سخني چند در بابِ رویارویی با نیچه و تفسیرِ او

سخني چند در بابِ رویارویی با نیچه و تفسیرِ او

پوریا معقولی

سخني چند در بابِ رویارویی با نیچه و تفسیرِ او:

✍ پوریا معقولی


[بخش نخست]


پیش از هر چیز، باید روشن کرد که هدف از نگارشِ این نوشتارها، شرحِ آثارِ نیچه نیست و این متون قصدِ ارائه‌ی هیچ پیش‌گفتار و پیش‌درآمدي را ندارد؛ مقصودِ من در این یادداشت، بررسی و شرحِ تجهیزاتِ ما برای رویارویی با آراءِ نیچه می‌باشد؛ به عبارتي دیگر، هدفِ این نوشتار را می‌توان تجهیزِ مخاطب، برای رویارویی با نیچه دانست. بدیهی است که جانمایه‌یِ این متن، از زیسته و تجربه‌یِ شخصِ نگارنده با نیچه نشأت گرفته و همان‌گونه که بارها گفتم، راهِ نقد همواره گشوده و سنّت‌هایِ گوناگون برای مواجهه و تفسیرِ آثارِ فلسفی وجود دارد. افزون بر این، باید روشن کرد که مخاطبِ این نوشتار، فردي عادّی با دانشِ اندکِ فلسفی است و بدیهی است که برایِ مخاطبانِ حرفه‌ای و اصطلاحاً «اهلِ فنّ» تکراری و ابتدایی جلوه خواهد کرد؛ در این نوشتار، کوشش کردم که در حدِّ توان، از ذکرِ اصطلاحاتِ تخصصیِ فلسفه خودداری و با زباني ساده و به دور از تکلّف‌‌ سخن گویم؛ کاملاً روشن است که داوریِ این امر و سنجشِ میزانِ موفقیّتِ اینجانب در رسیدن به مقصود، بر عهده‌ی خوانندگان می‌باشد.

نخستین رکني که در مواجهه با نیچه و یا هر فیلسوفِ دیگری باید موردِ توجّه قرار گیرد، خوانشِ «تاریخ فلسفه» است. هیچ علمي را نمی‌توان جدا از تاریخِ آن متصوّر شد؛ حتّی در علومي که حالتِ عملی داشته و به صورتِ یک «فنّ» آموزش داده می‌شوند،حضورِ مقوله‌ی تاریخ و تاریخیّت امري غیرقابل انکار است. برای مثال، فنِّ کفّاشی را در نظر بگیرید؛ بدیهی است که در کارگاهِ کفّاشی خبري از مباحثِ نظری [تئوری] در بابِ تاریخِ کفش و نحوه‌یِ اختراعِ کفش وجود نداشته و احتمالاً اساتیدِ کفّاشی نیز از تاریخِ حرفه‌ی خود بی‌اطلاع هستند؛ امّا هنگامی که با دقّت می‌نگریم، حضورِ تاریخ و تجاربِ پیشین را در جای-جایِ آن کارگاه مشاهده می‌کنیم. مثلاً کفّاش‌ها می‌دانند که در صورتِ استفاده از کتانِ خالص، عُمرِ کفش افزایش می‌یابد و یا از چگونگیِ دوختنِ کفش‌های ضدِّ آب آگاهی دارند؛ این مسائل را می‌توان تجلّیِ تاریخ در کارگاهِ کفّاشی دانست؛ این تجربیات در طولِ تاریخ، نسل به نسل و سینه به سینه، انتقال یافته، تغییراتِ لازم اِعمال گشته و امروز به صورتِ فنّي شسته-رُفته به ما رسیده است؛ همچنین است تمامِ علوم دیگر نظیرِ هندسه، پزشکی، فلسفه و... . در حقیقت، امروزه دیگر کسي در پیِ تجربه‌ی تمامیِ مراحلِ پیشین نیست؛ بلکه با استفاده از منابعِ پیشینیان، تمامِ زیسته‌یِ ایشان را موردِ بهره‌برداری قرار می‌دهد و به عبارتي دقیق‌تر تاریخ، امري است که در هر اندیشه، سخن و پژ وهشِ ما حاضر است. این تعبیر، تاریخ را از ساحتِ علومِ صرفاً انتزاعی خارج کرده و حضور و تأثیرِ این علم را در زیسته‌ی هرروزینه‌ی ما آشکار می‌سازد.

