طبقه‌سالاری در لباس علم؛ چرا سخنان محمود سریع‌القلم خطرناک است؟

طبقه‌سالاری در لباس علم؛ چرا سخنان محمود سریع‌القلم خطرناک است؟


بخشی از گفت‌وگوی اخیر محمود سریع‌القلم که سر و صدای زیادی در فضای مجازی به پا کرده است، به این موضوع اشاره دارد که فقرا نباید در سیاست و اقتصاد وارد شوند و این علوم نیاز به ظرفیت‌های ذهنی‌ای دارند که فقرا فاقد آن هستند! همچنین در بخشی دیگر نیز می‌گوید: در آینده‌ ایران نباید اجازه دهیم از این طبقات وزیر شوند.

چنین اظهاراتی که در قالب خاطره‌ای از یک فرم دانشگاهی در سال ۱۳۶۱ آغاز می‌شود و به نسخه‌پیچی برای آینده حکمرانی در ایران ختم، نمونه‌ای روشن از همان نوع «نظریه‌سازی شخصی» است که در سیاست ایران کم ندیده‌ایم. در این شیوه که از یک تجربه فردی شروع می‌شود، گذار از چند گزاره مبهم نیز صورت می‌گیرد و در نهایت به نتیجه‌گیری‌های بزرگ و سرنوشت‌ساز درباره جامعه، سیاست و آینده کشور ختم می‌شود.

آنچه این شخص طرح می‌کند، بیش از آنکه تحلیل باشد، نوعی بازتولید نخبه‌گرایی طبقاتی است؛ رویکردی که نه با داده‌های علمی همخوانی دارد، نه با تجربه جهانی و نه با اصول حکمرانی مدرن.

خاطره‌سازی به جای استدلال

سریع‌القلم یک سؤال عجیب در فرم پذیرش دانشگاه USC را نقطه عزیمت بحث قرار می‌دهد و از آن نتیجه می‌گیرد که تنها کسانی شایستگی ورود به سیاست و اقتصاد را دارند که از طبقه متوسط آمده باشند. این روش، دقیقاً برخلاف هر نوع تحلیل دانشگاهی است. در این روش یک مشاهده پراکنده، بدون زمینه تاریخی و بدون تطبیق، ناگهان تبدیل می‌شود به مبنایی برای نسخه‌نویسی درباره صلاحیت سیاسی طبقات. این نه روش تحقیق است و نه استدلال، بلکه نوعی تقلیل واقعیت پیچیده سیاست به روایت شخصی است.

تصوری مبهم از «طبقه متوسط»

مشکل دیگر، تصویر رمانتیزه و ساختگی او از طبقه متوسط است. در سخنانش، طبقه متوسط در حکم گروهی فرهیخته، جهان‌دیده، منطقی و مناسب قدرت معرفی می‌شود. اما طبقه متوسط یک برساخت پیچیده است که مرز ندارد، شاخص واحد ندارد و در عمل مجموعه‌ای از رفتارهای متناقض را بروز می‌دهد. بخش بزرگی از موج‌های پوپولیستی در آمریکا و اروپا را همین طبقه جلو برده است. بسیاری از جریان‌های ضدعلمی، ضد مهاجرت، ضد مدرنیته و ضد آزادی بیان از دل همین طبقه برخاسته‌اند. اینکه یک طبقه را به صورت ذاتی «شایسته» و طبقه دیگر را «ناتوان» معرفی کنیم، نه تحلیل است و نه اخلاقی. این موضوع صرفاً همان طبقه‌گرایی قدیمی است در لباس واژگان مدرن.

حذف فقرای توانمند از دایره سیاست

سریع‌القلم به شکلی تلویحی می‌گوید کسانی که از طبقات پایین آمده‌اند، معمولاً با انگیزه جبران محرومیت وارد سیاست می‌شوند و بنابراین نمی‌توانند کشور را اداره کنند که این گزاره بسیار خطرناک است. نه فقط از منظر اجتماعی، بلکه از حیث واقعیت تاریخی. بسیاری از کارآمدترین رهبران جهان از خانواده‌های فقیر برخاسته‌اند. فقر، نه نشانه فقدان توان مدیریتی است و نه به خودی خود مشکل‌آفرین. اینکه محرومیت کودکی را به‌عنوان «نقص مدیریتی» معرفی کنیم، تحقیر بخشی از جامعه است که اتفاقاً بیشترین ارتباط را با مشکلات واقعی کشور دارد.

