صداقت مانند برهنه شدن است و ما خودمان را با «لباس»هایی از جنس امید میپوشانیم.
امید ما را در جهانی «غیرواقعی» نگه میدارد تا روزی که واقعیت خود را به ما تحمیل کند.![](/file/95f802da9c188980b3311.jpg)
🧿 امید،
این واژه برای شما چگونه تداعی میشود؟
خواندن کتاب #تصرف_عدوانی اثر نویسندهی سوئدی #لنا_آندرشون ، بهانهای شد تا دربارهی امید بنویسم و اینبار از وجه دیگری به امید نگاه کنم، شاید از نیمهی تاریکترش.
این کتاب، داستان زنی به نام اِستر را برایمان نقل میکند -که داستان خیلی از ما است- و خواننده را از بدو جوانهزدنِ یک احساس با خود همراه میکند. احساسی یکطرفه که زن را گرفتار رنجی مدام میکند.
اما آنچه #درد او را به #رنج بدل کرده، خودِ این احساس نیست؛ بلکه امیدهای غیرمعقول اوست، شیوهای که او به کار گرفته تا واقعیت را «همانطور که هست» نبیند و به خود #دروغ بگوید.
‘’چرا استر نمیفهمید بعد از هر پیامی که پاسخی نمیگرفت، به ورطهی #اضطراب میافتد و تنها راه پیشگیری این است که پیام نفرستد؟
امید دردسر ایجاد میکرد و خاطرهی #شرم و اندوه را از یاد میبرد و باعث میشد تصور کند فرصتی پیش آمده و اکنون همهچیز متفاوت است.
آدمیزاد با پاسخ قطعی آسانتر از پاسخ مبهم کنار میآید. این قضیه به امید و ماهیت آن مربوط میشود. امید انگلی است در بدن انسان که در همزیستی کامل با قلب او زنده است.
امید را فقط با کمک بیرحمیِ روشن میتوان کُشت. امید ستمگر است. وقتی انگل امید را از حیوانِ میزبان جدا میکنند، میزبان یا میمیرد، یا آزاد میشود.’’
#جان_فردریکسون میگوید: ‘’امید به اینکه واقعیت غیرواقعیت شود امید نیست، انکار است. تنها چیزی که باید رها کنیم تخیلات ناامیدکننده است. آنگاه رنجمان متوقف میشود. به محض اینکه میپذیریم زندگی همانطور که هست جریان دارد و آرزوی ما خیالی بیش نیست، در ناامیدیِ بهینه آرام میگیریم؛ یعنی درمییابیم انتظار برای مبدل شدن حقیقت به غیرحقیقت ناامیدکننده است.’’ خطرناک بودن امید که در این سکانس از فیلم فوقالعادهی #رستگاری_در_شاوشنگ از آن حرف زده میشود یعنی همین. گاهی لازم است سیلی واقعیت به صورتمان را حس کنیم، دردش را بکشیم، دروغهایی که چشم امیدمان را کور میکند ببینیم، برای تخیلاتمان سوگواری کنیم؛ تا آنگاه با چشمانی شفاف، واقعیت را بازیابیم و به مسیرمان ادامه دهیم.
متن: #فرانک_ناطقی