رویای جاودانگی حاکمان از گیلگمش تا پوتین
چشماتاریخ گزارش میدهدمقدمه
از آغاز تاریخ، مرگ همزاد قدرت بوده است. هر حاکم میدانست که تخت سلطنت با همه شکوهش، با آخرین ضربان قلب پایان مییابد. همین آگاهی از فنا، وسوسه ای مشترک در دل فرمانروایان کاشت: جستوجوی جاودانگی. این رؤیا نه فقط یک تمنای شخصی برای ادامه زندگی، که راهی برای تداوم قدرت، سلطه و کنترل بود. حاکمان، بیش از مردمان عادی، هراس داشتند که با مرگشان همه چیز بر باد رود. از اینرو، تاریخ سیاسی جهان پر است از روایتهایی درباره عمر جاودان، از اسطوره تا علم.
باستان و اسطورهها

در میان رودهای دجله و فرات، نخستین حماسه بشری از جستوجوی جاودانگی آغاز شد: گیلگمش، پادشاه سومر، به دنبال گیاه حیات رهسپار سفر شد. در مصر، فرعونها با مومیاییکردن بدنها و ساختن اهرام میخواستند بقای خود را تضمین کنند. اسکندر مقدونی در روایتهای ایرانی و یونانی در جستوجوی آب حیات تصویر شد. در این دوره، جاودانگی با آیینهای مذهبی و قدرت الهیاتی گره خورد. مرگ، پایان قدرت نبود، بلکه پلی بود که شاهان میکوشیدند با اسطوره و نماد از آن عبور کنند و اقتدارشان را به جهان دیگر بکشانند.
شرق دور و جستوجوی اکسیر
در چین باستان، امپراتوران به کیمیاگران مأموریت میدادند «اکسیر جاودانگی» بسازند. مشهورترینشان چین شیهوانگ، بانی دیوار بزرگ، بود که قرصهای جیوه ای را برای جاودانهشدن مصرف کرد و زودتر مرد. این جستوجو نشان میدهد چگونه ترس از مرگ، حاکمان را به دام مرگ میانداخت. در هند نیز روایت «آمریت»، نوشیدنی خدایان، بازتاب همین تمنای بیپایان بود. شرق دور، جاودانگی را نهتنها در کیمیا بلکه در ریاضت و یوگا هم جست. اما در همه موارد، قدرت سیاسی به دنبال بسط نفوذ خویش به ورای مرگ بود.
قرون وسطی و رنسانس

با گسترش مسیحیت، جاودانگی در قالب «نجات روح» مطرح شد. اما پادشاهان و پاپها به دنبال نسخه مادی هم بودند. کیمیاگران اروپا در جستوجوی «سنگ فلسفه» بودند؛ ماده ای افسانهای که عمر جاودان و طلا میبخشید. در قرن شانزدهم، خوان پوث د لئون، کاوشگر اسپانیایی، به جستوجوی «چشمه جوانی» در فلوریدا پرداخت. در این دوران، پیوند میان دین، استعمار و کیمیا آشکار بود: حاکمان میخواستند با فتح سرزمینهای نو یا رازهای طبیعت، مرگ را مغلوب کنند و اقتدارشان را به ابدیت پیوند بزنند.
مدرنیته و پزشکی

از قرن نوزدهم به بعد، علم پزشکی به صحنه اصلی رویای جاودانگی بدل شد. حاکمانی چون استالین و هیتلر و حتی قذافی به پروژههای محرمانه جوانسازی بدن علاقه نشان دادند؛ از تزریق خون جوانان تا آزمایشهای ژنتیکی. در قرن بیستم، مفهوم «ضدپیری» از سطح پزشکی به صنعتی جهانی بدل شد. دیکتاتورها به پزشکان درباری، آزمایشگاههای سری و درمانهای پرهزینه پناه بردند. عمر طولانی برای آنان فقط یک آرزو نبود، بلکه ابزاری بود تا دوران قدرتشان بیش از حد معمول ادامه یابد. پزشکی، به زبان نوین جاودانگی بدل شد.

عصر بیوتکنولوژی و هوش مصنوعی
امروز، رؤیای جاودانگی وارد قلمرو بیوتکنولوژی و هوش مصنوعی شده است. پوتین از زندگی ابدی سخن میگوید و شیجینپینگ عمر ۱۵۰ ساله را محتمل میداند. میلیاردرهایی چون جف بزوس و ایلان ماسک در پژوهشهای ضدپیری، پیوند مغز و رایانه، یا فریزکردن بدن سرمایهگذاری میکنند. جاودانگی دیگر نه در اهرام و کیمیا، بلکه در کدهای ژنتیکی و الگوریتمهای هوش مصنوعی جستوجو میشود. اما همچنان همان ترس قدیمی پابرجاست: پایان قدرت با پایان حیات. علم، به ابزار تازه ی همان رؤیای دیرینه تبدیل شده است.
جمعبندی
رویای عمر جاودان حاکمان از گیلگمش تا پوتین، روایتی است از ترس، قدرت و امید. هر عصر با ابزار خاص خود به دنبال غلبه بر مرگ رفت: اسطوره، کیمیا، دین، پزشکی، بیوتکنولوژی. اما نتیجه یکسان بود: جاودانگی هرگز دسترسپذیر نشد. تنها چیزی که ماند، میل حاکمان به تداوم سلطه و بیمشان از پایان بود. شاید راز جاودانگی واقعی نه در بدن یا خون، که در میراثی است که از قدرت میماند: گاهی ویرانی، گاهی بناها، و گاهی تجربهای تلخ که نسلها بعد دوباره روایت میشود.