سقوط_اصفهان
فردای بهتر#سقوط_اصفهان کتابی است درباره حوادث منجر به یورش محمود افغان به پایتخت حکومت صفوی. این کتاب بر پایه گزارشهای #تادوش_کروسینسکی، کشیش مسیحی لهستانی است که آن سالها در اصفهان حضور داشته و مشاهدات و تحلیلهای خود را درباره یورش افغانان ثبت کرده است.
#سید_جواد_طباطبایی از میان گزارشهای دقیق این راهب لهستانی، بخشهایی را بازنویسی کرده و در کتاب سقوط اصفهان آورده است. این کتاب، فقط یک روایت تاریخی ساده نیست بلکه به دلایل مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مذهبی که منجر به ضعف حکومت صفوی شد اشاره میکند از جمله ضعف شاه، رقابتهای درونی دربار، فساد، وخامت اوضاع اقتصادی، فشارهای مذهبی... به عبارت دیگر، سقوط حکومت صفوی، دلیلی نداشت جز ضعف و اشکالات درونی.
مرور این حوادث در کتاب، آنقدر تلخ است که خواننده چارهای جز آه کشیدن بر این همه درد تاریخی ندارد. نویسنده با استناد به پژوهشگران، یورش افغانان را با حمله اعراب و مغولان مقایسه میکند، با این تفاوت که حمله افغانها یک حمله خارجی نبود، بلکه شورشی داخلی علیه حکومت مرکزی به حساب میآمد. بخشهایی کوتاه از سقوط اصفهان:
🔹اراده شاه بر آن تعلق گرفته بود که عمارتهای او چیزی کم نداشته باشند اما اهمیتی نمیداد که سپاه فاقد همه چیز باشد.
🔹در زمان شاه عباس (عکس دوره شاه سلطان حسین) مجازات اعمال خلاف بزرگان، اعدام و در مورد عامه مردم، جریمهی مالی بود. زیرا جریمه مالی در مورد بزرگان به سبب توانگری آنان کارساز نیست، در حالی که مجازات اعدام نیز در مورد عامه مردم کارساز نمیتواند باشد.
🔹 فساد اداری و رشوهخواری از دربار سرچشمه میگرفت و در همه سطوح کشور جریان پیدا میکرد... داروغهها به جای محاکمه دزدان زندانی، از آنان جریمه میگرفتند و اگر برخی از آنان قادر به پرداخت جریمه نبودند، شبانه آنان را آزاد میکردند تا از راه دزدی، جریمه پرداخت کنند!
🔹کروسینسکی بر آن است که در کشورهایی که تاثیر دیانت و اخلاق بسیار اندک باشد، تنها ترس میتواند عامه مردم را در محدوده رعایت وظایف خود نگاه دارد. در آستانه یورش افغانان ترس نیز که یگانه عامل حفظ خانهی از پایبست ویران نظام خودکامه بود، از میان رفته بود.
🔹پیش از بر تخت نشستن شاه سلطان حسین نیز تباهی در رفتارهای ایرانیان راه یافته بود اما وخامت وضع اقتصادی، سقوط اخلاقی بیسابقهای را به دنبال آورده بود... تنها ملاک تصدی شغل، پرداخت پول بود. همه امور دربار، دایرمدار اخاذی و رشوهخواری شد و رشوه جای صناعت و تجارت را گرفت.
🔹کسی که با سکه ده شاهی میخوابید، اگر حاکم شهر، شب عوض میشد، فردا صبح صاحب تنها پنج شاهی بود.
🔹کینه یا در بهترین حالت، نوعی وحشت نسبت به هرچیزی که به فرقه مخالف تعلق داشت، با شیر در جان کودکان وارد میشد.
🔹اعلام مذهب رسمی که در آغاز و در دوره شکوفایی فرمانروایی صفویان در رویارویی با خلافت عثمانی، نقطه قوتی برای نظام حکومتی ایران به شمار میآمد، با چیره شدن ضعف بر ارکان آن به نقطه ضعفی جدی تبدیل شد.
🔹 وصیت میرویس: اگر ایرانیان بخواهند به شما حمله کنند، به هر قیمتی با آنان صلح کنید اما اگر جرات و توان حمله به شما را پیدا نکردند، خود شما به آنان حمله کنید.
🔹محمود در دو سال نخست با بهره گرفتن از بیحرکتی دربار، سرزمینهای هزارهنشین را که اهالی آن شیعی مذهب بودند تصرف کرد. اگرچه هزارهها به حکومت مرکزی تمایل داشتند اما حکومت ایران روی خوشی به آنان نشان نداد و آنان به ناچار زیر فشار محمود افغان با او متحد شدند.
🔹در زمان شاه سلطان حسین بر اثر سختگیری و تعصب شریعتمداران قشری، مدارای دینی که از زمان شاه عباس موجب شده بود تا معتقدان همه ادیان و مذاهب با صلح و آرامش کنار هم زندگی کنند از میان رفت و مومنان بسیاری از ادیان و مذاهب در تنگنای نخوت رقیبان خود گرفتار شدند.
🔹در ولایاتی که مومنان مذاهبی غیر از تشیع سکونت داشتند، آن شهرها آسانتر به تصرف افغانان در میآمد. در کرمان زرتشتیان چنان مورد آزار و اذیت متولیان شریعت رسمی بودند که ورود افغانان را همچون پیام رهاییبخش تلقی کردند و محمود افغان به آسانی شهر را به تصرف خود در آورد.
🔹بکارگیری ظرافتها در امور سیاسی وضع مشابهی با استعمال دارو در قلمرو پزشکی دارد. یعنی همیشه این خطر وجود دارد که بیش از نیاز بکار گرفته شود. ایراد اینگونه شگردهای مبهم در این است که نخست امتیازی واقعی و مطمئن به دشمن قایل میشوند در حالیکه نتیجهای که خود انتظار آن را دارند همیشه نامطمئن و خیالی است.
🔹در هر شهر و روستایی دودستگی حاکم بود و مردم آنها نمیتوانستند در برابر دشمن مشترک متحد شوند.
🔴 کروسینسکی مینویسد: در شاه حسی، در بزرگان غیرتی، در مردم اعتمادی و در وزیران تدبیری باقی نمانده بود... بینظمی چنان عمومیت داشت که گویی همه بخشهای شاهنشاهی ایران در آستانه فروپاشی است.
@MostafaTajzadeh