زیستن زیر سایه‌ی سنگین دیگری

زیستن زیر سایه‌ی سنگین دیگری

ساسان طالع ماسوله

نقد و نگاهی به نمایش «اثر پرتوهای گاما بر گل‌های همیشه بهار»


اثر پرتوهای گاما بر گل‌های همیشه بهار اثر پل زیندل نویسنده‌ی آمریکایی(۲۰۰۳-۱۹۳۶) برگردان شهرام زرگر و با دراماتورژی محمد رحمانیان،اولین تئاتر بانو مهتاب نصیرپور در مقام کارگردانی است؛ دیگر عوامل نمایش عبارتند از :

بازیگران: مهتاب نصیرپور ، سامان مظلومی، مبینا طبایی، المیرا صارمی، آریان مجدپور و نیکتا مستوفی

مدیرهنری:محسن شاه ابراهیمی

طراح صحنه: امیر رضازاده

طراح لباس:پرهوده جمالها

زیندل برای همین کتاب (اثر پرتوهای گاما بر گل‌های همیشه بهار ساکنان کره ماه) موفق به دریافت جایزه‌ی معتبر پولیتزر شد.

نمایشنامه شرح حال خانواده‌ای آمریکایی به نام هانتسوفر است که گذشته‌ی درخشانی نداشته و دائما با شکست‌ها و فجایع و مرگ دست به گریبان بوده است؛ بتی (مادر خانواده) در نوجوانی رقصنده‌ی ممتاز و پر از شوقی بوده که در همان عنفوان جوانی با فردی لاابالی و بی‌قیدی که بعدها بر اثر سکته‌ی قلبی درگذشت ازدواج کرده و حاصل این وصلت ناموفق دو فرزند دختر است به نام‌های تیلی و روت. بتی دائما در فکر یک‌شبه پول‌دار شدن است زندگی او خلاصه شده در نقشه کشیدن برای راه‌های دفعتا پول‌دار شدن و در این راه به هر کاری دست زده از پرورش سگ تا دلالی معاملات ملکی و...

بتی هانتسوفر در همه‌ی این شغل‌ها ناموفق بوده و به جایی نرسیده اکنون مشغول کاری است که به آن هیچ علاقه‌ای ندارد نگهداری از سالمندان در منزل خویش ، در خانه‌ی کوچک چوبی که تمام کودکی‌ و عمرش را نیز درآنجا گذرانده است خانه‌ای که روزگاری مغازه‌ی سبزی‌فروشی پدرش بود.

بتی به شدت افسرده و پرخاشگر است و در راه رسیدن به پول و موفقیت که به زعم خود یعنی خوب جلوه کردن در چشم دیگران ، حاضر است هر کاری انجام بدهد و همه‌ی این‌ نابهنجاری‌ها ناشی از نحوه و زمینه‌ی زیستش می‌باشد او برای تسکین این ناکامی‌ها و دردها به مستی و شراب پناه برده است.

روت شخصیتی پر جنب و جوش و در عین حال کاملا سطحی و ظاهرانه و غریزی دارد و در پی متلذذ شدن تام و تمام از خواسته‌های آنی و مبتذل خویش است او از بیماری صرع رنج می‌برد و دائما با کابوس‌ مواجه است کابوس‌هایی که نحوه‌ی زیست خانوادگیش به او تحمیل کرده است او به نوعی جوانی بتی است. روت و بتی زیر سایه‌ی سنگین نگاه دیگران زنده‌اند و دائما در پی تایید و توجه و تمجید دیگرانند بنابراین است که بتی در جایی از نمایش به عنوان نصیحت به دخترش تیلی می‌گوید: «تو این دنیا یا باید آدم حسابی باشی یا ادای آدم حسابیا رو دربیاری»

روت و بتی تفاوت‌های اساسی نیز دارند بتی در مواجهه با دیگران دچار افسردگی ، دروغگویی و ریاکاری شده دائما خود را از معرض نگاه و مراوده‌ها پنهان می‌کند و روت که نماینده‌ی جوانی مادر است نماد خواستن تام و تمام است او عاشق غرق شدن در مناسبات اجتماعی و تطبیق پیدا کردن با نگاه دیگران است؛ تیلی روی دیگر خانواده است او شخصیتی آرام، مهربان و مثبت دارد مسحور و مجذوب علم است عاشق کشف کردن و تجربه کردن و در این راه برعکس مادر و خواهرش نگاه و نظر حاشیه‌ای و بی‌ربط دیگران برایش کمترین اهمیتی ندارد تیلی علی‌رغم نامهربانی‌ها، تمسخرها و ممانعت‌های مادرش برای مدرسه رفتن ، همچنان هدفمند، راسخ و امیدوار است.

مامانی سالمندی است که بتی در ازای مبلغ ناچیز هفته‌ای پنجاه دلار از او مراقبت می‌کند او لال است و قدرت تکلم ندارد و مانند تمام سالمندان پیشین خانه با بی‌مهری و بی‌اعتنایی بتی مواجه است بیگانه‌ی لال با صدای نابهنجار نامفهوم به مثابه حرف و قضاوت بی‌نقاب دیگری است که تنها فایده‌ی حضورش هفته‌ای پنجاه دلار برای خانواده‌ی هانتسوفر در ازای مراقبت از اوست ؛ نگهداری از سالمندان از کار افتاده‌ی مطرود، سمبل جامعه‌ی از خودبیگانه و فروکاسته شدن تمام روابط اصیل به مفهوم کلی زنده‌ماندن است.

