«زندگی خوب» در تورنتو
کیارش آرامشپرسش اصلی پیش روی خرد انسانی چیست؟
از حدود دوهزار و پانصد سال پیش از این، برخی از فیلسوفهای یونانی، از جمله شاگردان سقراط، به این فکر افتادند که پاسخ جدیدی به این پرسش بدهند:
به جای جستجوی «حقیقت جهان بیرون» به دنبال آن باشند که بدانند «راز زندگی خوب» کدام است.
به بیان دیگر، به جای «راز حقیقت»، «راز خوشبختی» را جستجو کنند.
این پرسش را نه فقط فیلسوفان یونانی بلکه خردمندان بیشمار قرون و اعصار در دیگر سرزمینهای عالم هم از خود پرسیدهاند و به آن گونهگون پاسخ دادهاند.
همگی ما آدمهای معمولی هم این پرسش و مانند آن را در دورانهای مختلف زندگی از خود پرسیدهایم:
· ویژگیهای زندگی خوب و خوشبختی چیست؟
· چه جور زندگیای را میتوان «زندگی خوب» نامید؟
· زندگی خود من چقدر به زندگی خوب و خوشبختی نزدیک است؟
· من چه می توانم (یا باید) بکنم که زندگی خوبتری داشته باشم؟
· من چه میتوانم (یا باید) بکنم که زندگی عزیزان و دوستانم خوبتر شود؟
· من چه میتوانم (یا باید) بکنم که نقشی در خوبتر شدن زندگی انسانهای دیگر – حتی آیندگان – داشته باشم؟
لابد همگی ما وقتی با این پرسشها درگیر میشدیم، به دنبال آن بودیم که دیگر انسانها چه پاسخی به آنها دادهاند؟ از جمله:
· دوستانمان و آدمهایی که شبیه ما هستند
· و خردمندان بزرگ تاریخ بشریت، از باستان تا امروز، فارسی زبان یا غیرفارسی زبان.
بیش از سی سال است که من با سروش دباغ دوستام. دوستیای که از دوران دانشجویی در دانشگاه تهران شروع شد. در این سالیان دراز که بر ما گذشته است، هر کدام از ما بسیار تغییر کردهایم. فکرها و باورها و سبک زندگیمان کم و بیش عوض شده است. در سرزمینهای مختلقی زیستهایم و با موضوعهای نظری متفاوتی دست و پنجه نرم کردهایم. در بسیاری از موارد هم با هم اختلاف نظر داشتهایم. کدام دو انسان زنده را پیدا میتوانید کرد که خالی از اختلاف نظر و اختلاف سلیقه باشند؟
اما دوستی ما به چند دلیل همچنان پابرجا مانده و آنقدر که من میفهمم، محکمتر هم شده است. چرا؟ چند دلیل دارد که مجال گفتن همهاش اینجا نیست.
یکی از آن دلیلها اما که به این نوشته مربوط میشود، آن است که در این بیش از سیسال ما برای یکدیگر مخاطب و همصحبت مشتاقی بودیم در جستجوی این پرسش ابدی و بیپایان که «زندگی خوب» چیست؟ و تمامی پرسشهای دیگری که از پیاش میآیند و در بالا ردیف کردم.
در گفتگوهایمان در اتاق کوچک دانشجویی در اوایل دهه هفتاد شمسی، تا بحثها و همفکریها در دفتر موسسهی معرفت و پژوهش در خیابان ۱۶ آذر، تا مکاتباتمان وقتی من در شیراز رزیدنت بودم و سروش در انگلیس دانشجو، تا همقدمیهای طولانی شبانه در نیمهشب سعادت آباد حتی وقتی خیابان از التهاب جنبش سبز تبدار بود، تا دیدارهای متعدد در سفرهای طولانی در پاریس و واشنگتن و گفتگوهای طولانی تلفنی، و تا سالهای اخیر که او در تورنتو و من در پیتزبرگ منزل کردهایم و همچنان گفتگوها و دیدارهایمان ادامه داشته است، پاسخ این پرسش یک محور اصلی گفتگوهایمان بوده است. پاسخهای گوناگونی به آن را با هم خواندهایم و کاویدهایم و زندگی کردهایم و به نقد کشیدهایم.
و این ماجرا هنوز ادامه دارد.
رشتههای تخصصی هردوی ما هم به این موضوع بیارتباط نیست. بیشتر البته سروش که از پی داروسازی (که بیربط است)، هم فلسفه خوانده است و هم روانشناسی. من هم از پی پزشکی و پزشکی اجتماعی (که ایضا بیربطند به این موضوع) اخلاق پزشکی خواندهام که پزشکیاش بیربط اما اخلاقش مرتبط است. وانگهی هردوی ما شیفته و خوانندهی همیشگی ادبیات و خرد شعری فارسی هستیم و هیچکداممان روزی را بدون حافظ به شب و شبی را بدون سعدی به روز نمیآوریم.
این جلسهای که به همت کانون نگرش نو قرار است در روز جمعه سوم می در تورنتو به طور حضوری برگزار شود، فرصتی است تا ما شمهای و گزارشی از یافتههای این جستجوی سیواندی ساله را با مخاطبانمان در میان بگذ اریم.
در عین حال، این را هم بگویم که به باور من، این روزها که فضای سیاسی غبارآلود و روابط انسانی و اجتماعی «ناجونمردانه سرد» است، جا دارد که هوشیار باشیم تا بازیچهی اختلاف افکنان حرفهای و ارتش سایبری نشویم و خشم و نقدمان را متوجه دیکتاتور و ایادیاش کنیم و دوستیمان را با همگی آنانی که ایرانی آباد و آزاد میخواهند و دست در دست دیکتاتور ندارند، با هر فکر و سلیقهای حفظ کنیم تا ایران هم از «ما فرزندان خود» دلشاد باشد.
اگر در آن روز در تورنتو هستید، از دیدنتان در آن جمع خوشحال خواهیم شد.
@kanoonnegareshno
💠جلسه حضوری در مکان کانون نگرش نو
💠موضوع:
معنای زندگی یا معنا در زندگی؟
از منظر روان شناسی و خردِشعری فارسی
💠دکتر سروش دباغ
دکتر کیارش ارامش
💠روز :
جمعه سوم ماه May
💠ساعت:
هفت تا نه عصر
💠ادرس کانون نگرش نو:
7191 Yonge ST. Unit 706
💠جهت ثبت نام لطفا در واتس اپ به شماره ی زیر پیام خود را ارسال کنید .
+1-416-879-7357