سایهروشنهای حق آموزش همگانی/ شماره 111 دوماهنامه چشم انداز ایران/ بخش پایانی
تبعات سیاست خصوصیسازی در آموزش و پرورشچشمانداز ایران: به هر حال شما میگویید حق انسان تنوع در انتخاب است، آیا این تنوع امروز ایجاد شده است؟ دولت معتقد بود مسئله کمبود بودجه است. آیا راهحل مسئله کمبود امکانات دولتی خصوصیسازی بود؟ آیا خصوصیسازی به مشکلات پاسخ داد یا بدتر شد؟
نیکنژاد: اساساً ایجاد مدارس خصوصی بنا بر فرض اشتباهی بود؛ یعنی در دوره آقای نجفی پیشبینی شد مدارس از 13 میلیون دانشآموز در همان دوره و بعد 19 میلیون دانشآموز دوره اصلاحات به 32 میلیون دانشآموز برسد. دولت ترسید از اینکه بخواهد آموزش همه جمعیت را بر عهده بگیرد و دید که نمیتواند. خواست از این جمعیت سنگین را سرشکن کند و مدارس غیرانتفاعی را برپا کرد؛ اما دیدیم این پیشبینی غلط بوده و شرایط اقتصادی مردم را به سمت کنترل جمعیت برد و جمعیت دانشآموزی سقوط کرد و اتفاقاً به 12 میلیون رسید. الآن هم نزدیک 14 میلیون است. درواقع آن فرض غلط از آب درآمد و این اشتباه تحلیلی، آغازگاه مدارس غیردولتی بود؛ اما به نظر من ایجاد و گسترش مدارس خصوصی، به مدارس دولتی آسیب زد چون دولت بخشی از کار را به بخش خصوصی سپرد و مدارس دولتی را هم رها کرد. همانطور که در پرسش شما بود کسانی که میتوانستند موتور اعتراض باشند، راهحل مدارس غیردولتی آنها را از مدار خارج کرد. اگر کسی هم اعتراض کند، میگویند بچه را به مدرسه خصوصی ببر. به این صورت فشارهایی را که باید به دولت برای بهسازی آموزش وارد شود کاهش دادیم. نمیگویم قطع کردیم، اما کاهش دادیم. قشر متوسط به بالا را به مدارس غیرانتفاعی بردیم. قشری که پرچمدار تغییرات است. او هم خیالش راحت است که فرزندش آموزش خوبی میبیند که البته به نظرم توهم است. این طبقه پتانسیل قدرت اقتصادی و رسانهای دارد و از این قدرت اجتماعی میتواند تغییرات اجتماعی ایجاد کند. آقای روزبهانی در دفاع از خصوصیسازی آموزش وقتی بر حقوق اساسی مردم دست میگذارد و حرف درستی میزند، اما وقتی پای پول وسط است آنوقت تمایز آغاز میشود و بهرهمندان بهرهمندتر میشوند. آموزش متناسب حق عدهای خاص نیست بلکه حق همه است. نباید رقابت روزبهروز به نفع قدرتمندترها میشد. همه پول ندارند که به مدارس خصوصی بروند. شاید بهتر بود به جامعه آموزش میدادیم این آموزشی که دریافت میکند آموزش نیست، البته آموزش در اولویت حاکمیت و دولت نیست و در اولویت جامعه هم نیست. باید تلاش کنیم آموزش را به اولویت جامعه برگردانیم تا بهسازی آموزش و پرورش اتفاق بیفتد. شما معتقدید ما بهجای فشار به دولت داریم به بخش خصوصی فشار وارد میکنیم، اما اینها نقد رویکرد دولت در مواجهه با آموزش است. آموزشی که بهجای ایجاد مهارت، فقط با مجوز دادن به مدارس غیردولتی رقابت را بیشتر کرده است. حالا باید توجه داشت همین مدرسه خصوصی هم در اینجا درست نیست. شیر بییالودمی است که در همان مسیر هم عملکرد بدی داشته است. نقد من به مدارس خصوصی مبنایی است. در همان امریکا که دوستان مثال زدند خصوصیسازی و مدارس چارتر سبب تضعیف مدارس دولتی شده است. بسیاری از آموزششناسان میگویند تقویت بخش خصوصی در آموزش سبب ضعف مدارس دولتی شده بهطوریکه در یک محله دو مدرسه یکی دولتی و یکی چارتر بوده که مدرسه چارتر همه توجهات را به خود جلب کرده و سبب ضعف مدرسه دولتی شده است.
