سه پیامد دیدگاههای فاضلی برای سیاست‏ و جامعه‌مدنی در ایران

سه پیامد دیدگاههای فاضلی برای سیاست‏ و جامعه‌مدنی در ایران

سیامک مهاجری

✍️سیامک مهاجری

از کانال دیدن https://t.me/boof60


👈خطابه کوبنده فاضلی در نشست واکاوی گفتمان دولت چهاردهم (که ‏بارها حاضران را نیز به وجد آورد) بیشتر شبیه بیانیه پایانی معترضان و ‏مردم، خطاب به دولت جدید، پس از یک انقلاب سیاسی بود نه انتظارات از ‏دولتی جدید در نظم سیاسی موجود! آن‌هم توسط کسی که چند هفته ‏پیش به‌واسطه نگرانی از تحریم، تورم، محیط‌زیست، حقوق اقوام، ‏نسل زد و منافع ملی از رای دادن به این دولت سخن می‌گفت و اساساً برای ‏تحقق همین موارد دیگران را نیز به شرکت در انتخابات تشویق می‌کرد. البته ‏نباید فراموش کرد در آن زمان چه موازین راهگشایی را نیز طرح کرد، اما اینک در حال قرائت بیانیه‌ای بود که در مقام ‏تذکار، مطالبه و بعضاً توبیخ، همانی را طلب می‌کرد که وعده‌های تحققش را ‏با رای به همین دولت داده بود‎.‎اما او در برکشیدن و تاسیس این دولت معامله‌گر و مُقاطعه‌کار، نتیجه امروز را می‌بیند و به نظر از پیامدهای مخرب آتی آن برای جامعه مدنی و سیاست حکمرانی غافل است. در نتیجه، توافق‌سازی با فرادستان، حل شکاف‌های فرودستان، حراست از محیط زیست و حتی ساختن و روایت‌کردن دستاوردها، همه به وظایفی سراسر دولت‌مدار فروکاسته می‌شوند.

خطابه‎ دیروز که امروز خوانده شد

📒خطابه‌‏ای که پس از شنیدن، این تصور را در من ایجاد کرد که الظاهر او ‏باید آن را قبل از انتخابات می‌خواند و می‌خواست نه بعد از آن! زیرا فحوای ‏آن نه از جنس راهبرد و هدایت که از جنس ضرورت و ضمانت بود و شاید ‏به کار دیروز بیش از امروز می‌آمد، تا دولتی چنین انباشته از تقاضا و ‏متقاضی، تکلیف خود را در پذیرش و یا عدم پذیرش آن مشخص می‌کرد، و ‏مردمانی که با تضامین نخبگانی چون او برای اجتناب از تحریم و تورم و...به ‏پای صندوق‎های رای رفته بودند، امروز با خود نگویند که پس آن وعده‎‌ها نه نقد، ‏بل نسیه و چک‎های سفید را نه مبلغان که تماما باید کسانی نقد کنند ‏که از همان ابتدا گفته و شنفته بودند که قادر به این کار نیستند!‏

دستورالعملی بدون چگونگی و تعارض منافع

🔺در 16 فرمانِ فاضلی، یک دو جین از هر آنچه بتوان در تصور ‏آورد، از موانع در بند مجال تا آرزوهای در حد محال که برخی از آنها حتی ‏از ظرفیت حاکمیت و منطق حاکم بر ژئوپلیتیک ایران نیز خارج بود، به ‏چشم می‌خورد؛ جز دو فقره حیاتی که به رندی و ظرافت از قلم افتاده بود: ‏یکی «چگونگی تحقق» چنین انتظاراتی و دیگری شاه کلیدی که در تعریف ‏او از سیاست که بر پایه تفاهم، امنیت و رونق پایدار بنا شده بود به ‏کلی غایب بود و آن هم قصه پر آب چشم « تعارض منافع» در منطق موانع ‏بی‎شمار سیاست داخلی و خارجی ایران بود!‏

به طوری که در فرامین شانزده‌گانه حتی یک‎بار هم به این مساله دیرپا و ‏بغرنج عالم سیاست، که از قضا مواجهه با آن از وظایف دانشگاه نیز هست، ‏یعنی چگونگی تحقق و پیچیدگی مواجهه با تعارض منافع ذینفعان، اشارتی ‏به چشم نمی‌خورد، بلکه به عکس باز همان انتظارات و مطالباتی به میان ‏آمد و برجسته شد که طرح دوباره آن مصداق همان کرامات شیخ ما و شیره ‏شیرینش بود!‏

