رسول بداقی، تجسم یک فریاد 

رسول بداقی، تجسم یک فریاد 

شورای هماهنگی


✍🏻 عبدالله رضایی


رسول، ایستادن را نیاموخته، ایستادگی را زیسته است. او تفسیرگر " همواره بودن" است.

او ، بی دیدنِ خود، در جنگ‌ با سیاهی‌هاست ،

سیاهی‌های جهل و جمود و جبر، چه رها چه اسیر !!

رسول،" با قامتی به بلندای فریاد "و چشمی بی‌دریغ از دیگری، و زبانی ساده و گویا، همه تن خشم شد، تا قانون، جانِ جامعه شود.

رسول، شب را باور ندارد، او آموزگار امید در وحشت‌انگیزترین لحظاتی است که خستگان می‌گذارند و می‌روند! و او می‌ماند و می‌آفریند اگر چه با جرقه‌ای !!

فرزند اشترانکوه، در جانِ ما افتادگان، شکوهمند 

و استوار تنوره می‌کشد و صبر و استقامت را

به بهای جان و جاه آموزش می‌دهد که، هان ! برآیید، نمانید .

رسول، بُتِ ساحل امن، بُتِ سایه، بُتِ خموشی، 

بُتِ هزینه/ فایده را شکسته، تا راهِ بی پایانِ غزلِ

رهایی را همنوا با خردمندانِ درد آشنا بسراید.

رسول، براستی پای گریختن از آسیب ندارد، 

هنگامی که زمین قربانگاه آزادی ست.

او ذهنی دارد کنام ِ فریاد، ذهنی نالان و بیقرار،

هنگامی‌که انسان کالایی بیش نیست.

او زبانی دارد نقاد و بی‌رحم، ساختارشکن و برنده، هنگامی که ناقوس خشونت فرمان سکوت سر می‌دهد.

رسول، عقلی دارد سرخ، هنگامی که تباهی و مرگ، سایه‌های خود را بر دانش و خرد و شور بیفکنند.

رسول، پیمان بستنِ آرمانی را نیک می‌شناسد،

هنگامی که اعتماد، در مسلخ زمستانیِ "سود"، سلاخی می‌شود .

رسول، "پشیمانی" را نمی‌شناسد، چه زیبا و

روان این گفته‌ی "اسپینوزا "را روحی دوباره

می‌بخشد ، آنجا که می‌گوید:

" پشیمانی فضیلت نیست، یعنی از عقل ناشی نمی‌شود".

رسول بداقی را باید دوباره تفسیر کرد، او متنی است که می آفریند تا بیافریند.

#ما_خاموش_شدنی_نیستیم 

#زن_زنەی_آزادی 



Report Page