فاجعهی فراموشیِ فاجعه
محمد رضائی۱) حوادث غیرمترقبه طبیعی (نظیر سیل، زلزله و ...) و حوادثی که با منشاء خطاهای انسانی رخ میدهند (نظیر حادثه پلاسکو و متروپل) مختص یک کشور یا منطقه نیست و تقریباً روزی نیست که در یکی از نقاط جهان شاهد حادثهای از این دست نباشیم. آتشسوزی برج گرنفل در لندن و همچنین آتشسوزی کلیسای نتردام در پاریس نشان میدهد که حتی دنیای مدرن نیز از بروز چنین حوادثی مصون نیست. اما نکته اساسی این است که «تکرار شوندگی» حادثه هر چند مانند هرپدیده تکراری دیگر نشانی از «معمول بودن» وحتی «عادی بودن» را با خود دارد، اما این تکرار شوندگی و به تبع آن عادی و معمولی بودن حوادث به راحتی میتواند پوششی برای پنهان کردن ناکارآمدیها، نواقص، قصورها، اشتباهات و حتی فسادهای ریز و درشت باشد.
آنچه که در هر حادثه تفاوت را ایجاد میکند نحوه مواجهه ما با آن در هر سه مرحله حادثه یعنی پیش از وقوع، در حین حادثه و پس از آن است. رویکرد درست در هریک از این مراحل نیازمند اقدامات و پیشنیازهای متعددی است که تنها با انجام این اقدامات و رعایت این پیشنیازها است که میتوان از فجایع انسانی، اقتصادی، اجتماعی، زیستمحیطی پیشگیری کرد یا از عمق و وسعت آنها کاست.
۲) در مرحله قبل از حادثه، انجام مطالعات علمی مرتبط، تدوین قوانین و مقررات لازم، نظارت مؤثر بر اجرای قوانین و مقررات و ایجاد سازوکارهای اجرایی لازم برای برخورد با تخلفات انجام شده از مهمترین اقدامات لازم است. در مرحله وقوع حادثه مدیریت یکپارچه به منظور استفاده بهینه از تمامی ظرفیتهای موجود از جمله ظرفیت نهادهای رسمی و غیررسمی مردمی، سازماندهی کمکرسانی به منظور هدر نرفتن فرصتها و امکانات، اطلاعرسانی شفاف و دقیق از ابعاد حادثه و مدیریت آثار روحی و روانی با استفاده از ظرفیتهای موجود علمی، فرهنگی و هنری از جمله اقدامات ضروری این مرحله است.
در مرحله پس از حادثه رسیدگی به وضعیت بازماندگان حادثه، وقایعنگاری حادثه از منظر گروههای مختلف دولتی ومردمی، مکتوب کردن و مستندسازی مدیریت حادثه، بررسی علمی چرایی و چگونگی وقوع حادثه و نهایتاً ایجاد سازوکاری برای تبدیل تجربیات بدست آمده به تدوین قوانین و مقررات جدید یا تصحیح و کامل کردن قوانین و مقررات موجود، ایجاد سازوکارهای جدید یا تکمیل سازوکارهای موجود برای پیشگیری از حوادث مشابه و مدیریت آنها، مشخص نمودن مقصران حقیقی و یا حقوقی حادثه و برخورد قانونی با قصور و تقصیر آنها، مدیریت بازسازی پس از حادثه اعم از بازسازی اماکن و ساختمانها و بازسازی روحی و روانی جامعه و خصوصاً بازماندگان و آسیبدیدگان، پیگیری مستمر و دقیق رفع نقائص و کمبودهایی که در مرحله پیشگیری و وقوع حادثه خود را نشان دادهاند و اطلاعرسانی دقیق و شفاف از همه آنچه گذشته است از جمله انتشار مستندات، انتشار وقایعنگاریها، انتشار گزارش بررسیهای فنی و اقتصادی و اجتماعی مهمترین اقداماتی است که در این مرحله باید انجام شود.
۳) جدای از اقداماتی که قاعدتاً باید در هر مرحله انجام شود و طبیعی است که انجام آنها هم برعهده نهادهای مسئول حاکمیتی و هم برعهده نهادهای مدنی بیرون از حاکمیت و حتی مردم عادی است، مهمترین پیشنیاز برای برخورد علمی و منطقی با حوادث که به این اقدامات جهت میدهد، آنها را معنادار و تأثیرگذار میکند، اقدامات ضروری را از خطر فرمالیته شدن مصون میکند و به آنها محتوا میدهد، دموکراتیک شدن مواجهه با حوادث در تمامی مراحل سهگانه آن است. پایههای چنین مواجهه دموکراتیکی، جدای از دموکراتیک بودن فرآیند انتخاب و انتصاب مسئولان و مدیران مرتبط، زمینهسازی لازم برای ایجاد امکان مشارکت همگانی و خصوصاً نهادهای مدنی خارج از حاکمیت در تمامی مراحل حادثه، اطلاعرسانی شفاف و صحیح و به موقع از حادثه و ایجاد بسترهای لازم برای اطلاعرسانی همگانی از حادثه، ایجاد اطمینان از اینکه نهادهای حاکمیتی تمام ظرفیت و تلاش خود را برای کنترل حادثه در زمان وقوع آن به کار میگیرند و فراهمسازی امکان مشارکتهای مردمی برای امدادرسانی و نهایتاً برخورد با مسببان، مقصران و اهمالکاران در حادثه با پیگیری حقوقی و قضایی بدون ملاحظات سیاسی و باندی و قومی و قبیلهای از طریق برگزاری دادگاههای علنی با حفظ حقوق متهمین و اطلاعرسانی در خصوص روند این دادگاهها و احکام آنها است.
