سحابی و توسعه
💠💠💠
🔸سحابی و توسعه
سحابی و جبههاندیشی و توسعهاندیشی
✍️ کمال اطهاری
کانال تلگرامی نشریه ایران فردا، خرداد ۱۴۰۲
💠💠💠
هراسِ من -باری- همه از مردن در سرزمینیست
که مزدِ گورکن
از بهای آزادیِ آدمی
افزون باشد.
(الف. بامداد)
هنگامی کسی چون عزتالله سحابی در واپسین لحظات عمر در سال ۱۳۹۰ بگوید «زندگی مردم سخت شده است. خدا میداند که من چقدر برای ایران نگرانم! من دارم میمیرم و کاری برای ایران نکردم.» نه از مرگ، که از وقوع سختی و ابتذال زندگی برای مردم میهراسد. بهراستی هم، مزد گورکنان آزادی در ایران، از بهای آدمیان پیشی گرفته و زندگی برای زندگان بسیار سختتر و رنجآورتر گشته است. اما آیا سحابی کاری برای ایران نکرد؟ اگر منظور برپایی نهادهایی توسعهبخش پس از یک انقلاب باشد، چنین نشد یا نگذاشتند چنین شود. اما اگر منظور کوشش ثمربخش در راه توسعه باشد، وی راهنمای خوبی در این زمینه است.
سحابی علاوه بر ایران و مردمدوستی، دو خصلت اصلی داشت که وی را از دیگر فعالان و نخبگان سیاسی و فکری جدا میکرد: جبههاندیشی و توسعهاندیشی. وی میدانست که بدون داشتن این خصلتها نه جنبشی فراگیر بهصورت انقلاب رخ خواهد داد، و نه در صورت پیروزی به سرانجام و اهداف خود خواهد رسید. از همینرو با دوراندیشی در بیانیهای خطاب به ایرانیان خارج از کشور در سال ۱۳۸۸ آنها را از گرایش بهسوی خشونت پرهیز داد، و انقلاب را «در ایران فعلی» ممکن ندانست. آنچه در ایران کنونی میگذرد نیز درستی رویکرد وی را تائید میکند.
در واقع پس از فعالان و نخبگان سیاسی و فکری مشروطه، این خصائل لازم (جبههاندیشی و توسعهاندیشی) برای جهتدادن اراده ملی-مردمی بهسوی توسعه و تکامل اجتماعی، بهتدریج از دههی ۱۳۴۰ بین فعالان و نخبگان سیاسی و فکری ایران بسیار کمیاب شد و هنوز هم از آنها غفلت میشود. در نتیجه امواج نارضایتی مردم همچون توفانهای موسمی هرازگاه برمیخیزد، و بدون رسیدن به مقصود تا توفانی دیگر فرومینشیند. البته هرچه میگذرد انحصارگری و ناکارآمدی حاکمیت، فاصلهی زمانی توفانها را کوتاهتر میکند، اما هنوز تا جهتیافتن ارادهی ملی-مردمی به نظامی شایستهی آنها راه بسیار باقی است، چون چنین نظامی هنوز تعریف نشده است.
یک نکتهی بسیار مهم در رویکرد سیاسی سحابی که در پیام بالا نیز منعکس است، اجتناب از دوگانهسازی سطحی انقلاب یا اصلاح بود. او پیوسته و بیدریغ، بهبیان گرامشی در «جنگ مواضع» شجاعانه شرکت میکرد. پرهیز دادن به خشونت و از انقلاب زودرس، برای پرهیز از ورود یا کشاندنِ ناآزمودگانی بدون نقشه و هدف سنجیده به «جنگ رودرو» بهنام انقلاب بود تا فرسوده نشوند؛ نه اصلاحگری بهمعنای حضور در حاکمیت با کنار گذاشتن همهی اصول خود، تا زمانی که کنار گذاشته شوی.