ساده‌سازی‌های دلخواه درباره دیپلماسی و حکمرانی

سریع‌القلم بی‌ادبی یک روزنامه داخلی نسبت به رئیس‌جمهور فرانسه یا توهین یک مقام به وزیر خارجه آمریکا را نشانه فقدان «طبقه متوسط حاکم» می‌داند. این نوع ربط‌دادنِ پدیده‌ها، بیشتر شبیه خطابه است تا تحلیل. توهین رسانه‌ها به دیگر دولت‌ها، در ایران یا هر کشور دیگری، حاصل ساختار رسانه‌ای، کنترل سیاسی و ملاحظات ایدئولوژیک است، نه حاصل «طبقه اجتماعی وزرا». این نوع تحلیل، نه تنها واقعیت را ساده‌سازی می‌کند، بلکه با یک روایت تک‌علّتی، پیچیدگی روابط دیپلماتیک را تقلیل می‌دهد به اخلاقیات طبقات.

خطرناک‌ترین گزاره؛ سیاست برای «طبقه متوسط»، نه برای مردم

جایی که سریع‌القلم می‌گوید «در آینده نباید اجازه داد هر کسی وزیر اقتصاد یا نماینده مجلس شود»، سخن او به صراحت از دموکراسی عبور می‌کند و به نفع نوعی آریستوکراسی روشنفکرانه رای می‌دهد. در حکمرانی مدرن، صلاحیت سیاسی از دل سازوکارهای شفاف انتخاب، تخصص، تجربه، رقابت سالم و مطالبه عمومی برمی‌آید، نه از «اتاق داشتن در کودکی» و نه از سطح رفاه خانوادگی. سیاست باشگاه بسته یک طبقه خاص نیست و اگر بشود، آن جامعه از مسیر دموکراتیک خارج شده است.

تحریف رابطه دانش و طبقه

سریع‌القلم اقتصاد و سیاست را «فراتر از دیتا» می‌داند و داشتن نوعی «عقلانیت مغزی» را شرط می‌شمارد. اما همین گزاره مبهم که هیچ معیار قابل سنجشی ندارد، می‌شود مبنایی برای کنار گذاشتن گروهی از مردم از حق مشارکت. اقتصاد مدرن اساساً داده‌محور است، سیاست نیز شبکه‌ای از مهارت‌های حرفه‌ای، تجربه میدانی، شناخت ساختارها و قدرت حل مسئله است. هیچ‌کدام از این‌ها را نمی‌توان به طبقه اجتماعی فروکاست.

مشکل اصلی در نگاه سریع‌القلم نه علاقه او به طبقه متوسط، بلکه بی‌اعتمادی‌اش به مردم است.

این نگاه، جامعه را نه مجموعه‌ای از شهروندان دارای حق برابر، بلکه سلسله‌مراتبی از شایستگان و ناشایستگان می‌بیند. طبقه متوسط در این روایت، یک موضوع جامعه‌شناختی نیست، بلکه تبدیل می‌شود به معیاری برای «اجازه داشتن» یا «اجازه نداشتن» در حضور سیاسی.

در جهانی که توسعه از مسیر فراگیرشدن مشارکت اجتماعی می‌گذرد، چنین نگاه‌هایی که در قالب واژگان آکادمیک عرضه شوند، در عمل راه را برای محدودکردن مشارکت، توجیه نابرابری و بازتولید سلسله‌مراتب بسته قدرت باز می‌کنند.

ایران بیش از هر چیز به شایسته‌سالاری نیاز دارد، نه طبقه‌سالاری. ایران نیازمند ساختارهایی است که معیارش تخصص، تجربه، اخلاق، کارآمدی و پاسخ‌گویی باشد، نه طبقه‌ای که فرد در آن به دنیا آمده است.



📌 اخبار مندرج لزوماً مواضع شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران را منعکس نمی کند و‌صرفا جهت اطلاع رسانی است.


🔹🔹🔹

اخبار، نظرات و انتقادات خود در حوزه مسائل صنفی و آموزشی را از طریق آی‌دی زیر برای ما ارسال کنید:

🆔 @kashowranews


ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید و با جدیدترین اخبار و فعالیت‌های شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان همراه باشید:


📡 تلگرام 

🌐 سایت

📸 اینستاگرام

🐦 توییتر X

📲 واتس‌اپ

🎥 یوتیوب


Report Page