن، زندگی، آزادی را سرآغاز حاکمیت یافتن هنجارها و موازین دمکراتیک، ابتدا در ایران و سپس در دیگر کشورهای مسلمان دانست و پیامدهای آن را بهویژه در کشورهای همسایه دنبال کرد. زیرا شکست طالبانیسم شیعی، طالبانیسم سنی را تحت فشار زیادی قرار خواهد داد. به نظر من ایران امروز آئینه فردای افغانستان است. همچنین به نظر میرسد زن، زندگی، آزادی فریاد رهاییبخش بخشهایی از جمعیت جهان نیز شده و شاید فراتر از جنبش "من-هم" (میتو)، تامین حقوق و حرمت و کرامت زنان را در ایران هدف قرار داده باشد.
✅رزاق:
اگر بخواهم از دید همان منتقدین این استدلال شما را ارزیابی کنم بیشتر آنرا ناشی از احساسات شما میبینم. مثلاً اگر سال ۸۸ هم همراه مردم در خیابان شده بودید و با آن جمعیت میلیونی مواجه میشدید نیز شاید بههمین احساس میرسیدید که تغییرات بنیادین و اساسی در راه است یا اگر در آبان ۹۸ یک دولتی روی کار بود که تمایل به جریان شما نداشت هم شاید همین احساس را پیدا میکردید! واقعا چه تفاوت بزرگی در این اعتراضات دیدید که برای اتخاذ مواضع امروزتان شما را قانع کرد؟ چرا در سال ۸۸ و آن جنبش بزرگی که شکل گرفت و خیابانها در ۸ماه به تسخیر معترضین درآمده بود یا آبان ۹۸ که جوانان در برابر ماشین سرکوب در خیابانها ایستادگی کردند شما به این ضرورت پی نبردید که باید تغییرات بزرگی در حکومت و ساختارها صورت بگیرد؟
🔴تاجزاده:
جامعه امروز با ۱۳سال پیش قابلِقیاس نیست. اگرچه تظاهرات اعتراضی میلیونی که در سال۸۸، بهویژه در تهران انجام شد، قبل و بعد از آن سابقه نداشت، بااینوجود اعتراضات ۱۴۰۱ بسیار متفاوت و جلوتر است. من در هردو دوره، حدود ۴ ماه در انفرادی زندان سپاه در اوین بودم و با بازجوها بحث میکردم. مهمترین تفاوت این دو دوره در آن بود که سال ۸۸ بازجوها نامزد خود را در اکثریت حس میکردند و از این موضع با من روبهرو میشدند. اما در سال ۱۴۰۱ مشهود بود که بهلحاظ روانی پذیرفتهاند در اقلیّت هستند، اگرچه در ظاهر خود را از تکوتا نمیانداختند. تحلیل گفتمان آقای خامنهای بعد از جنبش زن، زندگی، آزادی نیز نشان میدهد که او شکست خود را در افکارِعمومی پذیرفته است. بههمیندلیل در هر ملاقاتی بهمناسبت یا بیمناسبت، مستقیم یا غیرمستقیم، به دستبرترداشتن مخالفان داخلی در جنگ نرم اشاره میکند و بهزبانبیزبانی و گاهی نیز باصراحت میگوید: اگرچه ما خیلی خوبیم و خیلی کارهای خوب کردهایم، اما متاسفانه نتوانستهایم دستاوردهای معجزهآسای حکومت را برای جامعه تبیین کنیم که علت اصلی آن هم، تبلیغات دشمن و ایادی داخلی آنان است.
رهبر گرفتار همان اشتباهی شده است که نویسنده روسی در زمان جنگ سرد نوشت: نظام سوسیالیستی در رقابت تلویزیون با یخچال، بازی را واگذار کرد! به این معنا که تلویزیون دائم از پیشرفتهای شوری میگفت، اما وقتی مردم درِب یخچالها را باز میکردند میدیدند که چیزی برای خوردن ندارند. معلوم است که بین این دو، اعتماد مردم به یخچال بهمراتب بیشتر از تلویزیون بود. امروز نیز صداوسیمای رهبر از یخچالهای خالی مردم شکست سختی خورده است.
