سیاست "شخصی شده" و عزل طائب
کلمه - محمد شفیعیخبر عزل طائب، رئیس سازمان اطلاعات سپاه، مهمترین رویداد چند روز اخیر کشور است که تحلیل علل و پیامدهای آن تا مدتها ادامه خواهد داشت. این برکناری، تاملات قابل اعتنایی را مطرح میکند:
اینکه واقعا حلقه و هستهی سخت حاکمیت چه کسانیاند؟ اصلا وجود خارجی دارند؟
چرا حاضر شدند فردی همچو طائب را که گمان میرفت یکی از موثرترین افراد هستهی حاکمیت باشد اینگونه عزل کنند؟ چرا این عزل به دشواری صورت نپذیرفت؟ اراده کردند و بعد عزل. آیا این برکناری دلالت بر تغییر در رویکرد سخت و خشن این سازمان امنیتی- نظامی- شبه سیاسی دارد؟ دلایل برکناری چیستند؟ جاسوسی؟ بیکفایتی؟ شخصیسازی سازمان در راستای منافع و تعلقات شخصی؟ بدنام شدن سازمان بهواسطه شخصیت و عملکرد طائب؟ نارضایتی مردمی؟
تحلیلهای مختلف و متضادی درباره این عزل ارائه میشود. طائب و کنشگری او در یک سازمان امنیتی و سپس عزلش را باید در چارچوب سیاست "شخصیشده" نگریست و ارزیابی کرد.
قدر مسلم، سازمان امنیتی و ایدئولوژیکی که طائب رئیس آن بود، از سال ۱۳۸۸ رسما و علنا به بازوی سرکوبگر حاکمیت تبدیل شد و عملکرد آن در سرکوب مخالفین و منتقدین از سوی حاکمیت بارها مورد تایید و حمایت علنی واقع شد و بعید به نظر میرسد که با عزل طائب، تغییر چشمگیری در رفتار و عملکرد این سازمان رخ دهد؛ به خصوص در شرایط امروزی که حاکمیت با نارضایتی مردمی و فشار خارجی مواجه است و بقای خود را در اجرای مشت آهنین میبیند، وابستگی بیشتری هم به هنر سرکوب این سازمان احساس میکند و از اینروی، به رفتار و عملکردی همچون طائب نیاز دارد لیکن به دست و نام دیگری.
طائب، خودخواسته و سرسپرده، آنچه را که حاکمیت از او انتظار داشت و خواست، انجام داد اما شاید نمیدانست و یا نخواست سرنوشت بسیاری از افراد سرسپرده به یادش آورند که او هم تاریخ مصرفی دارد؛ هرچند که تاریخ مصرف او کمی طولانی شد.
افراد سرسپرده، در حاکمیت و سیاستِ "شخصی شده" قدرت و اوج میگیرند، قلدرمابآنه میدانداری میکنند و آنقدر پر و بال میگیرند و یا با تعبیر واقعیتر، به آنها پر و بال میدهند که بعد از مدتی دچار این توهم قدرت میشوند که همه کارهاند و طوری در انظار و افکار عمومی پوشش داده میشوند که قدرتمندترین فرد حاکمیت هستند. اما ماهیت حاکمیت شخصی، مجال بیشتری به اینگونه افراد نمیدهد و در بزنگاهی، خردشان میکند.
حاکمیتِ "شخصیشده" افراد سرسپرده قدرتمند را هم به مثابهی تهدید میبیند و مترصد فرصت و کمینی برای حذفشان مینشیند و آن هم زمانی است که به اوج بدنامی رسیده باشند. در این شرایط، حذفشان آسانتر و با هزینه بسیار کمتری انجام میپذیرد و جامعه هم همراهی میکند.
طائب بیش از حد قدرتمند شده بود و حلقه منسجمی از وفاداران به خود را در سازمان اطلاعات تشکیل داد و از این جهت، آژیر خطر را برای حاکمیت به صدا درآورد. این منطق حاکم بر سیاست "شخصی شده" در تاریخ ایران بوده است که هر فردی (به غیر از شخص حاکم) که بخواهد در دیدگان جامعه به عنوان فرد قدرتمند تلقی گردد باید حذف شود ؛ چه این فرد محبوب باشد و یا منفور، فرقی ندارد. تیمورتاش دوره رضا شاه، تیمور بختیار دوره محمد رضا پهلوی و اینک امثال طائب در دوره جمهوری اسلامی که روند آن نیز، مادامی که حاکمیت و سیاست در ایران "شخصی شده" باشد ، ادامه خواهد داشت.
ساز و کار عزل هم تا حدودی مشخص است: ایجاد رقابت و حسادت بین افراد رقیب و دشمن و خلق نهادهای موازی رقیب. این ساز و کار، عزل افراد را آسان میکند. ایجاد رقابت و خصم در درون و بین ارکان نظامی، سیاسی و امنیتی و روسای آنها، شیوه مرسوم در سیاست ایران است. رقابت در درون و بین وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه، مهمترین ساز و کار کنترل و نظارت بازیگران آنهاست که ماهرانه از آن بهرهبرداری میشود. عزل نه چندان دشوار طائب، ثمرهی رقابت بین نهادهای موازی و رقیب امنیتی بوده است که یقینا رضایت نهاد رقیب را در پی داشت؛ اما به همان اندازه میتوان اطمینان داشت که طائبها همچنان تکرار میشوند.
حاکمیت از طائب توقع و انتظار آن رفتارها را داشت که اگر اینگونه نبود، سالها پیش برکنارش میکرد. طائب خودش خواست، چه بر اساس باورهای ایدئولوژیکی و چه برای انتقامجویی شخصی. تحت هر شرایطی، او مسئول رفتارش است و باید پاسخگو باشد و نمی تواند به بهانه مامور و معذور بودن از خود رفع مسئولیت کند.
*کانال تلگرام کلمه