رویکرد سحابی به توسعه نیز عدم تفکیک یا پرهیز از دوگانهسازی توسعهی سیاسی و توسعهی اقتصادی بود. او تأکید داشت: «اگر ساختار سیاسی بر مبنای رضایت و نظارت و حاکمیت مردم استوار نباشد، گذشته از رشد فساد میان حاکمان و تضییع منابعی که از این رهگذر حاصل میشود، مردم را هم بهطور واکنشی به بیتفاوتی نسبت به مصالح و منافع ملی میکشاند و این نافی توسعه و حتی رشد اقتصادی میشود»؛ اما بههیچوجه نگاهش تکساحتی نبود: «توسعهی سیاسی در غیاب توسعهی اقتصادی مانند مهری است که بر آب میزنند». درحالیکه بر اساس بیدانشی و کژفهمی علم اقتصاد و اقتصاد توسعه، دوگانهسازی سطحی و منسوخ بین موافقان و مخالفان مالکیت دولتی بر صنایع وجود داشت، که اکنون آخرین پردهی کمدی آن با نام «مولدسازی داراییهای دولت» به صحنه آمده، سحابی بهجای این دوگانهسازی مبتذل، معتقد بود ابتدا بهجای تغییر مالکیت صنایع دولتی، «مدیریت آنها را خصوصی و بهعبارتی مدرن کنیم و آنها را مقدمتاً سودآور کنیم تا برای خصوصیکردن آماده شود»؛ بهعبارتدیگر بهجای تغییر مالکیت، تغییر مدیریت را پیشنهاد میکرد.
سحابی در مقالهی «بورژوازی ملی در ترکیه و ایران» مینویسد: «در میان فعالان سیاسی کشور ما بههیچوجه اعتنایی به امور اقتصادی عملی و کاربردی (صرفنظر از بحثهای ایدئولوژیک و مرامی بیپایان و غیرواقعگرایانه) وجود ندارد و اگر کسی در سالهای قبل و بعد از انقلاب به امور اقتصادی توجه یا علاقهای نشان دهد، متهم به عبور از سیاست و آزادی و مبارزه میشود.» وی بهجای بحثهای ایدئولوژیک و مرامی بیپایانِ گذشته و جاری، در سطوری پیش از آن برنامهی حداقلی خود را بدینگونه شرح داده بود: «این که در بالا بورژوازی ملی را در حکم اسکلت جامعه و ستون فقرات نظام مردمسالاری خواندیم به این سبب است که در جریان تولید کالای مادی و مشارکت واقعی کارکنان و زحمتکشان در تولید، روح مسئولیت ملی و احترام برای سایر اقشار، از جمله مدیران و کارآفرینان و کارشناسان، تا سرحد نهاد دولت و مسئولین جامعه نیز توسعه مییابد... البته همه مزایایی که برای سرمایهداری ملی خوب ذکر کردیم، منوط و مشروط به این است که دولت یا مسئولین سیاسی و اجتماعی کشور، بسترها و پیشزمینههای رشد تولید را فراهم نمایند، از جمله مراکز تحقیقاتی صنعت و مدیریت، و سندیکاها و مراکز تماس و گفتوگوی اقشار ملت، از کارگر و کارشناس و روشنفکر و اندیشمندان اجتماعی-سیاسی و بیمه اجتماعی و...»
از آنجا که سحابی پیرو مکتب سوسیالدموکراسی بود، این مدل حداقلی وی قابلیت طرح و بحث در یک جبههی مشترک (بلوک تاریخی) دموکراتیک برای فرارفتن از نظام موجود را داشت و برهمین اساس این توافق بین ما برای تشکیل یک جبههی فکری-پژوهشی برای تدوین یک مدل و برنامهی جامع بدیل (از جریانهای مختلف سیاسی و فکری) برقرار شد و آن را آغاز کردیم. اما متأسفانه ستمگریهای حاکمیت بر او، و سرگرمیهای نخبگان سیاسی و فکری به دوگانههای انقلاب یا اصلاح، مخالفت یا تسلیم به نولیبرالیسم، مدرنیسم با پستمدرنیسم و... این امکان را در زمان حیاتش فراهم نکرد تا بهزبان نیما در شعر ققنوس، چنین شود:
ناگاه چون به جای پر و بال میزند
بانگی برآرد از ته دل سوزناک و تلخ،
که معنیاش نداند هر مرغ رهگذر
آنگه ز رنجهای درونیش مست،
خود را به روی هیبت آتش میافکند.
باد شدید میوزد و سوخته است مرغ؟
خاکستر تنش را اندوخته است مرغ!
پس جوجههاش از دل خاکسترش بهدر.