امکان ندارد بتوان به درستی حادثهای را مدیریت کرد، وقتی اولین مواجهه با آن مواجهه امنیتی باشد, امکان ندارد بتوان افکار عمومی را برای اطمینان از مواجهه درست با فاجعه مجاب کرد وقتی کانالها و راههای ارتباطی غیرحکومتی مسدود شود، امکان ندارد بتوان در حوادث مشابه از ظرفیتهای مردمی استفاده کرد وقتی قبل از آن این ظرفیتها برای مواجهه با حوادث آموزش ندیده باشند و در زمان وقوع مشارکت آنها مطالبه نشود و یا بدتر از آن در مسیر مشارکت آنها سنگاندازی شود، امکان ندارد بتوان در پشت درهای بسته و یا با اطلاعرسانیهای مختصر و ناکامل به خطای مقصران حادثه رسیدگی کرد و انتظار داشت بازار شایعات و حدسها و گمانها داغ نشود.
۴) دمکراتیک شدن مواجهه با حوادث همانقدر که نیازمند اعتقاد نهاهای حاکمیتی به این امر و اعمال اراده لازم برای به ثمر رسیدن آن است، نیازمند مسئولیتپذیری و التزام نهادهای غیر دولتی و حتی مردم عادی است. امکان ندارد بدون مطالبهگری نهادهای مدنی تخصصی برای پیگیری اجرای الزامات فنی وتخصصی پیشگیری از حوادث، به دموکراتیک شدن مواجهه با حادثه رسید. امکان ندارد بدون مسئولیتپذیری نهادهای مدنی برای تهیه گزارشهای مستقل علمی و فنی پیرامون حادثه انتظار داشت که مواجهه با حوادث دموکراتیک شود، امکان ندارد اشخاص و افراد مورد اعتماد و علاقه مردم در مواجهه با حادثه تنها به ابراز احساسات برای حادثهدیدگان بسنده کنند و بدتر از آن گاه با فاجعه تجارت کنند و انتظار داشت که نحوه مواجهه با حوادث دموکراتیک شود. امکان ندارد تنها وجه برخورد مردم با حوادث، وجه عاطفی و احساسی آن باشد که همچون تب تند زود به عرق بنشیند و انتظار روند دموکراتیکی در مدیریت حوادث را داشت.
۵) فارغ از همه اینها نکته مهمی که در حوادث و فجایع به چشم میخورد وخود فاجعهای به بزرگی فاجعه و حادثه اتفاق افتاده است، فراموشی فاجعه است. فراموشی فاجعه از منظر فردی و خصوصاً برای افراد آسیبدیده و مصیبتدیده مکانیزمی طبیعی است که ادامه حیات را برای آنان ممکن میکند اما وقتی این فراموشی از حیطه فردی و شخصی خارج شده و به فراموشی جمعی تبدیل میشود آغاز فاجعهای دیگر رقم میخورد. حادثه هر چقدر بزرگتر باشد، فراموشی جمعی متعاقب آن فاجعهبارتر است. وقتی جامعه فاجعهای را فراموش میکند هم فاجعه برایش به یک امر عادی و طبیعی تبدیل میشود و هم امکان تجربهاندوزی و درس گرفتن از آن و در نتیجه کاهش احتمال تکرار آن را برای خودش از بین میبرد. جامعه، با فراموشی فاجعه، به جای آنکه این تجربه را به سطح سازو کاری برای اصلاح خود بدل کند، آن را به سطح خاطره تنزل میدهد. خاطرهای که در نهایت به چند قاب عکس بر دیوار خانه بازماندگان محدود میشود. فاجعههایی نظیر زلزله منجیل و رودبار، زلزله بم، زلزله سرپلذهاب، سیل لرستان و گلستان، فروریختن پلاسکو و همین فاجعه اخیر فروریختن ساختمان متروپل در آبادان چه سرنوشتی یافتند.
۶) در مقدمه گزارش ملی پلاسکو آمده است: «گزارش حاضر نشان میدهد که حادثه پلاسکو به لحاظ حقوقی، مهندسی و فنی، اجتماعی، فرهنگی و رسانهای، مدیریت ریسک و بیمه، و مدیریت بحران دارای چنان ابعاد پیچیده و در همتنیدهای است که میتواند موضوع دهها و صدها مطالعه قرار گیرد. فروریزی پلاسکو نمادی از همه ناکارآمدیها، قصورها و کاستیهایی است که به مدت چندین دهه بر یکدیگر انباشته شدهاند و در اصل پلاسکو در زیر بار سنگین انباشتهای از آنها فروریخت. گزارش نشان می دهد که خلاء قوانین و رویههای حقوقی مناسب و در کنار آن سهل انگاری گسترده سنتی در تفسیر و اجرای قانون و رویه شدن آنها چگونه حادثه پلاسکو را تسهیل کرده است.