نسبی گرایی ویرانگر

🔻بدتر از همه در 16 فرمان فاضلی، نه تنها «هیچ راه حلی از پیش موجود ‏نیست» بلکه چنان در کلیدواژه کانونی گفتارش آن عبارت «بستگی دارد» ‏توی ذوق می زد، که اگرچه منطق آن کاملا قابل درک، اما به دلایلی که در ‏ادامه به آن بازخواهیم گشت قابل دفاع نیست، بطوری که می توان گفت ‏جناب دکتر فاضلی دولت مطلوبش را با یک نسبی گرایی ویرانگر (که پیش از ‏این نیز در فقدان یک راه حل از پیش موجود به بحران ناکارآمدی دچار شده ‏بود) در برابر باد بی نیازی خداوند رها می‎کند تا با خطابه ای پرشور و به ظاهر ‏راهگشا از همکنون حساب خود را از پیامدهای آتی اقدامات دولت جدا کند، ‏البته با قید این تذکر که منطق این جداسازی نه در کنش فردی ‏عافیت‌‏طلبانه فاضلی که بی شک از آن مبراست، بلکه در نوع نگرش او به ‏منطق و کارویژه سیاست نهفته است و می تواند پیامدهای وخیمی به دنبال ‏داشته باشد که در ادامه تلاش می‎کنیم با حسن نیت و برپایه مسئله‌‎ای ‏گفتگومحور آن را به تشریک مساعی بگذاریم.

دولت‌گرایی افراطی  

🔹اولین تکانه‌های این منطق که فقدان راه‌حل از پیش موجود را بسته به شرایط می‌کند، این است که در باتلاق مسائل پرتیراژ ما وضعیتی تولید می‌شود که چگونگی تحقق حل مسئله جای خود را به ضرورت حل آن به هر قیمت و با هر وسیله‌ای می‌دهد. در نتیجه، در دوگانه دولت و بازار تفاوتی نمی‌کند که دولت از بخش خصوصی مدد بگیرد یا بازار آزاد یا حتی به رانت مولد متوسل شود، زیرا درگیر شدن در این منازعات چیزی جزاتلاف وقت نیست. مهم حل مسئله به هر صورت و به هر قیمت ممکن است. همچنان که تفاوتی ندارد توافق‌سازی همزمان با غرب و چین و روسیه چگونه و از چه راهی به سرانجام می‌رسد. آنچه مهم است تحقق آن است و می‌بایست از راه توافقی دیگر با فرادستان در اتاق‌های دربسته به سرانجام برسد، زیرا در منطق فاضلی حل هر مسئله‌ای بستگی دارد...به چی؟ به آنچه که دولت باید بداند؛ اما او در برکشیدن و تاسیس این دولت معامله‌گر و مُقاطعه‌کار، نتیجه امروز را می‌بیند و به نظر از پیامدهای مخرب آتی آن برای جامعه مدنی و سیاست حکمرانی غافل است. در نتیجه، توافق‌سازی با فرادستان، حل شکاف‌های فرودستان، حراست از محیط زیست و حتی ساختن و روایت‌کردن دستاوردها، همه به وظایفی سراسر دولت‌مدار فروکاسته می‌شوند.

سه پیامد دیدگاه فاضلی

خطابه پرشور فاضلی اگرچه در دستگاه شنوایی مخاطبان سرشار از هیجان و ‏انباشته از امید به دولت پزشکیان، دلنشین و هوش‌‎ربا می‎نماید، اما دست‌کم ‏سه پیامد به شدت نگران کننده به همراه دارد که به نظر در محاسبات او، ‏دولت و طرفدارانش، فکری برای آن نشده است:

1.ماموریت ناممکن

   فاضلی گویا از یاد برده که بحران دولت‌های ناجیِ اصلاح‌طلبِ سابق این بود که از سویی ظرفیت بالایی در پذیرشِ مطالبات داشتند و از سوی دیگر در پردازش آن مطالبات از فقری ساختاری و سازمانی رنج می‌بردند، درنتیجه بارگذاری مجدد حجم وسیعی از مطالباتی انباشت‌شده، آن‌هم بر دوش دولتی که خود از ابتدا از وعده‌های غیرعملی اجتناب کرد و حتی در حل مسائل از همگان کمک خواست، کمترین پیامدی که به همراه دارد، کاستن از کارآمدی و افزایش سطح انتظارات از دولت خواهد بود، انتظاراتی که بعضا چنان گسترده و دست‌نیافتی‌اند که حتی اگر دولت پزشکیان در تحقق بخشی از آنها نیز توفیقی حاصل کند، به سرنوشت محتوم دولت‌های دیگر دچار خواهد شد، زیرا در بستری، که ظرفیتِ پذیرشِ مطالباتِ غیرواقعی بالا می‌رود، دستیابی به موفقیت‌های گام به گام بی‌معنا و حتی با ایده فاضلی مبنی بر اینکه « ایران امروز ظرفیت کسب موفقیت‌های بزرگ به یکباره را ندارد» نیزدر تضاد است، بدین ترتیب دولتی را که برای فراخواندنش فرش قرمز پهن کردید، پس از استقرار با همان مطالبتاتی از پای در می‌آورید که زمانی از عدم تعادل میان آن و توان دولت انتقاد داشتید، چرا؟

