زن دیگر....

زن دیگر....



زن دیگر 

وقتی زنان متوجه توجه، علاقه و یا رابطه ی طرف مقابلشان با زن دیگری می شوند اغلب سوال شان این است که من بهتر هستم یا او؟

می خواهند بدانند مرد چه کسی را ترجیح می دهد؟ و در واقع مرد حربه است تا زنان به سوال همیشگی شان بپردازند که چه کسی بهتر است؟ چه کسی زیباتر است؟ چه کسی مهم تر است؟

و اینجا داستان «زن دیگر» است. زنی که به هر دلیلی توجه مرد محبوبش را از آن خود ساخته. گویی تروما رخ داده است. زخمی بر پیکر خودشیفتگی زن می خورد که گویی او کافی نیست و جذاب نیست و مرد زنی دیگر را خواسته. «زن دیگر» نماد همان مادری است که پدر را از آن خود ساخت. به همین علت زنان از رابطه ی جنسی یک شبه و اتفاقی آن قدر رنجیده نمی شوند ولی تحمل توجه ویژه ی همسرشان به زن دیگر را ندارند. 

ولی باید با قاطعیت بگویم همسر ما رفته است نه برای زیبایی بیشتر زن دیگر، نه برای بهتر بودن او بلکه ساختار روان و تعارضاتش او را به این سمت کشانده. زن دیگر برای او مهم یا مهم تر شده است زیرا روانش او را می کشاند و این یک رقابت بی انتهاست زیرا مشکل اساسی ما زنان رقابت و حسادت مان است. تاکید می کنم به هیچ وجه پیمان شکنی مردان را توجیه نمی کنم و در این نوشته سعی دارم زن را در این بافت ببینم. اگر سعی می کنیم زن دیگر را سر جایش بنشانیم و او را متهم به ورود در زندگی مان کنیم لحظاتی یادمان باشد اگر او مهم نیست و اگر با او رقابت نداریم و به او حسادت نمی کنیم چرا تا این حد عصبانی هستیم؟

اینکه او به دلیل پاتولوژی هایش وارد زندگی ما شده است و اخلاق و ارزش های جامعه را زیر پا گذاشته جای خود دارد ولی حس ما هم مهم است. 

اینکه در پیمان شکنی «زن دیگر» پر رنگ و پر رنگ تر می شود حتی وقتی عاشق همسرمان نیستیم یعنی تعارض ما با زنان. واقعیت این است که اگر ما در پیمان شکنی به دنبال کشف زن دیگر هستیم در جهت خودمان است نه همسر و رابطه ی ما.

جایی که تمرکز بر رابطه ی خودمان رود یعنی به پیمان شکنی پرداخته ایم برای درمانش

@Tohidclinic.

Report Page