قرایی‌مقدم، جامعه‌شناس در گفتگو با امتداد مطرح کرد: حوادث آبان 98 آشوبگری نبود، خیزش اجتماعی بود/ وقتی فردی با ابتلا به یک بیماری از طیقه متوسط به پائین می‌افتد، چه دلیلی برای عدم خشونت وجود خواهد داشت؟/ جامعه به خودآگاهی طبقاتی رسیده است

قرایی‌مقدم، جامعه‌شناس در گفتگو با امتداد مطرح کرد: حوادث آبان 98 آشوبگری نبود، خیزش اجتماعی بود/ وقتی فردی با ابتلا به یک بیماری از طیقه متوسط به پائین می‌افتد، چه دلیلی برای عدم خشونت وجود خواهد داشت؟/ جامعه به خودآگاهی طبقاتی رسیده است

کانال خبری تحلیلی امتداد


امتداد-محمدجعفری: با گذشت یک سال از حوادث تلخ آبان 98، تبعات و پیامدهای این رخدادها، همچنان در جامعه ایران محسوس بوده و خشم فروخورده‌ای را در میان افکار عمومی به یادگار گذاشته است.

امان‌الله قرایی‌مقدم، جامعه شناس برجسته و استاد دانشگاه با اشاره به این پیامدها و ضمن واکاوی جامعه‌شناختی حوادث آبان سال گذشته در گفتگو با امتداد، اظهار داشت: حوادث مربوط به دیماه 96 و آبان 98 از منظر جامعه‌شناختی در واقع، یک خیزش اجتماعی بوده است. چرا که بیش از 150نقطه کشور را در برگرفته و نشانگر این بوده که نارضایتی اجتماعی از ابعاد اقتصادی، کارایی در اداره کشور، ناروایی‌ها، سواستفاده‌ها، افزایش شکاف طبقاتی و همه این موارد سبب این شد که در دورافتاده‌ترین نقاط نیز یک حرکت توده‌ای، آن هم با جرقه و به بهانه افزایش قیمت بنزین به راه بیفتد.

جامعه به خودآگاهی طبقاتی رسیده است

زمینه نارضایتی‌ها از ابعاد مختلف در جامعه وجود داشت و البته، کماکان پابرجاست. هنوز هم جامعه به دنبال یک بهانه و مترصد یک فرصت برای بیان اعتراض خود می‌گردد. گاهی هم متاسفانه، شاهد انتظار جامعه از بیرون، نظیر مطالبه برخی از ترامپ بودیم که البته، امر نادرستی است. در مجموع باید گفت که جامعه به یک خودآگاهی طبقاتی رسیده، امری که از نظر مارکس، رخداد خیلی مهمی است. توده مردم، امروز به این آگاهی رسیده‌اند که حق آن‌ها از سوی برخی چپاول شده و به درد حال آن‌ها رسیدگی نمی‌کنند.

در نتیجه، طبقه متوسط که همواره حامی حکومت بوده در حوادث آبان سال گذشته فروریخت. البته از نظر لوئید وارنر، جامعه به شش طبقه بالای بالا، بالا، متوسط بالا، متوسط پائین، پائین و پائین پائین تقسیم می‌شود که این طبقات متوسط در ماجرای سال گذشته از میان رفت. در طول این وهله گذشته، این طبقه دید که همه امکانات خود را به مرور از دست داده و در نتیجه در قالب راهبری تعارضات اجتماعی به حرکت درآمد.همه این اتفاقات، زمینه‌ساز تعارضات و خیزش اجتماعی 96 و 98 شد. جامعه فهمید که نظام حکومتی، کارایی لازم را نداشته و در نتیجه دست به خیزش زد.