چشمانداز ایران: زندهیاد توران میرهادی و بسیاری از بزرگان حوزه آموزش در ایران نظیر مرحوم یحیی مافی تأکید میکردند فضای رقابت برای دانشآموزان سم است. در جامعه ما یکی از مقصران مشکلات نظام آموزشی کنکور است، اما بهنظر میرسد همهچیز موکول به کنکور نیست، چون وقتی پای رقابت وسط باشد و انباشت سرمایه از طریق آموزش صورت گیرد باید معیارهای کمّی و قابل ارزیابی وجود داشته باشند. درواقع اگر همین امروز کنکور برداشته شود، معیارهای دیگری سر باز میکنند. قرار نیست مدرسه مواد اولیهای در اختیار داشته باشد که آن را به محصول تبدیل کند بلکه یک کودک هفتساله را تحویل میگیرد که قرار است آینده کشور را به دستش بسپرد و در هجدهسالگی تحویل میدهد. آیا این رقابت ناشی از ورود سرمایه خصوصی به حوزه آموزش نیست؟
بهرامی: جواب من منفی است. این شکل رقابت که در کشور ماست و تنوع مدارس ما با توجه به اشاره درست آقای نیکنژاد تنوع از نوع رویکردهای متفاوت نیست، بلکه بر این اساس است که کدام مدرسه دانشآموز را تستزنتر بار میآورد. به نظر من این مسئله نهفقط یک بحران آموزشی، بلکه ابربحران اجتماعی است. ما امسال در آموزش و پرورش درگیر این پروسه بودیم که رقابت را به حاشیه ببریم و وزیر تمام تلاشش را کرد که مدارس سمپات را به حاشیه ببرد و مخالفان نه با منطق، بلکه با لابی و ارتباط با شورایعالی انقلاب فرهنگی پروسه را عقیم کردند. در معضل کنکور، تفاوت معناداری بین دولتی و غیردولتی نیست. اکثر والدین در مقطع دبیرستان اگر نتوانند در مدارس غیردولتی یا دولتیهای معروف فرزندشان را ثبتنام کنند، او را در مدرسه دولتی ثبتنام میکنند و بعد به مؤسسات کنکور مراجعه میکنند. درواقع جای خالی مدرسه غیردولتی را مؤسسه میگیرد. دانشآموز مدرسه دولتی هم همان روشها را برای موفقیت در کنکور پیش میگیرد، اما اگر ریشه این نابسامانی که کنکور است خشکانده بشود، مدارس غیردولتی بهعلت انعطاف بیشتر میتوانند برنامههای بهتری برای دانشآموزان ترتیب بدهند. اگر غول کنکور برداشته شود، این مدارس آمادگی بیشتری دارند که دانشآموز را اجتماعی تربیت کنند. نه بهعلت ایدههای بهتری که دارند بلکه باز هم به دلیل رقابت است تا دانشآموز را از دست ندهند. این مدارس قدرت بیشتری برای مانور دارند تا خودشان را با نگرش جدید جامعه و سیاستگذاران تطبیق بدهند. امروز میوه مطلوب، کنکور و کسب رتبه بالاست و مدارس خصوصی از دولتی جلوتر هستند. اگر این شرایط عوض شود، باز هم آنها جلو خواهند افتاد. مدارس دولتی از نظر مدیریت کند هستند و امکانات کمتری دارند و تا بخواهند با شرایط جدید تطبیق پیدا کنند خصوصیها جلو زدهاند. مدارس محیط زیست هستند که روی کاغذ چیزی هستند که در عمل چیز دیگری از آب درآمدند. من مخالف نظر شما هستم که با هدایت اقشار متوسط به سمت مدارس غیردولتی اعتراض به دولت را کم کردیم. طبقه متوسط همیشه منبع تحول در جامعه است. کسانی که در مدارس خیلی خاص هستند، طبقه بالاتر از متوسط هستند که نقش پررنگی در تحولات ندارند. اتفاقاً باید کسانی که در مدارس غیردولتی هستند پایش دقیقی شود.
