غوغای جانشینی

غوغای جانشینی

امیر فرشاد ابراهیمی / اختصاصی ایران بریفینگ

نامه  موسوی خوئینی‌ها به «عمود خیمه نظام»، واکنش‌های متفاوتی را در بین باندهای نظام برانگیخت.

در کنار فحاشی و هتاکی باند غالب نظام، این موضوع در میان باند مغلوب، بگونه‌ای دیگر انعکاس داشت.

این کشاکش قبل از هر چیز نشان دهنده ریختن هیمنه ولی‌فقیه و سقوط او از جایگاه «اراده برتر منتسب به وحی»! است.

به سلطنت رسیدن خامنه‌ای با یک خاطره!

به قدرت رسیدن علی خامنه‌ای مدیون یک نقل خاطره از هاشمی رفسنجانی و شرایط اضطراری و نیز خلأ قدرت بعد از مرگ خمینی است؛ این اضطرار و نگرانی آنها را واداشت که با شتابزدگی تمام او را از خم رنگرزی خبرگان بیرون بکشند و به ‌عنوان ولی‌فقیه بر مصدر بنشانند، قبا آنقدر گشاد بود که حتی خامنه ای نیز مخالف آن بود و باورش برایش سخت بود که بر جای خمینی بنشیند!

اصلی ترین دلیل خامنه‌ای برای مخالفت با رهبری خودش شرط مرجعیت بود ، او این شرط را نداشت ، شرطی که اتفاقا خمینی بسیار بر آن وسواس داشت ، به همین دلیل مجلس خبرگان وقت او را به‌عنوان رهبر موقت جمهوری اسلامی معرفی کرد.

و عجیب آنکه خامنه ای یکسال بعد پس از رهبری با دستکاری قانون ، شرط مرجعیت را از مجموعه شروط ولایت فقیه حذف کرد و رهبر موقت دايمی شد!

عقده خامنه‌ای برای خمینی‌گونه شدن

برخلاف بنیانگذار جمهوری اسلامی، که نقش پدرخوانده داشت و سعی می‌کرد کاریزمای تنزه‌طلبانه خود را با ورود به مسائل جزیی و پیش پا افتاده نظام خدشه‌دار نکند، علی خامنه‌ای از همان ابتدا بنا را بر این گذاشت که ریز و درشت حکومت را به دست بگیرد.

او  واهمه داشت که به جای سلطنت واقعی به مقام تشریفاتی تنزل کند و با سر بلند کردن حریفان کهنه‌کار و مدعیان دیگر قدرت رفته‌رفته به کنار گذاشته شود.

او برای این‌که جای خمینی را پر کند، راه درازی در پیش داشت:

از آنجا که اتوریته و جاافتادگی او را نداشت از اختیارات گسترده سلطنت مطلقه فقیه استفاده کرد تا رقبا را پس بزند و بیش‌از‌پیش حکومت را وابسته به خود نماید.

اولین اقدام او برپایی« بیت رهبری» در مقابل حسینیه مخروبه خمینی بود. خامنه ای در بیت رهبری مجموعه پیچیده ای از  عوامل و بازوهای خودش را وارد تمامی جزئیات حکومت کرد تا سلطه‌اش را بر همه چیز اعمال کند. در کنار قبضه قدرت و وابسته کردن آن به خود، تلاش نمود ابتدا لقب تشریفاتی و غیرجدی مرجع شیعیان خارج از کشور را برای خود جا بیندازد و سپس رفته‌رفته به‌عنوان مجتهد مسلم و فقیه جامع‌الشرایط چنگ بیندازد.

حالا در رسانه های جمهوری اسلامی نه بر شیعیان که بر جهان اسلام ولایت دارد : « ولی امر مسلمین جهان»

لقب و عنوان آنچنان بزرگ است که احتیاجی به توضیح ندارد که چقدر مضحک است یعنی او از تهران تا قلب آفریقا و اروپا و آمریکا بر تمام مسلمانان جهان رهبری دارد .

فقط یک سئوال از مسلمانی در کشور سعودی و یا مسلمانی در مصر یا امارات متحده عربی که رهبرت آیا خامنه ای است ؟ کافی است تا این وعده پر طمطراق را پایان دهد!

اکنون اما  در مراحل پایانی دیکتاتوری خامنه ای هستیم ، اگر از بیماری وی نیز صرف نظر کنیم سن او دیگر به او اجازه نمی دهد که از پنجمین دوره مجلس خبرگان (۱۳۹۵ تا ۱۴۰۳) عبور کند ، واقعیتی که بسیاری بر آن صحه گذاشتند و بی جهت نبود که سختگیرانه ترین فیلترها برای این دوره از انتخابات در میان کاندیداها برگزار شده بود.

با انقباض روزافزون نظام، حالا این خامنه‌ای است که روزبه‌روز بیشتر در مظان خشم و نفرت مردم قرار می‌گیرد.

خروش‌های مرگ بر خامنه‌ای اکنون به مدار جدیدی از نفرت انفجاری از مسئول شماره یک تیره‌روزی مردم ایران بالغ شده است.

اما نامه نگاری شیخ بزرگ چپهای مسلمان یعنی موسوی خوئینی‌ها در چنین اتمسفری و با اطمینان به ریختن هیمنه خامنه‌ای نوشته شده است.

اگر بعد از مرگ خمینی و از ترس سرنگونی، جانشینان آن به‌صورتی شتاب‌زده و هراسان علی خامنه‌ای را بزک کرده و به‌عنوان خمینی دیگر قالب کردند، اما امروز ولایت فقیه دیگر  طلسم شکسته آخوندی در چنبره بحرانها و در سراشیبی سرنگونی با معضل جانشینی مواجه است است.

غوغای جانشینی اگر چه با نامه موسوی خوئینی ها آغاز نشده اما با این نامه شدت بیشتری خواهد گرفت و به زودی جدال اول موافقان و منتقدان حکومت خامنه ای خواهد شد.



Report Page