زمینه و زمانه ظهور ناسیونالیسم محلی در آذربایجان

زمینه و زمانه ظهور ناسیونالیسم محلی در آذربایجان

باقر صدری نیا

من در این جا ناسیونالیسم محلی را با تاکید بر مسئله آذربایجان طرح می کنم. واقعیت این است که ناسیونالیسم محلی در ایران بیشتر متأثر از فعل و انفعالات منطقه ای بوده و در آغاز درون زا نبود. از دوران رضاشاه به بعد ناکارآمدی و سیاست های تبعیض آمیز حکومت های مرکزی نیز زمینه لازم را برای رشد آن فر اهم کرده است. ما در ایران دوره مشروطیت این نوع ناسیونالیسم را نداریم. به این نوع ناسیونالیسم بعد از جنگ جهانی دوم در حکومت پیشه وری دامن زده می شود.

همه اسناد و مدارکی که پس از فروپاشی شوروی از بایگانی های مسکو و باکو به دست آمده است نشان می دهد که فرقۀ دمکرات در آذربایجان و کردستان، با ایجاد و فعال کردن گسل های قومی، بر اساس طرح استالین و باقراف شکل گرفت تا ابتدا زمینه خودمختاری آذربایجان و کردستان را فراهم آورند و سپس این مناطق را به خاک روسیه ملحق کنند. 

عوامل بسیاری باعث می شود اهدف الحاق جویانۀ استالین و باقراف تحقق نیابد اما بر اثر فعل و انفعالات گوناگون مطالباتی در میان اقوام به وجود می آید و تداوم می یابد. ناکارمدی حکومت های مرکزی و رفتارهای تبعیض آمیز آن ها به معضلات مناطق دامن می زند و موجب تشدید تمایلات گریز از مرکز می شود.

برای اینکه خیلی مختصری اشاره ای کرده باشم می گویم که بعد از جنگ جهانی اول عملا در ایران نوعی ناسیونالیسم نژادگرا و باستان گرای افراطی تقویت می شود که با بی اعتنایی به نیازها و مطالبات مردم مناطق مختلف وگاهی نیز با تحقیر و سرکوب فرهنگی همراه است. از این رو بعدها به صورت عکس العملی در مناطقی مانند آذربایجان، کردستان، خوزستان، بلوچستان و ... نوعی گریز از مرکز پدید می آید و زمینۀ رشد ناسیونالیسم محلی را فراهم می آورد.

بعد از فروپاشی اتحاد شوروی سرفصل تازه ای درتاریخ ناسیونالیسم محلی در ایران باز می شود. نوعی رابطۀ واکنشی میان ناسیونالیسم افراطی باستان گرایانه از یک سو و ناسیونالیسم های افراطی محلی پدید می آید. هردو رویارو قرار می گیرند و همدیگر را تقویت می کنند. ما امروز با دو ناسیونالیسم افراطی در سطح ملی ومحلی مواجهیم؛ یکی ناسیونالیسمی که به اقوام بی اعتناست و طرفداران آن مثل روشنفکران اوایل دوره رضاشاه معتقدند مناطق قومی نباید با زبان خودشان حرف بزنند و یا به آموزش زبان خود بپردازند و فرهنگ ویژۀ خود را تقویت کنند.

دیگری هواداران ناسیونالیسم محلی هستند که تحت تأثیر ناکارآمدی و سیاست های تبعیض آمیز از یک سو و تبلیغات آن سوی مرزها به تمایلات ضد وحدت ارضی و ملی ایران سوق می یابند. آنان گرچه در ظاهر شعار استقرار نظام فدرالی را در ایران می دهند اما استفاده از ادبیات نفرت پراکنانه علیه کلیت ایران و تاریخ و هویت آن و نیز برخی اقوام ایرانی، بیشتر نشان دهندۀ تمایلات جداسرانه و تجزیه طلبانه در میان آن هاست. 

آن ها مدعی آن هستند که ایران فاقد هویت تاریخی، ملی و سیاسی ست و به زور اقوام مختلف در کنار هم قرار گرفته اند در حالی که این اقوام هر کدام ویژگی خاص خودش را دارند و باید سرنوشت خودشان را تعیین کنند. آنان الزامات نظام مبتنی بر فدرالیسم را به درستی نمی شناسند و به پیش نیازهای آن توجهی ندارند وگرنه از چنان ادبیات تفرقه افکنانه استفاده نمی کردند.

 این معضلی ست که امروز وجود دارد و روشنفکران واقع گرا و مطلع از تاریخ و تحولات ایران و منطقه و جهان می توانند در این ورطه و عرصه به مثابه لنگر تعادل عمل کنند، از افراط هایی که در هر دو سوی منازعه وجود دارد بکاهند و با گفتگوی عقلانی و تاثیرگذار به تقویت وحدت ملی و برآورده شدن مطالبات منطقی اقوام ایرانی یاری رسانند. البته لازمۀ ایفای چنین نقشی آن است که خود در این حوزه به تحلیل مشخص و وحدت نظر رسیده باشند.

Report Page