نیکنژاد: مدارس خاص چیز دیگری است. بخش عظیمی از مدارس غیرانتفاعی ضعیفاند. قشر متوسط اما جذب این مدارس میشوند چون برای ورود به آن اندک مدارس غیردولتی خوب باید مبالغ خیلی بالایی بپردازند که در توان مالیشان نیست.
بهرامی: من میگویم طبقه متوسط ما بیشتر در مدرس دولتی درس میخوانند. قشرشناسی دانشآموزان مدارس غیردولتی یک جامعه آماری و مطالعه شفاف میخواهد، اما این را با چشم غیرمسلح هم میتوان دید. من این پیشفرض را قبول ندارم.
روزبهانی: اگر طبقه متوسط 80 درصد جامعه ما باشند که تنها 10 درصد دانشآموزان در مدارس غیردولتی هستند!
بهرامی: از بین حرفهای خانم ملکزاده اعتراض اولیای مدارس را دیدیم، اما مانند سایر اعتراضها در جامعه ما بهعلت تودهای بودن و نبود احزاب و تشکلها راه بهجایی نمیبرد. من در مدارس دولتی زیاد شاهد طومارها و اعتراضات بودهام؛ با رسانه آشنا هستند و گفتوگو میکنند و طومار امضا میکنند و این نشان میدهد اعتراض بیشتر در بخش دولتی است. اگر مدارس خصوصی به دولتی برگردند، اولین روزی که این دانشآموزان به کلاس چهلنفره برگردند اعتراض والدین شروع میشود و راهی اداره کل میشوند. کاش اعتراضها همیشه باشند، چون یک ضرورت است. بحث من این است که دانشآموزان برخاسته از طبقه متوسط در مدارس غیردولتی قابلتوجه نیستند و اگر بخواهیم تحول در آموزش و پرورش اتفاق بیفتد، از راههای دیگری است که در سایر مسائل هم این راهها قطع است و سیمها متصل نیستند. درنهایت در هر کشوری سیستم یا دولتی یا غیردولتی است، اما مشکلی که گریبانگیر ماست این است که تحولات در دوران سازندگی از نظر خودشان تقویت بخش خصوصی بود، اما باید گفت اگر انجام نمیشد از ابتر انجام دادن آن بهتر بود. خصولتی شدیم و مزایای دولتی را از دست دادیم و معایب هر دو را بهدست آوردیم. اگر یکهزارم این اتفاقات در یک کشور دموکراتیک میافتاد سیستم متحول میشد. آقای هاشمی یک جمله داشت که به وزرا گفته بود بروید پول دربیاورید و من خودم سیاست را انجام میدهم و همه وزارتخانهها وارد فعالیت اقتصادی شدند. آقای نجفی، وزیر آموزش وپرورش هم همینطور. باید از بخش غیردولتی واقعی حمایت کرد و بخش غیردولتی فعلی را زیر ذرهبین بگیریم و اشکالاتش را بگیریم، اما اگر بگوییم نباشد مغایر آزادی فردی است. میلتون فریدمن دولت را متولی آموزش میداند تا هرکس هرچه خواست آموزش ندهد. مثلاً آلمان مدارسی را به شرکت زیمنس داده تا متخصص تربیت کند، اما حتماً واحدهایی عمومی با آموزش دولتی دارد. ضمن تأکید بر بخش غیردولتی، بخش دولتی در وضعیت اسفناکی قرار دارد. غیر از