گودمن معلم تیلی است که به او دلگرمی و امید می‌دهد و استعدادش را در کسب علم و آزمایش و تجربه یادآور شده می‌ستاید و او را مادام کوری آینده می‌نامد. جانیز رقیب تیلی در مسابقه‌ی علمی مدرسه است. تم اصلی نمایش رابطه گریزی و نابهنجاری‌های اجتماعی است که با نماد پوشاندن پنجره‌های خانه کاملا برجسته می‌شود.

خانواده‌ی هانتسوفر در اصطلاح روانشناسی نمونه‌ی دقیق خانواده‌ی ناکارآمد و کژکار است ؛ جی هی‏لی، خانواده درمانگر ، مولف «روان‌درمانی خانواده» و «ترک خانه» خانواده‌ی کژکار را چنین توصیف می‏کند:خانواده‏ای که قادر به تامین نیازهای تکاملی اعضا و مقابله با فشارهایی مثل تغییرات ناشی از مراحل تکاملی خانواده، که مستلزم قبول یا از دست دادن عضو باشد، نیست.

مرزهای بین اعضا نامشخص است و لذا حمایت و همکاری رخ نمی‏دهد. غالبا عامل تعادل خانواده، شخصی است که نشانه مرضی را بروز می‏دهد. و نیز به نظر منوچین روانپزشک آرژانتینی و خانواده‌درمان‌گر ساخت‌گرا، خانواده‌ی ناکارآمد، خانواده‏ای است که در مواجهه با موقعیت‏های استرس‏زا به جای منعطف ساختن الگوهای انتقالی و کاهش مرزها، انعطاف ناپذیری و مرزها را افزایش می‏دهد و مانع کشف راه‏‌حل‏های جدید برای برخورد با شرایط استرس‏‌زای جدید می‏شود و در مقابل، خانواده‌ی بهنجار در مقابله با استرس‏های گریزناپذیر زندگی، ضمن حفظ انسجام خانواده، قادر است به منظور تجدید ساختار خود، انعطاف‏پذیری لازم را نشان دهد.

خانواده ی هانتسوفر و بویژه خود بتی در یک نگاه کلی‌تر نماد جامعه است جامعه‌ای به شدت مصرفی، پول‌محور، بی‌وجدان و بی‌مسئولیت، جامعه‌ای فرو رفته در افسردگی ناشی از ناکامی‌ها جامعه‌ای کابوس‌زده که نه رویا دارد و نه آرزویی را دنبال می‌کند؛ فرزندان بتی هرکدام نماینده‌ی بخشی از این جامعه هستند. جانیز در نمایش‌نامه‌ی اصلی وجودی متعین دارد زیندل با خلق جانیز، دو راه و نحله از علم‌گرایی را پیش روی مخاطب می‌گذارد یکی تیلی که با بهره‌گیری از علم مشغول پرورش گل‌های همیشه بهار است و قصدش زیباتر کردن دنیاست و دیگری جانیز که به اعمال بیهوده و مشمئز کننده‌ی غیر انسانی دست زده و با بی‌رحمی، طبیعت و موجودات دیگر را از بین می‌برد.

جانیز اما در نمایش نصیرپور و رحمانیان شخصیتی کاملا خیالی است که در ذهن تیلی جای دارد اما همه او را می‌بینند و می‌شنوند جانیز آینده‌ و تنها رقیب تیلی است ؛ با این تغییر در متن اصلی نکته‌ی مهمی نمایان می‌شود: همچنان که در پس علم‌گرایی، امکان زیباتر شدن جهان وجود دارد آینده‌ی فاجعه‌بار این نگرش نیز از دل همین علم‌گرایی مفرط بیرون خواهد آمد در واقع نماد جانیز از روی دیگر سکه‌ی علم گرایی به سرنوشت محتوم آن یا دست‌کم چهره‌ای که هرآن امکان بروز و ظهور دارد بدل شده است. همنشینی این شخصیت ذهنی در کنار کارکتر متعین گودمن با نور موضعی بالای سرشان که با روشن کردنش هر گاه اراده می‌کنند وارد جهان نمایش می‌شوند نمایانگر جایگاه پر رنگ و اجتناب ناپذیر دیگری و تاثیرش در زندگی است ؛ دیگری بزرگی که در کنار سرگذشت اعضای خانواده بخش قابل توجهی از شخصیت بتی و روت و تیلی را رقم زده یکی را (تیلی) به اوج می‌رساند ، یکی را(روت) به آینده امیدوار می‌کند و دیگری را (بتی) فرو‌می‌پاشاند.

نمایش اثر پرتوهای گاما به روایت نصیرپور و رحمانیان در جای جای نمایش با منولوگ‌ها ، روایت‌ها و ارجاعات و بازی‌های خارج از متن دائما به روش فاصله‌گذاری برشت و آشنایی زدایی از نمایشی شدن فاصله می‌گیرد و میان محاکات و روایت غوطه می‌خورد؛ در صحنه‌هایی که بازی باور پذیر و درخشان نصیرپور بیننده را غرق در نمایش کرده ناگهان با یک گسست متنی، جمله‌ای تذکری یا بازی خارج از متن توجه تماشاگر به بیرون پرتاب می‌شود به جایی که متوجه نمایش و نمادین بودن ماجرا شود.

زیندل در پس نمایش نشان می‌دهد که از خانواده‌ی ناکارآمد کژکار و متعاقبا از دل جامعه‌ی بیمار و نابهنجار لزوما و مطلقا نابهنجاری و ابتذال رشد نمی‌کند بلکه با تامل و خویشکاری احتمال شکوفایی افرادی با طراوت و مثبت نیز ممکن است مانند رویش گل‌های همیشه بهار در دل گلدانی کوچک.


Report Page