آقای خامنهای متوجه شده است که فضای مجازی، انحصار اطلاعرسانی صداوسیمای رهبر را شکسته و موجبات آگاهی روزافزون مردم را فراهم آورده است. اما شهامت پذیرش و اعتراف به این واقعیت را ندارد که مشکل نظام ولایی آزادی اینترنت نیست، بلکه سفرههای خالی مردم است. بنابراین حتی اگر بتواند ارتباطات اینترنتی ایرانیان را با جهانیان قطع کند، نمیتواند یخچالها را پر نشان دهد و گرانی و تورم و مهاجرت مغزها و سرمایهها را به پستو برد و پنهان کند. سفره و یخچال خالی، باطلالسحر تبلیغات هر رژیم ناکارآمد است، همچنانکه ترکیب یخچال خالی و اینترنت آزاد، قدرتی بهمراتب نیرومندتر از ادعاهای رهبر و تریبونهای رسمی خلق کرده و راه مقابله با آنها، صرفا تغییر سیاستها و اصلاح ساختارها و بهبود امور ملت است، نه قطع ارتباط اینترنتی ایران با جهان. جهاد تبیین درحالیکه یخچالهای مردم خالی و فریزرهای مسئولین و آقازادههایشان پر است، فقط بر نارضایتی، استیصال و خشم شهروندان میافزاید و از اعتبار و مشروعیت رهبر و حکومت یکدست او میکاهد.
میپرسید چرا ۸۸ به این احساس نرسیدم؟ علت آن است که در آن سال آنها دست بالا را داشتند. بهعلاوه ما در عرصه اجتماع، با انسانها طرفیم و فقط با اعداد و ارقام سروکار نداریم. صریح بگویم: اکثریت ناراضی بهتنهایی نمیتواند عنصر تعیینکننده در تغییر سیاستها باشد، که اگر میبود به محض آنکه افکارِعمومی در زمینه خاصی به اکثریت میگرایید، حکومتها مجبور به تمکین به آن خواسته میشدند. در کنار کثرت شهروندان، عناصر و عوامل زیر نیز در تغییر یا تثبیت سیاستها مؤثر و مهم هستند:
اول؛ اکثریت، چقدر انگیزه برای تحقق خواست خود دارد و چقدر آماده استقامت و فداکاری در راه آن است؟ چقدر به آینده امیدوار است؟ ریشه مشکلات را در چه میبیند؟ و سطح مطالبات آنها چیست؟
دوم؛ اکثریت ناراضی، منتقد یا مخالف، چقدر منسجم و سازمانیافته است و آیا از رهبری واحد و واجد صلاحیت بهرهمند است؟
سوم؛ اقلیّت حاکم در تقابل با خواست اکثریت چقدر باانگیزه، مصمم و سازمانیافته و آماده ایثار است؟ چقدر امیدوار به آینده و آیا دارای رهبری کارآزموده است؟
چهارم؛ آیا حاکمیت، اراده، توان و تجربه سرکوب اعتراضات و میل به بقا دارد؟
پنجم؛ شرایط عینی جامعه چگونه است؟ آیا حکومت توانسته مایحتاج و خدمات اولیه و ضروری را برای شهروندان فراهم آورد؟ یا گرانی و تورم و فقر و فساد بیداد میکند؟
ششم؛ اوضاع کشورهای همسایه چگونه است؟ درمجموع بهتر از کشور مورد نظر اداره میشوند یا بدتر؟ مشکلات مردمش کمتر است یا بیشتر؟
هفتم؛ جهت حرکت کشور، روبهرشد و پیشرفت و حل یا کاهش مشکلات دارد یا درحال پسروی است؟
هشتم؛ موضع قدرتهای بزرگ نسبت به تحولات اساسی در کشور مقصد چیست؟ آیا یکپارچهاند؟ اگر اختلاف دارند تا چه میزان آماده دخالت در امور داخلی آن کشور هستند؟ حکومت اقلیّت چقدر میتواند از اختلافاتشان سود ببرد؟
وقتی به مجموعهی برشمرده شده بنگریم، متوجه میشویم که چقدر اوضاع میهن و مردم در سال ۱۳۸۸ و ۱۴۰۱ متفاوت است. بهخصوص اگر وسعت دسترسی شهروندان به اینترنت و آثار مخرب تحریمهای نفتی و بانکی را نیز به عوامل مزبور اضافه کنیم و شکست پروژه آقای خامنهای را در یکدستکردن حکومت هم نادیده نیانگاریم، آنگاه روشن میشود که چرا رهبر آنقدر ناامید و نگران سخن میگوید.