کاستیهایی که در این جلسه عنوان شد باید بگویم سهم دولت از مدرسهسازی بسیار کم شده. سهم خیرین در این امر در سال گذشته بالای 50 درصد بوده است. اگر خیرین نباشند و بخش خصوصی هم نباشد، فاجعه اتفاق میافتاد. پول درآوردن هر وزارتخانه مستلزم مسئولیتپذیری هم بود. اگر بعضی دوستان میگویند در آموزش نباید از پول حرف زد، منطقی نیست. بالاخره هرچه سیستم بهصرفهتر اداره شود بهتر است. بحث این است که خصوصیسازی در کشور ما ابتر انجام شد که وزرا برای خودشان پول دربیاورند که از هزینههای دولت کم شود. نتیجه این شد که به غیردولتی اجازه دادیم مدرسه تأسیس کند، اما به معلمش ایراد گرفتیم و به اردو ایراد گرفتیم و به تدریس زبان متفرقه ایراد گرفتیم. هدف غیردولتی این است که بعضی میخواهند علاوه بر خدمات دولتی، خدمات بیشتری دریافت کنند چون توان پرداخت هزینه را هم دارند. هدف دیگر بحث فرهنگی و محتوایی است. مثلاً در نظام سکولار فرانسه یک کاتولیک که نمیتواند با صلیب به مدرسه برود یا یک مسلمان با حجاب باشد، به مدارس خودشان میروند و چند واحد نظام آموزشی فرانسه را هم دارند، اما ما دومی را که اصل است نداریم و تنها نقطه انعطاف در برنامههای آموزشی است که پول بیشتری میگیرند و خدمات میدهند که دانشآموز تا ساعت 4 عصر در مدرسه باشد.
چشمانداز ایران: خانم ملکزاده شما فکر میکنید در فضای رقابتی بین مدارس دولتی و غیردولتی که به خود دانشآموز هم تعمیم داده میشود، آیا میتوان صحبت از شهروندسازی یا ساخت انسان تراز جامعه کرد؟
ملکزاده: قطعاً جواب شما منفی است. البته رقابت در مدارس دولتی و غیردولتی وجود دارد، اما مدارس دولتی درونداد قوی ندارد که بخواهند رقابت را انجام دهند و رقابت در فضای متوسطی انجام میشود. آنقدر فشار روی دانشآموز و مدیر نیست، چراکه بازخوردی هم نمیبینند و رقابت در مدارس دولتی بهخاطر نبودن انگیزه کمتر است، اما در غیرانتفاعیها چون بحث پول و رقابت است میبینیم مدارس غیرانتفاعی دائم درصد قبولیشان در کنکور و المپیاد را اعلام میکنند و به این مسئله هم اشاره نمیکنند که ورودیشان چه دانشآموزانی هستند و چند آزمون را گذراندهاند. شاید برای کلاس پایه هفتم یک مدرسه خاص که همه در نهایت در کنکور قبول میشوند،3 هزار نفر آزمون داده باشند؛ یعنی کنکور و غربالگری در مراحل و به تعداد زیاد قبلاً انجام شده است.
چشمانداز ایران: بچهها هم غربال شدهاند. این بچهها هم بهاحتمال زیاد کسانی هستند که امکان مالی بیشتری دارند و این افراد هستند که مدیر و مسئول آتی مملکت هستند. گویی آموزش و پرورش از ابتدا غربال میکنند.