در وهله سال‌های گذشته، شاهد شتاب گرفتن اعتراضات عمومی و کم شدن بازه بروز آن‌ها هستیم که علت آن به زعم من، همان خودآگاهی طبقاتی است. الان جامعه می‌بیند که عده‌ای، این همه اموال بیت‌المال را چپاول کردند و این خودآگاهی بسیار خطرناک است. در حال حاضر، حکومت هر اقدامی که صورت داده با عدم استقبال عمومی مواجه شده، چرا که به قول فرانسین فوکویاما، اعتماد عمودی در جامعه سلب شده است.

به این معنی که مردم، دیگر به حکومت اعتماد ندارند. این بی‌اعتمادی، نسبت به گفته‌ها و شنیده‌ها در طول تاریخ، همواره اسباب بدبختی ما بوده و الان افزایش پیدا کرده است.

وقتی فردی با ابتلا به یک بیماری از طیقه متوسط به پائین می‌افتد، چه دلیلی برای عدم خشونت وجود خواهد داشت؟

در حوادث آبان سال گذشته شاهد بروز خشونت در اعتراضات بودیم. تئوری در جامعه شناسی، تحت عنوان چرخش در خشونت وجود دارد که عنوان کرده از خشونت، خشونت زاده خواهد شد. تازه، مردم ما صبور بوده و بر اساس گرایش‌های معنوی‌گرایی خود به مانند جوامع دیگر، دست به خشونت نمی‌زنند. اما وقتی فشار اقتصادی و مسائلی نظیر ناروایی‌ها، آقازادگی، چپاول بیت‌المال وجود داشته و به قول قاضی‌زاده هاشمی، وزیر سابق بهداشت با ابتلا به یک بیماری از طبقه متوسط به طبقه پائین‌تر می‌افتند، چه دلیلی برای عدم اقدام به خشونت وجود نخواهد داشت؟

حوادث آبان 98 آشوب نبود، خیزش اجتماعی بود

وقتی جوانی، بیکار بوده و هیچ دورنمای روشنی برای خود متصور نیست، چرا به خشونت متوسل نشود؟ در و دیوار او را وادار به خشونت کرده است. جامعه‌شناسی، مبتنی بر تئوری بوده و بر حرف مفت تکیه ندارد که برخی آقایان می‌زنند. همان زمان، من با تکیه بر تئوری گفتم که این اعتراضات، آشوب نیست، بلکه خیزش اجتماعی بوده و نشانگر آن است که طبقات محروم، اعتبار خود را از دست داده‌اند.

در حال حاضر به گفته خود آقایان، 60میلیون نفر زیر خط فقر بوده و نیازمند کمک معیشتی هستند. همه این عوامل، خشونت را به بار آورده و از خشونت، خشونت زاده خواهد شد. حتی وقتی شما بخواهید آرامش داشته باشید هم‌، نمی‌توانید. چرا که در خیابان خشونت می‌بینید و از در و دیوار خشونت می‌بارد.

تضاد در ارکان حکومت به نارضایتی‌ها دامن می‌زند

آقای جنتی درباره زندگی نماینده مردم تصمیم می‌گیرد. یک شورای نگهبان، یک مجمع تشخیص مصلحت نظام وارد حیطه وظایف مجلس می‌شوند و این تضاد در ارکان قدرت به این نارضایتی‌ها دامن می‌زند.

وقتی قالیباف که از بیان نام یک ایالات در خارج از کشور ناتوان بوده، مشکلات را صرفا به باب همایون و پاستور و میرداماد منتسب می‌کند، اینطور به جامعه منتقل می‌شود که درون حاکمیت، هیچ اقبال نسبت به هم ندارند و نارضایتی‌ها را دامن می‌زند.

وقتی طبقه متوسط و پائین، می‌بیند که آقازاده‌ای که تا دیروز، هیچ نداشته و امروز به میلیاردها دارایی و ثروت بادآورده رسیده یا خاوری و دختر فلان وزیر و که و که، چه غارتی از اموال عمومی مردم داشته‌اند، این مسئله چرخش خشونت را به دنبال خواهد داشت.



Report Page