رها شدگی شادمانه

رها شدگی شادمانه



🔸زنی مبتلا به اختلال‌مرزی به روان‌كاوش گفت هنگامی كه درمانگر تصميم به لغو يكی از جلسات گرفته، از وقفه پيش‌آمده در درمان خشنود شده بود. خلق او از اضطرابِ فراگير و افسردگی به شادمانی آشكار، همراه با اظهارنظرهای خشك و زننده، تغيير كرد. خرسندی ظاهری او از لغو جلسه درمانی به‌وضوح دفاعی دربرابر احساس رهاشدگی بود. او در آن روز در جلسۀ درمانی حضور يافت، و پس از آن‌كه دريافت كسي در محل حضور ندارد به‌شدت مضطرب شد و احساس مي‌كرد وجودش بي‌معنا است.



🔸او به بيمارستان مراجعه كرد، و از آن شكايت داشت كه روان‌كاوش او را رها كرده، و ملاقات خانواده‌اش را بر او ترجيح داده است. جلسۀ لغوشده، احساساتِ سركوب‌ شدۀ گذشته را از نو زنده كرد؛ احساس رهاشدگي از سوی مادری كه هنگام تولد برادر كوچك‌ترش، او را نزد خاله‌اش فرستاده بود. با پيشرفت فرايند درمان، آرزوي سركوب‌شده ترك‌نشدن، #خشم شديد او نسبت به مادر و جابه‌جايي آن به سوي روان‌كاو، و انكار تأثير #هيجانی لغو جلسة #درمانی از جانب او، شناسايي شد.


🔸در برابر اين تصوير كلاسيك، مدل هاي ارتباطي، #مكانيزم‌های_دفاعی را سپری دفاعی می‌دانند كه خود اصيل آدمي را دربرمي‌گيرد: دفاع‌ها بخشي هستند از تلاش براي تسهيل رشد خودي «حقيقي» (Winnicott, 1965) يا «هسته‌اي» (Kohut, 1984) ، به‌رغم وجودِ محيطِ ارتباطيِ توأم با نقصان. آلوارز (1992)، به پيروي از #فرويد، از اين فراتر مي‌رود و به‌كارگيري برخی دفاع‌ها را در فرايند رشد ضروری می‌داند. لاف‌زدن‌های پسربچۀ خردسال، ابزار قدرتمندی مي‌شود برای غلبه بر احساس حقارت و احراز مردانگی؛ دفاع‌های #پارانوئيد و احساس توانایی مطلق، به‌جاي آن كه نوعی اجتناب از ويرانگری مادرزاد يا تعارض و افتراق ذاتی باشد، تلاشی است از سر استيصال برای رهایی و غلبه بر احساس وحشت و نوميدی ناشی از نقصان‌های محيطی.


🔸‌ #بالبی با بهره‌گيری از نظريۀ دلبستگی، دفاع‌ها را درقالب تعابيرِ بين‌شخصی صورت‌بندی كرد (Hamilton, 1985; Holmes, 1993). دلبستگی ايمن، گونه‌ای دفاع اوليه مثبت به بار می‌آورد، حال آن كه دفاع‌های ثانويه يا مرضی ، فرد را از نزديكی به موضوع‌های دلبستگی اعتمادناپذير يا طردكننده بازمی‌دارد. در «دلبستگی اجتنابی» ، احساس نيازمندی و #پرخاشگری دوپاره می‌شوند و فرد از نياز خود به نزديكی به موضوع‌های #دلبستگی آگاه نيست، و ازاين‌رو سرد و گوشه‌گير به‌نظر می‌رسد؛ و در «دلبستگي دوسوگرايانه» احساس توانایی مطلق و #انكار خودمختاری به اتكاء به ديگری و درخواست‌های مهارناپذير می‌انجامد.



📚منبع:درآمدی نو بر روان‌كاوي (نظریه و درمان)

🖊نوشته: آنتونی بیتمن ، جرمی هُلمز

📝ترجمه: علیرضا طهماسب


https://instagram.com/markaz_moshavereh_tohid


Report Page