ملکزاده: با ورود سرمایه به حوزه آموزش، آنقدر بحث رقابت در مدرسه زیاد است که مسائلی را که به آموزش و پرورش هم مربوط نیست به مدرسه نسبت میدهند. مثلاً دانشآموز در ورزشی موفق است و خانواده سالها هزینه کرده و او وارد تیم ملی یا رقابتهای قهرمانی شده و مدرسه سود این هزینه را بهخاطر رقابت میبرد. غیرانتفاعیها از همهچیز سود میبرند حتی مسائلی از این دست! اما در مدارس دولتی رقابتی وجود ندارد چون انگیزه وجود ندارد و بازخورد موفقیت دیده نمیشود و درنتیجه دانشآموز مدرسه دولتی تنها از یک سطح بالا میرود و توقف میکند. دانشآموزانی داشتیم که در مدرسه دولتی که عالی بودند و هدف پزشکی داشتند، اما هرچه قدر جلو بروند نمیرسند چون خیلی عقب هستند. عقبتر از کسانی هستند که از سالها پیش برای کنکور درس میخوانند و اساتید مدرسهشان خوب بودند و هزینه کردهاند و دانشآموز مدرسه دولتی تلاش و استعدادش قربانی جایگاه و شأن اقتصادی میشود. رقابت هست اما بر سر هیچ! فرقی ندارد چه رشتهای میخواند، چون به رشتههای بالاتر و بهتر دست نمییابد و رقابت را به شرایط اقتصادی میبازد.
چشمانداز ایران: درواقع انگار رقابت در مدارس دولتی در غالب حسرت رقابت نمود پیدا میکند. آیا اساس رقابت با ساخت انسان تراز جامعه همخوان است؟
روزبهانی: من به صحبتهای ابتداییام برمیگردم. من موافق بخش خصوصی در آموزش هستم، اما واژه خصوصیسازی واژه درستی نیست! آیا باید بیاییم همه آموزش و پرورش را خصوصی کنیم؟ نه!
سؤال دیگر این است آیا همه آموزش و پرورش باید دولتی باشد؟
نیکنژاد: جواب من به این پرسش بله است.
روزبهانی: به نظر من هم باید دولتی باشد هم باید بخش خصوصی یا غیردولتی باشد. من نمیخواهم بخش دولتی را خصوصی کنیم. من به تنوع مدارس تیزهوشان و شاهد و از این دست هم اعتقاد ندارم؛ مدرسه یا دولتی است یا غیردولتی. یک شهروند دوست دارد فرزندش در مدرسهای تحصیل کند که در آن حقوق شهروندی تعلیم بدهند. اینجا که دولت این کار را نمیکند تکلیف من چیست؟ آیا حق دارم مطالبه این مدرسه را داشته باشم؟
نیکنژاد: شما باید این مطالبه را به سمت دولت بچرخانید.
روزبهانی: دولت این کار را انجام نمیدهد.
بهرامی: اگر هم انجام دهد، نسبی است. خانم ملکزاده هم گفتند اگر قرار باشد مدارس دولتی خوب باشند، پس بهتر است همه مدارس دولتی باشد، اما مفهوم واژه «خوب» سطح مشخصی ندارد.
روزبهانی: حتی میشود گفت باز بخش خصوصی میآید و استاندارد را عوض میکند.
ملکزاده: منظور من این بود که تا مدارس دولتی به سطح مطلوبی نرسد نباید به فکر تنوع بود.
روزبهانی: رقابت مدنظر شما با رقابتی که من گفتم فرق دارد. من معتقدم رقابت بین بخش دولتی و غیردولتی باید بین مدارس و خدماتدهی باشد که این رقابت باعث افزایش کیفیت شود، اما داخل مدرسه آیا باید بین دانشآموزان رقابت فردی در کسب نمره باشد؟ من کاملاً با این «باید» مخالفم. سیستم مدارس دولتی و غیردولتی که دانشآموزان در رقابت نمرهای و رتبهای باشند سیستم غلطی است، اما این سیستم اشتباه به بخش خصوصی ربطی ندارد که بگوییم عامل این رقابت شده. به نظر من هر دو بخش عامل این رقابت هستند. شما معتقدید در بحث کنکور و کارنامه مدارس غیردولتی باعث رقابت هستند و دانشآموزان مدارس غیردولتی رتبههای بالای کنکور را به خود اختصاص میدهند، درحالیکه سالانه بیش از یک میلیون ورودی دانشگاه داریم.
ملکزاده: منظور من قبولی در رشتههای درجه یک بود.
