سرگذشت یک کنشگر مدنی و فعال آگاهیرسانی دربارهی سوءاستفاده جنسی از کودکان
سرگذشت یک کنشگر مدنی و فعال آگاهیرسانی دربارهی سوءاستفاده جنسی از کودکان
مادرم نمیدانست که پسرها هم ممکن است قربانی تجاوز شوند. وقتی هفتساله بودم، عمویم مرا به حمام میبرد و مرا وادار میکرد که دهانم را باز کنم. پس از آن، هر بار به من تجاوز میکرد. من آن قدر کوچک بودم که نمیدانستم چه اتفاقی میافتد و اصلا آیا این کار عادی و نرمال است یا نه. وقتی 12ساله شدم، مرا در اختیار رفقایش میگذاشت که دستهجمعی از من سوء استفاده کنند و من درد میکشیدم و خونریزی داشتم ولی من مرد بودم و باید درد را تحمل میکردم. وقتی هفده ساله شدم تازه فهمیدم که در این دهسال چه اتفاقی میافتاده و به تلخی گریستم. فهمیدم که رنج مردها نادیده گرفته میشود و مردها خودشان اولین قربانیان «مردانگی»اند. قربانیِ سیستمی هستند که فقط آنها را به عنوان حمایتگر میپذیرد و بر روی رنجهایشان چشم میبندد. برای اولین بار وقتی عمویم خواست کار همیشگی را تکرار کند، بلند «نه» گفتم و روبرویش ایستادم و بعد قضایا را رک و پوستکنده به مادرم گفتم. مادر شوکه شده بود. گفت چرا تا آن روز چیزی نگفته بودم. به او گفتم که اشارههایی کرده بودم ولی مادرم اعلام کرد که هرگز نمیدانست که چنین چیزی میتواند برای پسرها هم اتفاق بیفتد.»
امروز آموزش آگاهیهای جنسی، بخشی از برنامهی مدارس بچههای هندیست. بچههای هندی در یکی از سنتیترین و پیچیدهترین بافتهای فرهنگی دنیا، دربارهی اندامهای تناسلی بدن و بهداشت جنسی آموزش میبینند. علاوه بر آن، برنامههای منسجمی برای آموزش اطلاعات جنسی به بزرگسالان نیز در هند وجود دارد. هرچند که آموزش آگاهیهای جنسی به کودکان در چنین کشوری هنوز مخالفان خود را دارد.
تصویر آخر جمع معترضی را نشان میدهدکه معتقدند درس آگاهیهای جنسی در مدارس باید متوقف شود «زیرا گذر زمان و طبیعت، خود به خود چنین چیزهایی را به انسان آموزش میدهد.»
شهروندیار، سرگذشت بالا را از مجموعهی آدمهای مومبای ترجمه کرده است. فردی که با شجاعت تمام روبروی دوربین عکاس مجموعهی «آدمهای مومبای» نشسته، امروز کنشگر مدنی و فعال آگاهیرسانی دربارهی سوءاستفاده جنسی از کودکان و کنشگر حقوق زنان و اقلیتهای جنسیست.