فردای بهتر (مصطفی تاجزاده):
شناخت مؤلفههای بنیادگرایی دینی در ایران با رویکرد بومی📝📝📝 شناخت مؤلفههای بنیادگرایی دینی در ایران با رویکرد بومی
✍🏻نویسندگان:علی محمد حاضری و مرضیه حاجیهاشمی
✅یکی از واژگان مصطلح در ادبیات جامعه شناسی سیاسی، بنیادگرایی است که بازگو کننده مختصات اندیشهای و پراگماتیک یک طیف از نخبگان سیاسی تا کنشگران اجتماعی و یا یک جریان سیاسی در پهنه حیات اجتماعی است. این واژه در مورد اسلام به صورت بنیادگرایی دینی، بنیادگرایی اسلامی یا بنیادگرایی شیعی به کار میرود. بنیادگرایی در اصل به معنای پایبندی و پافشاری بر روی دریافتهای حداکثری از دین و کاربرد آن در تمام ابعاد ذهنی و عینی یا همان، فکری و سیره و مشی عملی در زندگی است.
✅ در ادیان مختلف، بنیادگرایی به صورت تفسیر تحتالفظی متون دینی، خود را نشان میدهد؛ ولی به طور کلی بنیادگرایی یک پدیده تاریخی است که صفت بارز آن مقاومت بر سر اصول مشترک دینی و بی توجهی و نادیدهانگاری تأثیرات فرهنگی بر روی این اصول است. به طوری که دین، در جوامع مختلف، تحت متغیرهای فرهنگی، پدیدهای اثرپذیر و دارای بازهای از انعطاف حاصل از فرهنگها نیست و پدیدهای ثابت، با فهمی واحد قلمداد میشود. یک فرد بنیادگرا ادعا دارد که فهم او از متون دین، علیرغم هر امر دیگر و ادعاهای دانشمندان در مورد تناقضات احتمالی، بدون اشتباه و در طول تاریخ همواره درست است. بنابراین خطر تحمیل اندیشه و استبداد فکری در این نگاه زیاد است؛ اما از ذات بنیادگرایی چنین دریافتی نمیشود. اساس مفهومی انتخاب بنیادگرایان در این پژوهش، همین تلقی است، آنچه از شاخصها و مؤلفههای بنیادگرایی دینی در ادبیات نظری موجود، رایج است، بیانگر نوعی تعاریف غیر بومی است که در مطالعات و پژوهشهای این حوزه یا در دسته بندیها و جریان شناسیهای جامعه شناسی سیاسی ایران معاصر، کاربرد چندانی ندارد؛ چرا که این رویکرد غالبا هر جریان و جنبش متکی بر بنیانهای اعتقادی و نظری دینی متأخر بهویژه اسلامی را بنیادگرا میداند.
✅بنابراین برای شناخت ماهیت نظری این طیف و جریان سیاسی در ایران که پس از مشروطه و بهویژه از شهریور 1320 در عرصه اجتماعی ایران به صورت کنشگران و بازیگران تأثیر گذار در معادلات سیاسی وارد شدهاند و تا پس از پیروزی انقلاب اسلامی و حتی تاکنون نیز علی رغم تنوع دیدگاه و شدت و ضعف مواضع خود در این عرصه حضور دارند و از مدعیان اصلی قدرت در جامعه سیاسی ایران، محسوب میشوند نیاز به یک مطالعه اکتشافی بر روی آثار و اندیشههای سیاسی و اجتماعی چهرههای شاخص بنیادگرایی در ایران معاصر، مشهود است. تأکید میشود که از این جهت این رویکرد، بومی نامیده میشود که بدون تأثیرپذیری از ادبیات نظری موجود در این زمینه که تطابق چندانی با واقعیات جامعه ایران و تقسیمات درونی اسلام گرایان سیاسی آن ندارد، بدون واسطه به آثار افرادی مراجعه شده است که در تقسیمات درونی اسلام گرایی سیاسی در آثار و مواضع خود، در انتهای طیف قرار داشته و با نگاه حداکثری به شریعت و فهم ثابت از قانون الهی به بنیادگرایی شهرت دارند.