روزبهانی: من میخواهم نتیجه بگیرم سالانه یک میلیون دانشجو وارد دانشگاه میشوند. چند درصد از آنها فارغالتحصیل از 10 درصد مدارس خصوصی هستند؟ اینطوری نیست که فکر کنیم هرکس وارد دانشگاه میشود حتماً در مدارس غیردولتی درس خوانده! آیا تمام کسانی که در رشتههای درجه یک درس میخوانند در مدارس غیردولتی درس میخوانند؟ مسلماً خیر. عدهای در تیزهوشان و نمونه و شاهد و هیئتامنایی هستند.
ملکزاده: بحث مدارس پولی است و این مدارس هم پولی هستند.
روزبهانی: اینها مدارس دولتی هستند. شما خلط مبحث میکنید. بحث ما درباره مدارس خصوصی و غیرخصوصی است. حالا اگر دولت در مدارس دولتی خودش پول میگیرد، بحث دیگری است.
بهرامی: همه اعتقاد داریم دولت نباید شهریه بگیرد.
روزبهانی: شما از مقدمه دیگر به نتیجه دیگری میرسید و میفرمایید: مدارس غیردولتی و خصوصی رقابت نابرابر ایجاد کردهاند و رشتههای خوب دانشگاهها هم متعلق به دانشآموزان این مدارس است. نه اینطور نیست!
نیکنژاد: آخرین آمارها نشان میدهد 70 درصد رشتههای خوب دانشگاههای ممتاز فارغالتحصیلانی هستند که هزینه کردهاند.
روزبهانی: این ربطی به مدرسه غیردولتی ندارد که کسانی وارد دانشگاه خوب میشوند که خوب هزینه میکنند. مدارس غیردولتی هم نداشته باشیم باز همان تعداد به دانشگاه خوب میروند که هزینه میکنند. فرض شما اشتباه بوده.
ملکزاده: اما از نظر من درست است و از ابتدا مخالفتها بر سر این بود که کسانی که پول داشتهاند به رشته خوب دانشگاه ممتاز رسیدهاند.
روزبهانی: علت این است که خانواده این افراد توانایی مالی دارند و تحصیل برایشان اولویت است و در این مسئله هزینه میکنند. چه مدرسه خصوصی باشد و چه نباشد این خانواده کار خودش را میکند. در جمعبندی میگویم باید در این شرایط چهکار کنیم؟ راهکار من این نیست که مدارس خصوصی را تعطیل کنیم، بلکه باید اصلاح کنیم. هر دو بخش باید باشند. باید به دولت برای افزایش کیفیت مدارس دولتی فشار بیاوریم تا هزینه سرانه دانشآموز را افزایش دهد. دولت هم از بخش غیردولتی کنار بکشد. قانون دارد و دیگر بیش از اندازه نظارت نکنند. یک چارچوب خاص داشته باشد و دروس مشخص عمومی باشند و شیوه و محتوا را به عهده مدرسه بگذارد. دولت تمرکز را روی بخش دولتی بگذارد و کیفیت را در آن بخش ارتقا دهد.