امّا آیا این تجربه و بهره‌برداریِ ناخودآگاه، می‌تواند در موردِ همه‌ی علوم صدق کند؟ آیا می‌توان مثلاً در موردِ هندسه، پزشکی و فلسفه، فردي را در این حالتِ ناخودآگاه، باتجربه تصوّر کرد؟ بدیهی است که در زمانِ ما اگر شخصي علاقمند به مطالعه‌ی هندسه باشد، هیچ‌گاه، پژوهشِ خود را خلوتِ خویش و با تدبّر در تعریف و رسم "خط" آغاز نمی‌کند؛ بلکه با خوانشِ آثار و دستاوردهایِ هندسه‌دان‌های باستان و مُدرن، جان‌مایه‌ی اندیشه‌ی ایشان را موردِ بهره‌برداری قرار می‌دهد. افزون بر این، هرگونه خلاقیّت و ابداع نیز، وابسته به درکِ صحیحِ آموزه‌های نیاکان و احتمالاً تکمیل و یا نقدِ آن است. بنابراین، بی‌خبری از تاریخِ برخی علوم و گام گذاشتن در راهِ آن‌ها سببِ گمراهیِ فرد خواهد شد و در برخی موارد، گام‌ گذاشتن در راهِ آن علم، مستلزمِ خوانش و درکِ صحیحِ تاریخِ آن می‌باشد. فلسفه نیز جدا از تاریخ فلسفه نمی‌باشد؛ این بدان معناست که هنگامِ رویارویی با آثارِ یک فیلسوف، مهم‌ترین ابزارِ ما برای کاوش و کنکاش در ژرفنایِ اندیشه‌ی فیلسوفِ موردِ نظر، آشنایی با عقایدِ اندیشمندانِ پیشین و پسینِ اوست. فلسفه را می‌توان «کلّ»ي به هم پیوسته دانست و تمامیِ آراء فیلسوفان، در حقیقت یک کلِّ واحد را تشکیل می‌دهند؛ نتیجتاً برای معرفت بر اندیشه‌هایِ یک فیلسوف، مطالعه‌ی آراءِ تمامِ فیلسوفان امري ضروری است.

نیچه نیز از این قاعده مستثنی نمی‌باشد؛ در آثارِ نیچه، تلاش برایِ دیالوگ با تمامِ فیلسوفان و وارد کردنِ انتقاداتِ لازم بر مکاتبِ مختلفِ اندیشه‌ی بشری کاملاً مشهود است؛ بدیهی است که برای فردِ ناآشنا با تاریخِ فلسفه، تمامِ دیالوگ‌ها و نقدهای مذکور بی‌معنی و احتمالاً بسیار دشوار جلوه خواهد کرد؛ این در حالی‌ست که داشتنِ درکي جامع از مباحثِ مطرح‌شده در تاریخ فلسفه، می‌‌تواند همچون ابزاري برای بالارفتن از قله‌ها و گام گذاشتن در راه‌های پُر سنگلاخ موردِ استفاده قرار گیرد.

