طرح سؤال: قدرت نهادی یا مردمی- تجلّی قدرت سیاسی و انتخابات اخیر

طرح سؤال: قدرت نهادی یا مردمی- تجلّی قدرت سیاسی و انتخابات اخیر

رضا منصوری


درامد  دو مفهوم اجتماعی (social) و اجتماعیاتی (societal) را مجبور شدم به‌نیاز در کتابم مبانی علم و طراحی مفهومی دانشگاه تفکیک کنم. در متون جامعه‌شناسی فارسی تفکیکی ندیده‌بودم. در نوشتارهای انگلیسی زبان هم تفکیک این دو اصطلاح چندان روشن بیان نشده. به‌ویژه که اصطلاح اجتماعیاتی تازه عملا در نیمهء دوم قرن بیستم باب شده و هنوز در مقابل اصطلاح اجتماعی بسیار کم کاربرد است: مرتبهء بزرگی کابرد «اجتماعی» در ‌اِن‌گْرَم ۵۰۰ میلیون و «اجتماعیاتی» تنها ۷ میلیون اعلام شده. اما تفکیکی که من لازم دیدم، و با بعضی تعریف‌ها در علوم انسانی هم‌پوشانی دارد، بر مبنای درکی است که این روزها از سامانه‌های پیجیده در علوم فیزیکی داریم.[نک کتابم مبانی علم و طراحی مفهومی دانشگاه در ایران، ایران من ۶، انتشارات فرهنگان/دیبایه، تهران، ۱۴۰۰. بخش ۷.۳: سامانه‌های دشوار، سامانه‌های پیچیده، و سامانه‌ها گوریده.] خلاصه: در توصیف یا تحلیل جامعهء انسانی هنگامی از واژهء اجتماعی- مثلا در ترکیب «سرمایهء اجتماعی»- استفاده می‌کنیم که منظورمان سامانه‌ای باشد که اجزاش افراد‌ند. اما اگر منظور سامانه‌ای باشد که اجزاش نهادها باشند- در معنای عام آن در علوم اجتماعی- آن‌گاه از اصطلاح اجتماعیاتی استفاده می‌کنیم؛ مثلا مفهوم بسیار رایج تغییر اجتماعی (social change) بررسی هر تغییری است؛ از جمله هدفِ فعالیت‌های کنش‌گرانی که در جوامع صنعتی غرب به‌دنبال تغییر در درک عقل سلیم از موضوعی مانند رنگین‌پوستان‌اند. اما اگر منظور تغییر در نهادهای اجتماعی به‌منظوری خاص باشد به‌ترجیح واژهء societal change به‌کارمی‌رود. به این گزاره دقت کنید: این صنعت‌گرانِ واپس‌گرا بودند که مخالف هر تغییر اجتماعیاتی بودند- تأکید نه بر هر تغییر در اجتماع است که تغییر در نهادهای اجتماعی منظور است- یعنی اجتماعیاتی. 

ساختار سیاسی در ایران  در مبحث علمِ پساصنعتیْ مفهوم اجتماع علمی نقشی اساسی دارد. در باب نقش اجتماع علمی در دنیای مدرن و روال‌های درون این اجتماع در حفظ سلامت کار علمی به‌تفصیل نوشته‌ام؛ و نیز این‌که در ایران هنوز اجتماع علمی نداریم مگر در بعضی زمینه‌ها که جوانه‌های آن دیده شده. اما در باب سیاست چطور؟ آیا سیاست و قدرت سیاسی در ایران ساختارمند شده؟ یعنی نهادهای متنوع اجتماعی در سیاست فعال‌اند؟ و تغییر سیاسی از نوع تغییر اجتماعیاتی است؟ شاید صدها حزب مجوز گرفته‌باشند اما هنوز یک حزب کارا نداریم. دو مفهوم اصلاح‌طلبی و اصول‌گرایی هنوز کمابیش مفهوم‌هایی ناساختارمندند؛ بر نهادهای مدنی اطلاق‌پذیر نیستند؛ گرچه اصول‌گرایی وصل است به‌بدنهء هیأت‌های مذهبی و حوزه‌های علمیه و بعضی جریان‌های مذهبی متشکل. انتخابات ریاست‌جمهوری اخیر هم به‌خوبی نشان داد که تنها نهادهایی برامده از سنت‌اند که اگر لازم شود نقش سیاسی به عهده می‌گیرند، و نیز بخشی از مفهوم قدرت سیاسی در ایران کنونی‌اند. مستقل از نقدهای شفاهی که بر کنش‌گری سیاسی این نهادها می‌شود، ندیده‌ام تحلیلی برامده از واقعیت- نه متکی بر طریقت- در باب نقش این نهادها در جامعهء مدنی ایران، که دارد شکل مدرنی به‌خود می‌گیرد، انجام شده باشد. اطلاق صفت انقلابی به‌آ‌ن‌ها تنها بیانی است از حضورشان در بدنهء قدرت اما برداشتی تحلیلی از سازوکار اجتماعیاتی در ایران به ما نمی‌دهد.