نیکنژاد: آقای روزبهانی معتقدند ما در مقدمه و نتیجه همخوانی نداریم. به نظرم تقسیمبندی خودشان هم همین است. ایشان میگوید فرض بر این است که تنها دو نوع دولتی و غیردولتی داریم، اما واقعیت این نیست. در تقسیمبندی من تمام مدارس نمونه دولتی، شاهد و هیئتامنایی پول میگیرند پس دولتی نیستند. صرف اینکه خانواده یا کل هزینه یا بخشی از هزینه را میپردازد مدرسه دولتی نیست. خصوصیسازی طیف دارد و از این مدارس شروع میشود تا گستره غیردولتی خاص که 50 میلیونی هستند. این اتفاقی که میافتد بهضرر شهروندان و دولت است و هیچیک به نتایج مدنظر ما نمیانجامد. در جای جهان هم تقسیمبندی شما رایج نیست که صرف مدارس دولتی و غیردولتی باشد. به نظرم فرض شما که میخواهد مدرسه غیردولتی کاملاً آزاد باشد در یک جامعه خیلی ایدهآل است که مدرسه هر کاری که مایل است در آموزش بکند و خانواده فقط پول بدهد، چون دوست دارد با ظاهر موردعلاقهاش به مدرسه برود! یا مثلاً در کشور لیبرال بچه دوست دارد مدل مویی داشته باشد که خلاف قوانین مدرسه است. در همه دنیا یک معیار اینچنینی هست. در این شرایط اگر بخواهیم صحبت کنیم، کمی ایدهآلی میشود، اما در واقعیت مدارس دولتی که پول میگیرند هم خصوصی هستند. به نظرم یک طیف است که پولیسازی شده. من هم موافقم که خصوصیسازی وجود ندارد و نه در عرصه مورد بحث ما، بلکه در بقیه عرصهها، اما آموزش پولیسازی شده است و بنا به برخی ادعاها حدود 10 هزار میلیارد تومان وارد چرخه آموزش شده است. برای جمعبندی به صحبت خانم توران میرهادی برمیگردم. ایشان میگوید صلح را باید از کودکی یاد گرفت؛ چون اگر در کودکی بچه نتواند شیر بخورد و امکان خوراک و آموزش مناسب نداشته باشد و با این کمبودها بزرگ شود، از همان ابتدا علیه کل جامعه موضع میگیرد چون زندگی و بزرگشدنش با آرامش توأم نبوده است و فکر میکند همسایه او غذای خوب خورده، پس نگاه متفاوتی دارد نمیشود همه را همسطح کرد، اما وقتی این دید وارد آموزش شود نکته شروع میشود. در هر فضایی اقتصاد آزاد میتواند باشد، بهجز در آموزش و بهداشت! در این دو زمینه اگر اقتصاد آزاد وارد شود بیعدالتی به ذهن بچه تزریق میشود. این بچه هیچگاه به تراز مدنظر شما نمیرسد. میلتون فریدمن که پدرنئولیبرالیسم کنونی است بر اساس پیامدهای همجواری کوپن را ارائه میدهد و میگوید به خانوادهها کوپن بدهید تا آموزش خوب ببینند. او هم آموزش را از سایر حیطهها جدا میکند. حسن محدثی در مقالهای نوشته در بیمارستانی که در حال ضرر بوده مدیر را عوض میکنند و مدیر جدید برای رقابت با بیمارستان رقیب، استانداردهای لزوم جراحی عمل قلب باز را عوض میکند و بهشدت تعداد عملها افزایش مییابد و سود زیاد میشود! در اینجا میبینیم چگونه بهداشت جامعه قربانی پول میشود. وقتی پول وارد برخی عرصهها میشود با خودش روابط مخصوص خودش را میآورد. کتابی هست با نام آنچه با پول نمیتوان خرید از مایکل سندل که در آن نمونههای خوبی در این حوزه دارد. در تهران شما در طرح ترافیک پول میدهید تا هوا را آلوده کنید! چون پول دارید پس حق دارید هوا را آلوده کند. بحث پول، منطق پولی وارد میکند و چون پول قدرت دارد بقیه منافع را برای خودش میبلعد و آسیب بهجا میگذارد. با این منطق کاملاً مخالفم که یک شهروند برای آموزش یک ریال هزینه کند. منتهی این آموزش میتواند چارچوب داشته باشد. در مدارس فنلاند همه با هم چه باهوش و چه کسی که از نظر ژنتیکی یادگیری ضعیف دارند در یک کلاساند، اما آموزشهای مخصوص در خود همان مدرسه به این افراد ناهمسطح داده میشود، اما اگر کسی بخواهد فرزندش را محیطزیستیتر آموزش دهد NGO هست که بتواند فرزند را آنجا ببرد.
http://www.cheshmandaziran.net/Cheshm/Cheshm/Cheshm/ch111/ch111%20(14).htm