2.زمینه‌سازی بر اقتدارگرایی کارآمد

‏‏ حتی اگر بر فرض محال دولتی با چنین سطحی از انتظارات، همه ‏فرامین و دستورات را بی‌کم و کاست به نتیجه برساند از آنجایی که ‏تمشیت امور و گذار از هفت‌خوان کمبودِ منابع و فزونیِ موانع را به ‏تنهایی و منتزع از جامعه و نخبگان به ثمر رسانده و از پس چنین ‏ماموریتی ناممکن برآمده است، خواه‌ناخواه چنان سرمست قدرت و اقتدار ‏خواهد شد که دیگر نه اینگونه از موضع ضعف و استیصال، پای هر ‏تذکار و فرمانی خواهد نشست و نه طرح مطالبات از آن به سادگی ‏اکنون خواهد بود، دولتی چنین ناجی و همه فن حریف، علی‌اطلاق ‏در سرزمین بلاخیزِ خاورمیانه به سرعت مستعد درغلتیدن در دامن ‏اقتدارگراییِ کارآمد چه در اشکال خوش‌آبرنگ و چه در انواع بی‌فسارش خواهد بود، ‏به واقع تبدیل کردن چنین دولت مستعد و پذیرایی که لااقل درکلام میل به مشارکت و ‏همفکری با مردم و جامعه مدنی دارد، به دولتی همه فن حریف و سراسر ‏مسئول، کاری سترگ و مستعد بسیاری از رویه‌های نامطلوب در آینده ‏خواهد بود، مضافا بر اینکه نباید از یاد برد که اگر سناریو مشهور ‏ناکارآمدی تکرار شود، این‎بار دیگر نه نشانی از تاک و نه از تاک نشان ‏خواهد ماند، پس اگر به تعبیر درست دکتر فاضلی این آخرین فرصت ‏موفقیت و شکست در نسبت میان جامعه و دولت در ایران باشد، ‏چنین بی محابا رها کردنش که یک سویه آن ظهور اقتدارگرایی جدید ‏است و سویه دیگرش غرق شدن همگان، شرط عقل نیست.

3. تقلیل سیاست به مدیریت

 و اما سومین و مهمترین پیامدِ نگران‌کنندهِ فهم کارویژهِ سیاست در ‏دستگاه نظری فاضلی که خود را در فرامین شانزده گانه او بازتاب ‏می‌دهد، به درک و دریافتی از مفهوم سیاست باز می‌گردد که به ‏تعبیر دقیق و درستی که حسام سلامت از آن یاد می‌کند (و من ‏نیز پیش‎تر در کتاب 1348 به زوایایی از آن پرداخته‌ام) سیاست را نه در معنای ‏رویت‌پذیرکردنِ مردم در سپهر سیاسی و اجتماعی که با ‏سیاست‌زدایی از آنها به مدیریت و تمشیت امور تقلیل می‌‎دهد، در ‏واقع تحقق امر سیاسی که باید در بستر یک توسعه سیاسی و با مشارکت فعالانه مردم در عرصه ‏حکمرانی همراه باشد به کنش‌ورزی صرف در عرصه انتخابات ‏فروکاسته می‌شود که پس از آن باید به تماشای نمایش دولت به ‏عنوان یکه‌سوار عرصه سیاست بنشینند.‏


🔵فاضلی را باید از جمله جدی‌ترین نظریه‌پردازانی دانست که در سال‎های ‏اخیر تلاش کردند از سیاست‌مدار به تکنسینِ توسعه و از سیاست به ‏مدیریتِ توسعه گذر کنند، طنین نمادین این تلاش را می‌توان در گزاره مشهور«دنگ شیائو پنگ» در کلام فاضلی بازیافت :«‏گربه باید موش بگیرد فرقی نمی‌کند سیاه یا سفید!»‏