شایانِ ذکر است که در این مورد، هیچ راهِ کوتاه و یا اصطلاحاً «راهِ شاهانه‌اي» وجود ندارد و هیچ فردِ علاقمندي را گریزي از خوانشِ تاریخِ فلسفه نیست؛ امّا آیا اکتفا به تاریخ فلسفه می‌تواند برای خواننده تجربه‌اي اصیل و فهمي عمیق از اندیشه‌ی فیلسوفان را به ارمغان آورد؟ آیا اساساً «خلاصه کردنِ» مباحثِ فلسفی امکان‌پذیر است؟ در این مورد، بهتر است به گفتاري از "هگل"، که به نظرِ نگارنده از هر کلامي گویاتر و آشکارتر است، توجه نماییم: «ذات حقیقی، کل است. کل، اما، فقط ذاتی است که با توسعه‌پذیریِ خود به سرانجام می‌رسد.» (هگل، پدیدارشناسی جان، ترجمه‌ی باقر پرهام) و «توضیحاتی كه در يك تأليف، معمولاً پيش از ورود به متن، در پيش‌گفتار آورده مي‌شود __و در آن‌ها، مؤلف ضمنِ بيانِ مقصودی كه برای نگارش‌اش در نظر داشته، از اوضاع و احوالِ [نوشته‌شدنِ اثرش] و رابطه‌اي كه می‌پندارد اين اثر با رساله‌های پيشين يا همزمان درباره‌ی همان موضوع داشته باشد سخن می‌‌گويد __در موردِ يك تأليفِ فلسفی نه تنها زائد می‌نمايد بلكه، به دليلِ سرشتِ امر حتی بی‌مورد و نامناسب است.» (همان منبعِ پیشین) از این فقرات و با توجّه به سرشتِ فلسفه، کاملاً آشکار است که خواننده، با مبحثي دشوار روبروست و همان‌گونه که پیش‌تر گفته شد، هیچ راهِ میان‌بُري برای رسیدن به مقصود وجود ندارد. بنابراین، پس از مطالعه‌ی تاریخ فلسفه، خوانشِ آثارِ دست‌اول و نوشته‌های اصلیِ فیلسوفان ضروری است؛ تاریخ فلسفه را می‌توان منبعي بسیار ابتدایی برای درکِ کلّی و اجمالیِ فلسفه دانست؛ امّا این خوانشِ آثارِ اصلی است که تجربه‌اي عینی‌تر و دقیق برای خواننده به ارمغان می‌آورد؛ تجربه‌اي که دیگر «خلاصه شده» و احیاناً «تحریف شده» نیست؛ بلکه به طورِ مستقیم، امکانِ دیالوگ با اندیشمندان و تنفّس در هوایِ اندیشه‌شان را برای ما فراهم می‌کند؛ زیسته‌اي که هر دم پخته‌تر و اصیل‌تر گشته و با پیشروی در تاریخ، جامع‌تر خواهد شد. در تاریخِ فلسفه، ما با گونه‌اي تحمیلِ تفسیرِ نویسنده از متونِ فلسفی بر ذهنِ خود مواجه هستیم و این تحمیل تا زمانِ عدم خوانشِ متون اصلی ادامه خواهد داشت؛ در حقیقت، تاریخ فلسفه را باید همچون دست‌مایه‌اي برای رویارویی با متونِ اصلی توصیف کرد؛ امّا حتی در مراحلِ حرفه‌ای و با غیبتِ کاملِ تاریخ فلسفه [البته، اگر امکان داشته باشد.] باز هم تجلّیِ تاریخ در متونِ فیلسوفان آشکار است. در نوشته‌هایِِ دست‌اولِ فلسفی، نویسنده در تلاش برای گفت‌وگو با مکاتب پیشین است؛ دانشي که با تعمّق در سیرِ تاریخ اندیشه ورزیده شده و با بدعتي در تجاربِ پیشین همراه گشته است. شاید بتوان در مقامِ نتیجه‌گیری، مطالب را چنین صور‌ت‌بندی کرد: برای شروعِ خوانشِ فلسفه و گام گذاشتن در راهِ فلسفیدن، گریزي از مطالعه‌ی تاریخ فلسفه نیست؛ در تاریخ فلسفه ما با درآمدي کلّی و بسیار اجمالی از زندگی و آراء فیلسوفان روبرو خواهیم شد. پس از خوانشِ تاریخ فلسفه، برای اصالت‌بخشی به پژوهش و عینی‌تر کردنِ تجربیّات، باید به متونِ اصلیِ فیلسوفان روی آورده و سعی در یافتنِ «کلّ»ي واحد در عقایدِ به ظاهر، متضادِ فیلسوفان باشیم. شاید در پایان بتوان باز هم از هگل کمک گرفت، هنگامي که می‌نویسد: 


Die Geschichte [der Philosophie ist] nicht eine Sammlung zufälliger Meinungen, sondern [ein] notwendiger Zusammenhang, in ihren ersten Anfängen bis zu ihrer reichen Ausbildung.


#Hegel

#Vorlesngen_über_die_Geschichte_der_Philosophie_I


«تاریخ [ِ فلسفه] مجموعه‌ای از نظرات تصادفی نیست، بلکه [یک] هَمبندی ضروری است، از همان نخستین آغازگاه‌هایش تا [آخرین] پروردگیِ غنی‌اش.» (ترجمه‌ی حامد صفاریان، نقل شده در مقاله‌ی "در وضعیت گسسته‌خردی")


ادامه دارد..


لینک کانال تلگرام "ایدئالیسم آلمانی"

لینک کانال تلگرام "چنین گفت نیچه"

لینک کانال تلگرام "یادداشت‌های فلسفی"

Report Page