بیانیۀ قرائت شده توسط دبیر شورای صنفی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف در مراسم گرامی‌داشت روز دانشجو و در حضور دکتر زلفی‌گل، وزیر علوم، تحقیقات و فناوری

بیانیۀ قرائت شده توسط دبیر شورای صنفی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف در مراسم گرامی‌داشت روز دانشجو و در حضور دکتر زلفی‌گل، وزیر علوم، تحقیقات و فناوری

امیرعلی رستمی - دبیر شورای صنفی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف



سلام آقای وزیر.


  دانشجو نماد بیداری و آگاهی در جامعه است. مسئولیت دانشجو در پیشبرد علم، آنچنان عظیم است که لزوم احترام به این جایگاه و مقام را به همراه دارد.


  دانشگاه صنعتی شریف به تنهایی صلاحیت تصمیم‌گیری‌های درون خود را دارد. به‌طور مثال، انتخاب ریاست دانشگاه کمافی‌السابق باید به دست خود دانشگاهیان سپرده شده و شان دانشگاه حفظ گردد. و این سوال مطرح است که آیا وزارت‌خانه علوم به اراده خود دست به این تغییر زده و یا این یک تصمیم تحمیلی‌ست؟ این بدعت رویه در انتخاب رییس در دولت شما اتفاق افتاده‌است.


  آقای وزیر! حفظ حریم و امنیت دانشگاه، از وظایف وزارت‌خانه علوم است. حریم دانشگاه نباید مورد صدمه قرار بگیرد. تعرض نیروهای امنیتی به دانشگاه، از جمله این آسیب‌هاست.


  در پاییز سال گذشته، قبح ورود نیروهای امنیتی به دانشگاه شکسته شد و امنیت دانشجویان و اساتید دانشگاه مورد هجمه قرار گرفت. مسئولیت این آسیب جدی به شخصیت دانشگاه، به عهده شما می‌باشد. با وجود آرام بودن شرایط، هنوز هم حضور این افراد در روزهای خاصی در دانشگاه حس می‌شود. 


  از دیگر مواردی که موجب سلب آرامش دانشجویان می‌گردد، موضوعات پیش‌پا افتاده‌ای همچون ایراد گرفتن‌های بی‌جا درمورد پوشش دانشجویان است. این اتفاقات، دانشگاه را با وجود اینکه یک محیط فرهنگی‌ست، گه‌گاه به یک میدان حجاب‌بانی تبدیل کرده‌است؛ گویی تمام دغدغه مسئولین به‌جای پیشرفت علمی و اهمیت به دانشجو، حجاب و پوشش ایشان است. چرا تمرکز آقایان فقط روی این موضوع است و از موضوعات دیگر غافلند؟


  از فرایند خالص‌سازی که دانشگاه را نیز آلوده ساخته دوری کنید. بگذارید همه نظرات باشد. شنیدن افکار مختلف و به کارگیری تمامی نیروها مایه پیشرفت است. 


  چرا باید دانشگاه همواره در تلاطم تصمیم‌های گاه و بی‌گاه وزارت‌خانه دست‌وپا بزند؟ آقای وزیر، آیا شما خود را نسبت به قانون متعهد می‌دانید؟ اگر می‌دانید چرا باید اصل صریح عطف بما سبق نادیده گرفته شود؟ دانشجویان ورودی 1400 به قبل، اکثر دوران تحصیل خود را با قانون سابق سنوات گذرانده و در انتهای دوران تحصیل خود با قانون جدیدی روبه‌رو شده‌اند. همچنین دانشگاه ما استثنائاتی چون دو‌رشته‌ای، ماینور و کوواپ را نیز دارد. آیا این ستم به دانشجو محسوب نمی‌شود؟ چرا باید در خوابگاه‌های ما، چیزی به عنوان زمین‌خوابی مطرح باشد؟ آیا شان دانشجو را اینگونه حفظ می‌کنید؟ نمی‌خواهید خوابگاه شهید رجایی که قولش در چندین دولت به دانشگاه شریف داده‌شده‌است را به دانشگاه بدهید و از این حجم مشکلات خوابگاه ما بکاهید؟ امنیت اطراف دانشگاه شریف متزلزل است و گویی آقای وزیر اهمیتی برای این موضوع قائل نیستند. انگار نیروهای امنیتی فقط برای ایجاد ناامنی می‌آیند و زمانی که نیاز به حافظین امنیت داریم، خبری از کسی نیست.