✅باید اشاره کرد که بنیادگرایی به مفهوم فوق بیشتر یک مقوله اعتقادی، فقهی و کلامی است که در روحانیت سنتی ایران، غالبا موضعی غیر سیاسی دارند، به همین دلیل از دایره مطالعاتی این مقاله خارجاند. مفروضه اصلی در اینجا این است که در طیف اسلام گرایان معتقد به دخالت دین در سیاست در ایران، چهرههای شاخصی با اثرگذاری بیش از بقیه، در دورههای مختلف تاریخی پس از پیدایش این جریان اندیشهای وجود دارند که این چهرهها با اتکا به نظرات مرجع صاحبنظران حوزه اندیشه سیاسی و جریان شناسی فکری- سیاسی ایران معاصر، انتخاب شدهاند. شیخ فضل الله نوری به عنوان شاخص ترین مدافع اتکای صرف به نصوص دینی در دوره مشروطه، نواب صفوی پس از سقوط رضاه شاه که دوره فعالیت مبارزاتی این طیف میباشد، شیخ مرتضی حائری پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان شاخصترین فرد این طیف در مجلس خبرگان قانون اساسی و نیز مصباح یزدی به عنوان نظریه پرداز اصلی این طیف، پس از انقلاب اسلامی، در نظر گرفته شدند. به طور مثال دکتر سید احمد موثقی، استاد دانشگاه تهران چنین نظری دارد:
✅«بنیادگرایی شیعه در دوران معاصر با شیخ فضل الله شروع میشود و بعد در فدائیان اسلام با همه صداقتی که دارند ادامه پیدا میکند. در زمان انقلاب همه گرایشها زیر چتر کاریزمای امام از لیبرال و سنتی تا چپ، جمع میشوند؛ اما بعد از انقلاب دوباره جدا میشوند. انقلاب اسلامی بنیادگرایی نبود، بلکه یک رویکرد نوگرایانه داشت. تحولات در جمهوری اسلامی این رویکرد را به محاق میبرد و ما در جمهوری اسلامی مخصوصا بعد از وفات امام، غلظت گفتمان بنیادگرایانه را داریم و گفتمان غالب بر جمهوری اسلامی، بنیادگرایانه است. جریانات بنیادگرا را امام مدیریت میکرد و مطهری برجسته ترین متفکری بود که میتوانست خلاء فکری و گفتمانی انقلاب اسلامی را پر کند. ترور مطهری کلید خوردن و فعال شدن جریانهای بنیادگراست و هم اکنون نگاههای آیت الله مصباح یزدی جزء همین نگاههای بنیادگرایانه است» .
✅بنابراین، میتوان چنین نتیجه گیری کرد که در یک الگوی بومی بنیادگرایی دینی در ایران، تمهای اصلی بدین قرارند: بنیادگرایی معتقد به حکومت اسلامی با شاخصههای ساختاری ترکیب استبداد صالح و مجلس مشورتی است که تمام تلاش حاکمیت در راستای اجرای حداکثری شریعت در قالب احکام اسلامی است و در این مسیر در صورت لزوم از توسل به زور و خشونت هم دریغ نمیورزد و در سعادتمند نمودن فرد و جامعه که از وظایف ذاتی خود میداند، اراده و انتخاب افراد را دخیل نمیداند. برای این سعادتمندی، ضروری میداند که تمام حوزهها به ویژه حوزه علوم و حوزه مدنی آنگونه که تشخیص میدهد، اسلامی و مطابق قانون الهی گردد؛ چرا که فهم از دین ثابت و واحد است و از قانون الهی که لایتغیر است یک پیام، دریافت میشود. در این تفکر، علوم انسانی لزوماَ باید اسلامی شود و از هر گونه عقیده و بیان کردن هر آنچه حکومت، غیر اسلامی تشخیص میدهد، ممانعت به{عمل} آید. همه افراد شهروند در این شکل از حکومت از نظر بنیادگرایان، برابر نیستند و حتی زنان با مردان از حقوق و موقعیتهای شغلی برابر برخوردار نمیباشند.