تفاوت سامانه‌های گوریدهء اجتماعی و اجتماعیاتی  سامانهء گوریده‌ای که عناصر تشکیل دهنده‌اش افراد باشد متفاوت است از سامانه‌ای که عناصر تشکیل‌دهنده‌اش نهادهای برهم‌کنش‌دار باشد. به‌زبان تخصصی، دینامیک این دو سامانه متفاوت است. پس باید انتظار تحول‌هایی متفاوت از جمله سیاسی و اقتصادی در این دو نوع جامعه داشت- بسته به این‌که نهادها غالب باشند یا افراد؛ در قاموس علوم اجتماعی می‌شود گفت «انتظار از تغییر اجتماعی» متفاوت است با انتظاری که از «تغییر اجتماعیاتی» می‌شود داشت. در این چار چوب جامعهء ایران بیشتر از نوع اول است تا دوم؛ حتی اگر درنظر بگیریم ساختارهایی سنتی که تاکنون عمدتا از یک طیف سیاسی حمایت می‌کردند این بار دوپاره شدند و بخشی به اصلاح‌طلب‌های بی‌ساختار پیوستند. در جوامع پیچیدهء ساختارمندْ برهم‌کنش میان نهادها در دینامیک هر نهاد و نیز در دینامیک کل جامعه اثر دارد. یعنی ساختارها هم اثرگذارند هم اثرپذیر. به این یافته در سامانه‌های پیچیده هم لازم است توجه شود که ساختار سلسله‌مراتبی، که در یک رأس‌اش امری مقدس باشد و عناصر‌اش رعیتِ پیرو، از نوعی است اصطلاحاً می‌گوییم در آن ویژگی مدرسگی (schooling) حاکم است. در این‌گونه جوامع نباید انتظار پدیده‌های برامده داشت- عملا دینامیک حذف می‌شود. به زبان ناتخصصی، بالندگی در چنین جامعه‌ای مطرح نیست و باید انتظار رکود و در پیامدش فساد داشت؛ پس از توسعه خبری نیست. 

واقعیتی از انتخابات ریاست جمهوری  به سازوکاری که در دوماه گذشته در انتخابات ریاست‌جمهوری شاهدش بودیم بیندیشیم؛ برنده‌شدن نامزدی که هیچ نهاد مدنی حامی نداشت و صرفا تکیه‌اش بر مردم بود. راستش هنگامی به این پرسش رسیدم که فیلم کوتاهی دیدم از صحبت‌های رییس ستاد آقای پزشکیان در تهران که به رییس جمهور منتخب اخطار می‌داد که «ما مردم آمدیم و کمک کردیم حالا شما باید گوش شنوا به همین مردم داشته باشید؛ نکند فراموش کنید.» مجموعهء رفتار رییس جمهور منتخب از روز اعلام شروع تبلیغاتاش تا پایان انتخابات من را یاد اصول فتوَّت ایرانی می‌انداخت: مروت، صداقت، دست‌گیری مردم و بقیهء ۷۲ فضیلتی که فتی باید به آن متصف باشد و در هر فتوت‌نامه‌ای یافت می‌شود. همین رفتار فتیانی را مردم پسندیدند؛ جلو آمدند و تمام فعالیت‌های نهادهای سنتی اصول‌گرایان قدرت‌مدارِ قدرت‌دار را پشت سر گذاشتند و بی‌اثر کردند. 

پرسش من: چگونه؟  آیا می‌شود بر این اخلاقیات فتوتی تکیه کرد و کشوری مانند ایران را در این دنیای پیچیدهء کنونی اداره کرد بی‌آنکه نهادهای سیاسی برهم‌کنش‌دار فعال شوند و تعیین کننده باشند؟ آیا ایران مدلی دیگری جز تحَزّب برای حکمرانی نشان‌داده؟ آیا بخش سنتی قدرت که متصف به هر نوع اخلاق دور از مرُوّت شده- چسبیده به هر نوع ملکهء ردیه برای هدفی خاص- تنها نهاد اثرگذار در سیاست خواهد ماند و بقیه تودهء ناساختارمند اثرگذار؟ می‌خواهم واژهء «کیهانی‌گری» را اطلاق کنم به مَنِشی که هر نوع دروغ و تزویر و بهتان را برای هدف خودش- مثلا انقلابی‌گری- مجاز می‌داند: مَنِشی پادفتوتی دربرابر فتوت با سابقه‌ای چند هزار ساله در ایران. نهادهای کیهان‌گرا در برابر تودهء فتوت‌گرا؟

آیا این مدلی که در این انتخابات شاهدش بودیم پایدار است؟ آیا منجر به روشی بدیل برای حکمرانی نوین می‌شود؟ چه مطالعات جهانی مرتبط با این تفکیک وجود دارد؟

Report Page