به نظر میرسد اکثر اقتدارگراها فهمیدهاند که گذشت زمان نیز به ضررشان است و با اینکه تمام ارکان لشکری و کشوری را دردست گرفتهاند، بهشدت احساس ضعف و یاس و ناامیدی میکنند. علت آن است که اینبار تنها با سیاستورزان منتقد یا مخالف خود روبهرو نیستند، بلکه در مقابل اکثریتی از شهروندان آگاه و مطالبهگر قرار گرفتهاند که خواستههایی معقول و منطقی دارند و حاکمیت نه میتواند به خواست آنان تن دهد و نه قادر است مقابلشان بایستد. پروژه یکدستکردن حکومت نیز زودتر از آنچه رهبر تصور میکرد، درهم شکسته و پروژه خالصسازی، به ناکارآمدی، فساد و رسوایی منتهی شده است. همین علل و عوامل، فرصت بینظیری برای انجام اصلاحات و تغییرات بزرگ، مطابق خواست ملت فراهم آورده است.
✅رزاق:
فکر نمیکنید این برهم خوردن کامل توازن قوا پس از جنبش ۴۰۱ کمی غلوآمیز است؟ این حکومت که هنوز ماشین سرکوبش حرکت میکند و بازداشت و زندان فعالان و مردم به راه و طنابهای اعدامش آویزان است و قدرت سرکوبگریاش بیشتر شده! هنوز اذناب منطقهایاش به صف میآیند و چمدان چمدان اجرتها را میگیرند برای آتشافروزی! رئیس آژانهایش میرود از رفیق روسی تجهیزات میخرد برای قویترشدن دستگاه سرکوب و معترضین عفوشده را احضار میکنند برای پیشگیری از اعتراضات پیشرو و جو رعب و وحشت را به چنگ و دندان حاکم نگه داشته و تلاش میکند ثبات نسبیاش را دوباره بازیابد. فکر میکنم مهمترین اتفاق در جنبش ۴۰۱ اثبات اهمیت و قدرت جامعهی مدنی و جنبشهای اجتماعی در پیشبرد اهداف سیاسی جامعه بود که پیش از آن بسیاری از اهالی سیاست از حمایت و همراهی با آن امتناع میکردند و حکومت هم سعی میکرد آن را ناممکن کند، نه اینکه توازن قوا کاملا بهم خورده!
🔴تاجزاده:
منظور من از بههمخوردن توازن قوا در جنبش مهسا این نیست که دیگر ماشین سرکوب حکومت ازکارافتاده و کسی را بازداشت و زندان و اعدام نمیکند. اگر چنین بود که تاکنون یا ساقط شده بود و یا تن به رفراندوم داده بود؛ بنده و شما هم در کلاب هاوس گفتوگو میکردیم، نه در زندان اوین!
منظورم این است که جنبش »زن، زندگی، آزادی» چنان قدرتمند و مؤثر ظاهر شده که تغییرات بسیار مهمی را به حاکمیت تحمیل کرده است و در آینده بیشتر هم خواهد کرد. اتفاقی که پیش از آن نه در ۸۸، نه در ۹۶ و نه در ۹۸ رخ نداده بود. در همه موارد قبلی شاهد تظاهرات مردمی بودیم که گاه بزرگتر یا سراسریتر از مهسا بود، اما هیچکدام به عقبنشینی بزرگ حاکمیت منجر نشد و سرگردانش نساخت. بههمخوردن توازن قوا یعنی حکومت از ترس مردم، نمیتواند پلیس را به جان زنان بیحجاب بیندازد و آن صحنههای زشت و غیرانسانی را تکرار کند. یعنی خود را مجبور میبیند که بهقول خودشان، نزدیک به ۱۰۰هزار زندانی را آزاد کند. یعنی نمیتواند دست به اعدامهای گسترده بزند. مسیر خیابان همیشه بوده و پس از این هم خواهد بود، اما خیابان به تنهایی چیزی را حل نمیکند. آنچه جدید و تاثیرگذار و بیسابقه است، همبستگی باحجاب و بیحجاب، شمالشهری و جنوبشهری، سنتی و مدرن، زن و مرد و پیر و جوان برای کسب آزادی و تصحیح یک انحراف بزرگ ۴۰ساله است.