در این گفتمان سهم دولتی کارآمد و سیاستی تکنیکال و فنی ‏چنان نقش بی‌بدیلی دارد که اگر این دولتِ مُخیر و همه‌کاره حتی ‏از رانت مولد هم در جهت تحقق آن توسعه بهره برد اهمیتی نخواهد داشت، ‏مهم این است که این دولت موش بگیرد تفاوتی درسیاه و سفیدش نمی کند، ‏زیرا به باور او همانطور که زمانی در میانه دهه نود از آن دفاع می‌کرد مردم ازسیاست به دوگانه ‏کارآمد-ناکارآمد گذر کرده‌اند. اگر بازگردیم به ‏تعریف او از سازه سیاست که از آمیزش تفاهم، امنیت و رونق ‏ساخته می‌شود و با عنصر پایداری به حیات خود ادامه می‌دهد، ‏مشاهده می‌کنیم که تنها عنصرِ چگونگی تحقق و تعارض منافع در آن ‏غایب نیست، بلکه جای خالی عنصری بنیادین‌تر یعنی مشارکت ‏معنادار و سیاست جمعی نیز خالی است، در حالی که در واقع امر حلقه مفقوده ‏آن رکنِ رکین مورد علاقه او در سیاست؛ یعنی پایداری، بدون ‏مشارکت و مشروعیت امکان تحقق نخواهد داشت؛ در حالی که به باور او « مشروعیت دولت‌ها نه از مشارکت که از حل مسائل حاصل می‌شود.» زیرا به باور او نهایتا وظیفه سیاست، ‏کارآمدی است حالا اگر مشروع بود چه بهتر اگر نه تمرکز باید بر ‏کارآمدی آن باشد، نه دعوای که از دوم خرداد شروع شده و به قول ‏او باید یک جایی به پایان برسد! معنای این حرف جز این نیست که ‏همه از حاکمیت تا جامعه، جهت تحقق اهداف بزرگتری باید به آن ‏مجادله پایان بدهند تا دولت بتواند کار خودش را بکند، به عبارت دیگر، ‏فاضلی کاری جز این نمی کند که به زبان بی زبانی به جامعه می ‏گوید نمایش به پایان رسیده و صحنه انتخابات تمام شده به خانه ‏هایتان برگردید و کشور را به دست مدیران بدهید تا آن را مدیریت ‏کنند.‏


☑️این وضعیت تا اندازه‌ای در دستگاه نظری او حضور جدی دارد که ‏حتی زمانی که در خطابه پُرشور خود می‌خواهد از جانب اجتماع و در دفاع از آنها سخن ‏بگوید باز نگاهش نه به جانب مقابل یعنی جامعه، بلکه همچنان تذکارش رو به سوی ‏مدیران و مهندسان سیاسی است جایی که می گوید: «هیچ بخش ‏از نظام سیاسی حق ندارد با کردار و گفتارش به زندگی ‏مسالمت‎‌آمیز مردم ضربه بزند.» فارغ از اینکه معلوم نیست این ‏دستور از کجا و با چه اتوریته‌ای صادر می‌شود و اساسا چگونه قرار است ‏محقق شود، در عرصه ای که سیاست به مدیریت و تمشیت امور فروکاسته ‏می‎‌شود، به عوض آنکه بگوید: هیچ بخشی از جامعه و هیچ کدام از ‏ما حق ندارد اجازه دهد، ارکان قدرت با کردار و گفتارش به زندگی ‏مسالمت‌آمیز ما ضربه بزند، با نعلی وارونه به مدیران کاردان گوشزد ‏می‌کند که مانع از این شکاف شوند مدیرانی که خود نیک می‎داند، ‏چنانچه اگر بخواهند نیز نمی‌توانند به چنین اقدامی دست بزنند و ‏حتی اگر به چنین قدرتی دست یابند برای رشد جامعه مدنی امری ‏مطلوب نیست که چنین بی‌اختیار، وابستهِ مدیران و مهندسانی ‏باشد که ضمانتی برای بود و نبودشان درآینده نیست، کما اینکه ‏این شهسورانِ شهیر حتی اگر ضامن زندگی مسالمت‌آمیز ما ‏شوند، دیگر چنان قدرتی می‌یابند که علنا و عملنا، توان جامعه را ‏ناممکن و مطالبه‌گری از آنها را به امر پیچیده و سخت بدل ‏می‌کنند.‏






Report Page