خواننده تیزبین در این گزارش به ادراکی از سطح آگاهی اجتماعی و فرهنگی ایمنی در ایران دست خواهد یافت و غیبت نامناسب فرهنگ ایمنی در دنیای رسانههای ما را نیز آشکارا درخواهد یافت. ما به وضوح خواهیم دید که صنعت بیمه نقش پیشگیرانه خویش را به درستی تعریف و ایفا نکرده و سازماندهی مدیریت بحران بعد از سالها تدارک و تجهیز و تمرین فرضی نتیجه غیر قابل قبولی گرفته است. جا دارد درباره این حادثه و علل ایجاد آن پژوهشهای بیشتری صورت گیرد، تاریخ حادثه بارها و بارها روایت شود، بازماندگان و مرتبطان با حادثه تا سالیان دراز میتوانند درباره آن سخن بگویند و هر یک سهمی در خودآگاهی ملی ما درباره این حادثه داشته باشند. کودکان ما باید پلاسکو را همچون نمادی برای خودآگاهی نسبت به ایمنی و ضرورت آن همواره به یاد داشته باشند و آگاهی نسبت به مخاطرات ایمنی و خطر آتش سوزی در وجود ایشان ملکه ذهنی شود. فیلمنامه نویسان، مستندسازان و فیلمسازان این سرزمین میتوانند سهمی در ساختن آگاهی ملی ما نسبت به ایمنی داشته باشند و پلاسکو را اگرچه فروریخت، ولی جاودانه سازند. ما صمیمانه امیدواریم تلاشهای ما سبب شده باشد چرایی بروز حادثه پلاسکو آشکار شده و متخصصان و ملت ایران به یافتههای ما اعتماد کنند.
ما بر این باوریم که این شیوه مواجهه با مسائل و بررسی حوادث، رویهای نوین درکشور است که اگرچه در اولین گام ممکن است کاستیهایی داشته باشد، اما این تجربه میتواند برای خروج از دور باطل گذشته، تکامل یابد و در آینده افق روشنی را در حل مشکلات کشور بگشاید. نفس اعتماد کردن به متخصصان مستقل از دولت و قدرت سیاسی، محرم دانستن مردم، و خود را در برابر ایشان پاسخگو دانستن، گامی استوار به سوی جلب اعتماد عمومی و هموار کردن راه به سوی خلق سرمایه اجتماعی و درس گرفتن از حوادث برای ساختن جامعهای بهتر و زندگی باکیفیتتر است.» سؤال این است که این گزارش از سوی نهادهای حاکمیتی و همچنین از سوی نهادهای مدنی خارج از حاکمیت چقدر جدی گرفته شد؟ کدام نهاد حاکمیتی یا خارج از حاکمیت در جهت تدقیق دستاوردهای این گزارش و تبدیل پیشنهادهای مندرج در آن به راهکارها و قوانین و دستورالعملهای لازم کوشید؟ کدام هنرمندی کوشید با زبان هنری این فاجعه را به ما یادآوری کند؟ در کدام نهاد آموزشی با اتکا به دستاوردهای این گزارش متون آموزشی تدوین و تدریس شد؟ اگر این اقدامات صورت گرفته است، که امیدوارم چنین باشد، چه اطلاعرسانی مؤثری پیرامون آنها و نتایج حاصل از آنها انجام شده است؟
۷) بر آنها که اساساً «موجودیت ایران» برایشان مسئله است و اگر امکانی داشته باشند ترجیح اول و آخرشان (علیرغم همه ادعاهای دروغینشان) ویرانی این دیار و محو شدن آن از نقشه عالم است، حرجی نیست که هر فاجعه وحادثهای را در این سرزمین دلیلی بگیرند بر آنکه اینجایی که ما زندگی میکنیم چیزی جز انبوههای از جهل و بدبختی و فلاکت و نکبت نیست و هیچ امیدی نیز به سامان یافتن امور نباید داشت و هر فردی باید بکوشد، مشروع یا نامشروع، شرایطی را فراهم آورد و جان خود را برهاند. اما برای ما که میخواهیم علیرغم همه چیز در اینجا زندگی کنیم و گمان میکنیم که با تلاش، با فداکاری و با آگاهی از اینکه این سرزمین همچنان امکانات بالقوه برای زیست شرافتمندانه و انسانی همه ساکنانش را در رفاه و برابری در خود دارد، فراموشی فاجعه به نوعی همصدا شدن با ارادهکنندگان به ویرانی ایران نیست؟ ما با یادآوری فاجعه در مصیبت آن متوقف نمیشویم بلکه تلاش میکنیم تا فاجعه را به تجربه، تجربه را به آگاهی و آگاهی را به راهکار ارتقاء دهیم و این میسر نیست مگر با خلق امید به آیندهای روشن و ایمان به رهایی.
*ایران فردا
*بازنشر: کانال تلگرام کلمه