  چرا باید دانشگاه تا این حد در مضیقه مالی باشد؟ آیا اهمیت و جایگاه علم اینقدر در کشور ما تنزل یافته که هیچ اهمیتی برای پیشرفت آن و سردمداران این پیشبرد -یعنی دانشجویان- قائل نیستیم؟ آقای وزیر! آیا شما سهم واقعی دانشگاه را از بودجه دولت گرفته‌اید؟ چرا اساتید ما به خصوص اساتید جوان باید اوضاع مالی مناسبی نداشته و اینچنین رغبت به تدریس در دانشگاه تضعیف شده‌باشد‌.  وای بر دوران شما که حرمت اساتید در آن شکسته شد؛ کسانی که زندگی خود را وقف علم کرده و موی در مسیر دانش سفید کرده‌اند. امان از این بدعت‌ها. هر روز خبر جدید مهاجرت یکی دیگر از اساتیدمان را می‌شنویم و هنوز حمایتی از ایشان دیده‌ نمی‌شود.


  اوضاع مالی مرکز مشاوره ما وخیم است که نتایج آن را می‌توان در افزایش افسردگی‌های شدید و بیماری‌های روحی یافت و خدای ناکرده نکند که به خودکشی برسد. مشکلاتی که برشمردیم و هزاران مشکل دیگر، ذهن دانشجو را در فرایند تحصیل مخدوش کرده و آرامش روانی را از او می‌گیرد


  آقای وزیر! جو حاکم بر دانشگاه شریف به‌گونه‌ایست که گمان می‌رود وزارت علوم و یا حتی شخص شما با دانشگاه شریف عناد دارد و بر سر دشمنی‌ست. از گوشه کنار می‌شنویم که می‌گویند چرا باید به دانشگاه شریف اهمیت دهیم باوجود اینکه دانشجویانش به خارج از کشور مهاجرت می‌کنند؟ مایه تاسف است که مسئولین کشوری، حل مسئله نیاموخته‌اند. نمی‌پرسند که چرا دانشجو به مرحله‌ای رسیده که خاک وطن و تمامی عزیزانش را ترک کرده و انگیزه و امید در او مرده است.


  چگونه می‌شود که کسی گمان کند که ترک خانواده و میهنی که شیره جانش مایه دوام ما بوده، سهل و اسان است! و از خود نمی‌پرسید که چرا دانشجو، ایران عزیز را که روزی روزگاری شب چراغ روزگاران بود، بهاران در بهاران بود را ترک می‌کند. از چه می‌گریزد. آقای وزیر! جواب این سوال را می‌توان در دل‌های زخم‌خورده یافت. در ویرانه‌های امید و انگیزه.


  قلب تپنده کشور بجای تپیدن خون نشیط به رگ‌های این پیکر، هر لحظه با تیری از دلمردگی و سرخوردگی در پیکار است. بر دانشجو بیدار به جرم دلسوزی برای وطنش که هم‌اندازه شما در خاک‌ آن سهم دارد، پیکان تهمت گرفتید. حرمت دانشگاه در یکشنبه خونین شکسته‌شد. نشانه تفنگ بر قلب دشمن نبود. خنجر بر قلب کشور زدند و شما دم نزدید.


  تنها دغدغه و خط قرمز شورای صنفی دانشجویان این دانشگاه، فقط و فقط، دانشجو‌ است. آقای وزیر! ما از دردی سخن می‌گوییم که با تازیانه بی‌احترامی، بی حرمتی و بی اعتمادی چنان بر گرده‌ ما فرود آمده است که دیگر نمی‌توانیم کمر راست کنیم. در آن شب کمر مملکت شکست. و مردم، نگران از آسیب به دانشجو در پشت در دانشگاه، بر کمر شکسته خود می‌نگریستند. بر قلب شکسته شان.


آری. این است حکایت سوالی که از خود نمی‌پرسید. بر سوال نپرسیده شما جواب می‌دهیم، دانشجو مهاجرت می‌کند چون عده‌ای خود را صاحب وطن پنداشته و اتفاقا دوست دارند که دانشجو مهاجرت کند. و مسئول این مهاجرت را باید در بین خود و افکارتان جست‌و‌جو کنید.


  دانشجو‌ می‌رود با دردی که تا آخر عمر در قلب خود نگاه داشته و سوالی که هیچگاه ذهنش را رها نمی‌کند، که چرا نمی‌توانم کشور ویرانم را، ایران کنم.


از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند

یارب چقدر فاصله ی دست و زبان است


خون می چکد از دیده در این کنج صبوری

این صبر که من می کنم افشردن جان است


ای کوه تو فریاد من امروز شنیدی

دردیست در این سینه که همزاد جهان است


Report Page