قتل در کوچه بن بست

قتل در کوچه بن بست



دکتر محمدرضا رجبی شکیب

کیست که بهت زده نشود از این خبر؟ بله، محمد علی نجفی هم می تواند قاتل باشد، وقتی در بن بست یک ازدواج اشتباه گیر می کند.

امیدوارم این یادداشت را دفاعیه ای برای او تلقی نکنید. همه مسئول پیامد انتخاب های خودشان هستند، اما به عنوان یک زوج درمانگر می خواهم تحلیل کنم ماجرایی را که گوشه ای از پرده «ازدواج ایرانی» را کنار می زند.

می شود استاد دانشگاه و وزیر و وکیل و شهردار تهران بود، اما در برابر یک زن، آنچنان ناتوان، که برای پایان رنج ها راهی جز خون بس نماند. همچنانکه می توان جهان پهلوان و قهرمان کشتی جهان بود و باز هم همسری داشت که جاده زندگی را به بن بست خودکشی می کشاند.

در آن سو هم، کم نیستند زنانی که مردان شان، راهی جز خودکشی یا دیگرکشی پیش پای شان نمی گذارند. زنان البته تاب آوری بیشتری دارند و رنج و‌درد را بیشتر در خود می ریزند. همچنانکه در این سرزمین، زنان پر آوازه و قدرتمند اندک ترند و طبعا داستان به آخر خط رسیدن شان هم، کمتر شنیده می شود.

اما چه می شود که تختی ها و نجفی ها به خودکشی و همسرکشی می رسند؟

گاهی داستان از عشق شروع می شود. از جایی که مردی یا زنی، شیفته مردی یا زنی دیگر می شود که «بیمار» است. می توانی دکتر نجفی هم باشی و ندانی که یک زن مبتلا به «اختلال شخصیت مرزی»، از قضا فوق العاده جذاب و «سکسی» است، اما شخصیت آشوبناک اش می تواند تو را به آخر خط برساند.

می توانی استاد دانشگاه و دانشمند هم باشی و ندانی زنی که خیانت می کند، رفتارهای تکانشی دارد، روزی عاشق است و تو را به اعلا علیین می برد و روز دیگر خصم خونخوار است و به حضیض ذلت می کشاندت، بددل است و در عین حال راضی به جدایی نیست، یک روز افسرده است و روز دیگر شیدا، بیمار است و نه سزاوار قتل. فقط باید از او دور ماند.

@Tohidclinic

بیماران مبتلا به اختلال شخصیت، کارتن خواب نیستند. آنها در میان ما زندگی می کنند و بسیارشان، آدم هایی هستند ظاهراً موفق و موجه. اما ازدواج با آنها، یعنی فرسایش بی پایان. یعنی مرگ تدریجی. و اینجاست که گاهی طلاق، عین درمان است. جدایی ای که برای هرکس، هزینه ای دارد.

اما برای تختی هایی که طلاق را سرشکستگی و بی آبرویی می دانند، یا برای نجفی هایی که چنان درگیر نام و ننگ اند، مرگ پایان تلخی می شود، بهتر از یک تلخی بی پایان.

وقتی تنها راه وصال، ازدواج دایم آن هم به سبک ایرانی باشد، و تعبیر جامعه هم از طلاق، فاجعه آمیز، اگر هم آدمها روزی بفهمند که خطا کرده اند، هزینه جبران آنچنان سنگین است که گاهی مرگ، انتخاب به صرفه تری است.

مگر بسیار زنانی را در گوشه و کنار این سرزمین نمی بینیم که قانون و جامعه مردسالار، راه رهایی آنان را از چنگ مردان بیمار بسته است و چاره‌ای ندارند جز سوختن و ساختن؟ فقط گاهی خبری می شنویم که زنی خودش را کشت. زنی که در بن بست بود و اسلحه ای نداشت که به همسرش شلیک کند.

@Tohidclinic

Report Page