به باور من دستیابی به حق انتخاب و آزادی حجاب، همان نقشی را درجهت گذار به دمکراسی و استقرار آن در کشورمان ایفا خواهد کرد که پذیرش و تثبیت حق/آزادی مالکیت در اروپا ایفا کرد و سرمنشاء دستیابی و بهرسمیت شناختن دیگر حقوق و آزادیهای مدنی و سیاسی شد.
من تا پیش از این همواره آزادی انتخابات را مادر دیگر آزادیها در ایران میدانستم، چراکه از مشروطه تا جنبش مهسا هر زمان که رژیم حاکم تن به برگزاری انتخابات آزاد میداد، به دنبال آن آزادی بیان، قلم، مطبوعات، تشکلها، سندیکا و نهادهای مردمنهاد، احزاب و تجمعات نیز در پی آن میآمد. از چندسال پیش هم میگفتم که اگر در ایران انقلاب جدیدی رخ دهد، آن انقلاب زنان خواهد بود. پیشتازی زنان در جنبش مهسا مرا متعجب نکرد، اما این جنبش مبارک مرا به این نتیجه رساند که مادر آزادیها در جمهوری اسلامی ایران آزادی حجاب است. هر زمان حجاب کاملا آزاد شود، یعنی آزادی حجاب کاملا بهرسمیت شناخته شود، تمام آزادیهای دیگر نیز در کوتاهترین زمان ممکن تامین میشود. بهدلیل اهمیت آزادی حجاب و استبدادسوزی آن است که حاکمیت با تمام توان میکوشد مانع عادی و سراسریشدن آزادی حجاب شود. از آنجا که اکثریت شهروندان رویکرد یا روسری؛ یا توسری را سمبل استبداد دینی یافتهاند، مصمماند که زیربار آن نروند و آزاد زندگی کنند. بنابراین چالش حجاب تا زمانی که ولایت فقیه حاکم است، ادامه خواهد یافت.
باتوجه به توضیحات بالا، بههم خوردن توازن قوا، یعنی حاکمیت باوجود داشتن تسلط کامل بر تمام ارکان انتخابی و انتصابی، کشوری و لشگری و نیز داشتن روابط عادی با همسایگان، نمیداند در زمینه حجاب و در برابر مردم خود چه باید بکند. سران سه قوه با عجله قانون مینویسند، اما در تصویب آن در میمانند. بعد اعلام میکنند که کسی منتظر قانون جدید نباشد و سپس آن را اصل ۸۵ میکنند! افراطیون قانون جدید را مروج بیحجابی میخوانند و در این میان مردم بیاحتساب قانون جدید و قدیم، زندگی خود را میکنند و زیربار حجاب اجباری نمیروند. البته اگر حاکمیت موفق شود دوباره پلیس را به خیابانها بکشاند و رودرروی زنان بیحجاب قرار دهد، این یعنی شکست مرحلهای جنبش و غلبه حاکمیت بر ترس خود از مردم. اما اگر نتواند اینکار را کند، که تاکنون از ترس خیزش دوباره مردم نکرده است و به نظر من نمیتواند دوباره گشت ارشاد را زنده کند و بگیروببند راه بیندازد، این یعنی تداوم پیروزی جنبش و آرایش قوای جدید. نکته بسیار مهم آنکه رهبر هرچه دیرتر آزادی حجاب را بهرسمیت بشناسد، هزینههای بیشتری خواهد پرداخت. زیرا حکومت را بیاعتبارتر ساخته و مردم را در میدان مبارزه نگه میدارد و جوانان را نسبت به مسائل سیاسی حساستر میکند.
✅برای خواندن فصل اول، روی آن بزنید: