روایت بیست و نهم
روشنفکرانی هستند که در ملا عام سنگ حمایت از زنان را به سینه میزنند و در جلسات آزادی و برابری سخنرانی میکنند، اما در زندگی خصوصیشان آزارگری تمامعیار هستند و این بازی دوگانه را چنان با مهارت اجرا میکنند که نه آزار دیده جسارت برملا کردن آن را دارد نه جامعه چنان رفتاری را از چنین بزرگانی باور میکند. این روشنفکران حتی در موج اخیر افشاگری #من_هم و #ساکت_نباشیم نقش حامی و مدافع زنان را
بازی کردند که مبادا شکافی بر پیله امنی که ساختهاند بیفتد.
اما اگر زنی آزار دیده به دلایلی که خواهم آورد از آبروی خود میترسد یا نگران است که جامعه او را باور نکند و در دفاع از آزارگر او را به کنجی براند، چرا مردانی که شاهد و ناظر هستند مهر سکوت بر لب زده اند؟
همین سوال مرا به فکر واداشت و بر آن شدم که طشت سی سالهای را از بام بیندازم. طشتی متعلق به یکی از گلهای سر سبد جامعه روشنفکری ایرانی. او کسی نیست جز ع. کاف که نقد مذهب و سنت میکند، مقاله و کتاب مینویسد، سخنرانی میکند، در میزگردهای رسانهای حاضر میشود و در دفاع از آزادی زن، سینه به تنور میچسباند. به این ترتیب تور نامرئیاش را برای جلب اعتماد عمومی و خصوصی پهن میکند.
آدمهایی مثل من که آقای کاف را سالهاست میشناسیم داستانهای زیادی از زن آزاری او در حافظه داریم. اما در این متن فقط به چند خصوصیت رفتاری ایشان اشاره میکنم که آنقدر تکرار شدهاند که برای تک تک آنها شواهد متعددی وجود دارد و برای دوروبریهای آقای کاف اظهر من الشمس است.
ع.کاف هنگام «شکار» زنان ابتدا نقش یک مرد متعهد، مودب و مهربان را بازی میکند تا زن مورد نظر به امنیت و اعتماد کامل برسد و خود را در رابطهای بسته، عاشقانه و اخلاقی حس کند. بعد از ایجاد اعتماد و امنیت، با نقد افراد خانواده و دوستان یار شروع میکند به بدبین کردن و ایجاد فاصله بین یار و نزدیکانش تا خود بشود ستون خیمه و تنها امین و معتمد.
در این مرحله از ماه عسلِ اعتماد و عشق است که از صحنههای عاشقانه خصوصی و عریانیها عکس و فیلم تهیه میکند. آرشیوی که هدف ظاهری آن ثبت لحظات رویایی و فراموشنشدنی است.
بعد از کامل کردن آرشیو عکس و فیلم بازی شروع میشود و ایشان با استفاده از عکس و فیلم زنان قبلی و تعریف و تمجید از رفتار جنسی آنها حس حسادت و رقابت یار را تحریک میکند.
با این کار یک مثلث عشقی میسازد و این رفتارها را انقدر ادامه میدهد تا آن زن دیگر تبدیل شود به ایدهآل غایب رابطه. به این ترتیب یار حس میکند که از نظر ظاهر، تجربه و استعداد کمبود دارد، لایق آقای کاف نیست و باید برای حفظ ایشان بیشتر تلاش کند واز خود مایه بگذارد.
بعد از این مرحله پای زنان دیگر را که معمولا از دوستان یا آشنایان نزدیک یار هستند به رابطه باز میکند که باعث آزار عاطفی شدید میشود. اگر هم اعتراضی صورت گیرد به چشم تحقیر و عقبماندگی به یار نگاه میکند.
بعلاوه با مهارت و سو استفاده از اعتماد و با اطلاعات دروغ رابطه یار با دوستش را تیره و پر تنش میکند. در این حالت استادانه و مثل یک انسان فرهیخته که دون شأن خود میداند وارد «خاله زنک بازی های زنانه» شود، خود را از دعواها و کشمکشهای بوجود آمده کنار میکشد و رابطهاش را تا آنجا که بتواند با هر دو زن ادامه میدهد.
یکی از دردناکترین داستانهای این چنینی آقای کاف رابطه او با یک زن فعال چپ سیاسی در بحبوحه دستگیریهای دهه شصت است. این زن و کاف در انظار رابطهای متعهد داشتند که به ازدواج نزدیک بود. اما ناگهان گندش در آمد که آقای کاف با صمیمیترین دوست این زن هم رابطه دارد.
این شوک برای زن دردناک بود، اما کاف این بازی را آنقدر ماهرانه ادامه داد که زن دچار روانپریشی شد و توان ادامه زندگی در نیویورک را از دست داد و به ناچار و با علم به دستگیری به ایران برگشت و همانطور که انتظار میرفت روانه زندان جمهوری اسلامی شد.
من این زن و خیلی از زنان دیگری که در دام آقای کاف گرفتار شدهاند را می شناسم اما به احترام حریم خصوصی نامی نمیبرم، هر چند بسیار امیدوارم که بعد از انتشار این استشهاد این زنان فرهیخته با زبان خودشان داستانهایشان را بنویسند.
آقای کاف بارها در متنها و صحبتهایش الف.دال را یکی از مهمترین متفکران امروز معرفی کرده. یکی از تزهای کلیدی آقای دال که آقای کاف از آن بعنوان یک ایده اوریجینال یاد میکند مفهوم دینخویی است، به این معنی که شخصی که در فرهنگ دینی و اسلامی بزرگ میشود چه معتقد باشد چه لائیک، چه چپ باشد چه راست عمق فرهنگ و اندیشه و رفتارش به آموزهها و ارزشهای دینی گرایش دارد.
آقای کاف دینخویی را یک معضل بزرگ فرهنگ شیعه ایرانی میداند، در حالیکه خود بهترین تجسم دینخویی است. حدود چهل است که در نیویورک زندگی میکند، شهری که انواع روابط سکسی و عاطفی آزاد و بدون آزار در آن ممکن است.
در تمام این سالها بعنوان یک صاحبنظر پای ثابت حلقههای روشنفکری و گالریهای هنری بوده است. مدرک جامعهشناسی دارد. منتقد سینما و ادبیات و انواع هنرهاست و شیفته موسیقی غربی. بیتردید دایره معلومات و محفوظاتش بسیار وسیع است. از نقد فرهنگ ایرانی نان میخورد، اما همین آدم در رابطه عاطفی با زنان یک شیعه تمامعیار است.
گاه دیدهام که آقای کاف در فضاهای کوچک و خصوصی این تصویر را ایجاد کرده که هر چه به یارش عشق و محبت داده او نفهمیده، بها نداده، از این رابطه یک سویه به شدت دلشکسته شده و
به یک همدم عاطفی واقعی نیاز دارد، به یک فرشته نجات!
شگرد دیگر آقای کاف این است که بعد از ویران کردن یار و رفتن او با گریه و زاری سعی در جلب ترحم دوستان مشترک کرده و با این ترفند و به پشتوانه اعتبار فرهنگی-هنری و متانت ظاهری چنان نقش قربانی را بازی میکند که مورد قبول جمع واقع میشود و به این ترتیب جای آزارگر و قربانی را عوض میکند.
بهرحال دیر یا زود تکتک این زنها متوجه میشوند که آقای کاف رفتارهای ضد و نقیض و بیمار دارد و سعی میکنند به شکلی مسالمت آمیز و سالم از او جدا شوند.
اما واکنش آقای کاف در این موارد هم با آزار و تخریب روانی همراه است. در این شرایط ابتدا سعی می کند زنی که به رفتار او اعتراض کرده مغزشویی کند و به او بقبولاند که حافظهاش بد کار میکند، به دلیل ناامنی روانی دچار حسادت و شک است، بنابراین موضوعات را وارونه میبیند و یا به دلیل توهم چیزهایی میبیند که اصلا اتفاق نیفتاده و در نهایت با یک انگ سنتی، طلبکارانه مدعی میشود که یار قدر عشقش را نمیداند.
بیشک هر زن یا مردی که در چنین فضای روانی باشد بعد از مدتی به عقل خود شک میکند. مخصوصا اگر به طرف مقابل اعتماد داشته باشد و به ذهنش هم خطور نکند که اینها شگردهای معمول رابطههای بیمار و آزاردهنده هستند. زن دیگر به حس و فهم خودش اعتماد نمیکند، در یک فضای تعلیق بیجواب گیر میکند و هر جور مسایل را تحلیل کند یک گوشه کار میلنگد. فکر میکند ایراد از خودش است که یا بدبینی بیاساس دارد و یا قدرت تحلیلش خوب نیست.
بدترین اتفاقی که برای قربانی یک رابطه روان-آزار میتواند بیفتد اینست که به درک و حقیقت خودش از تجربه هایش شک کند. این موضوع قدرت تغییر و انجام هر اقدامی را از او می گیرد.
آقای کاف از این هم فراتر میرود و به خاطر اشرافش به نظریههای روانکاوی فروید، نظریههای جنسیت، و تبحر در زبان خیلی راحت به یارش میقبولاند که مشکلات و بدبینیها و غمی که در رابطه با او دارد به خاطر مشکلاتش در کودکیست و در آخر به زن شرم میدهد که با رفتار سبک سرانه رابطهای ناب و زیبا را چرکین کرده است. به این ترتیب میتواند زنی که به درستی به او اعتراض کرده را بدهکار و شرمگین کند.
فراموش نکنیم که مهمترین دلیلی که این رابطههای پر آزار با سکوت قربانی همراه است وجود آرشیو عکس و فیلم کذایی آقای کاف از قربانیانش است و ترسی که در دلشان انداخته از انتشار آنها.
قربانیانی که خوب میدانند ایشان در جهت حفظ خودش از هیچ کاری فروگذار نمیکند. حداقل در چند مورد زنهایی را میشناسم که بعد از پایان رابطه مصراً از او خواستهاند عکسها را پاک کند. و از جلوی چشم بردارد و او قبول نکرده است.
خودش را صاحب عکسها و فیلمها میداند. بارها دیده شده که زنی بانشاط و باانرژی وارد رابطه با آقای کاف شده، بعد از مدتی افسرده و مضطرب در حالی که با یکی دو زن دیگر دشمن شده و از جمع دوستان پرت افتاده، نیمه جان خود را از رابطه در برده و مدتها طول کشیده تا به روال زندگی عادی برگردد. میشناسم زنانی را که با آقای کاف در رابطه بودهاند و بعد از جدایی کارشان به دکتر و قرص ضد افسردگی و رواندرمانی کشیده است.
جدایی از آقای کاف ساده نیست و این آدم مثل هر آزارگری در عذاب دادن زنی که قصد جدا شدن از او را دارد آنچه در چنته دارد به کار میبندد.
اگر هم دیگر به زنی نیاز نداشته باشد او را به هر شکلی دستبهسر می کند و حتی اتفاق افتاده که با بستگان آن زن تماس گرفته و شکوه وشکایت که فلانی مزاحم من است و من دیگر نمیدانم به چه زبانی به او بگویم خواهان رابطه با او نیستم.
موضوع اختلاف سن با این زنها هم جای ذکر دارد. سی سال پیش داستان اینطور نبود اما در این مدت گویا ایشان بزرگ نشدهاند و همچنان به دنبال دخترانی حداقل ۳۰-۲۰سال جوانتر از خودشان میگردد.
پرونده زنآزاری ماهرانه آقای کاف مال امروز و دیروز نیست و این آدم هرگز نمیتواند ادعا کند که از عواقب رفتارش بیاطلاع است، با این حال او در این سالیان هیچ تغییری در رفتارش نداده.
این نشان میدهد که زن آزاری آقای کاف آگاهانه و تعمدی است. حتی انسانی که در عمرش یک کتاب نخوانده باشد، وقتی ببیند رفتارش مرتب باعث عذاب و درد میشود به کارهایش فکر میکند و اگر بخواهد در رفتارش تجدیدنظر میکند. اگر آسایش زنان برای آقای کاف اهمیت داشت همان سی و اندی سال پیش که زنی را راهی زندان جمهوری اسلامی کرد دست از این بازیها برمیداشت.
من به دلایل متعدد (از جمله بازگشت به ایران) ترجیح میدهم این مطلب را به عنوان ناشناس منتشر کنم. اما اگر روزی بیاید که زنآزاری و خشونت روانی علیه زنان پیگرد قانونی داشته باشد، حاضرم در هر دادگاهی علیه ایشان شهادت بدهم. آقای کاف از بازی قدرت با زنهایی که به او اعتماد کردهاند و از نبوغ خودش در اینکه میتواند دو رویکرد متضاد داشته باشد، لذت میبرد.
ع.کاف نویسنده مارکسیست و منتقد فرهنگی که بعنوان صاحبنظر به پرگار بی بی سی، رادیو زمانه، مجله روشنفکر، سکولاریسم نو، نگام و آسو دعوت میشود، سالهاست پشت پرده و دور از نگاه عمومی با مهارتی مثال زدنی زنان را مورد آزار و خشونت قرار میدهد.
پستوی خانهاش نقض کامل تمام شعارهای برابری خواه در فضای عمومی است.