رابطه ناکارآمد

رابطه ناکارآمد



رقص ميان شريك عاطفى وابسته (Codependent) و شريك خودشيفته (Narcissist)

———

يكى از الگوهاى ارتباطى ناكارآمدِ شايع رابطه وابسته-خودشيفته است. قبل از توصيف اين نوع الگو لازم است به طور مجزا ويژگيهاى اين دو تيپ شخصيتى را به طور كلى شرح دهم:

اشخاص وابسته در رابطه كسانى هستند كه در رابطه دهنده هستند؛ فداكارى ميكنند؛ عموما همدردى و همدلى بالايى دارند و به نوعى در رابطه مصرف ميشوند.

*لازم به ذكر است وابستگى آسيب زا (Codependency) و وابستگى (Dependency) به عنوان يك خصيصه انسانى و حتى لازم افتراق دارند. وابستگى آسيب زا و مورد نظر در اين مقاله به مفهوم ذوب شدن و گم شدن هويت (Identity Diffusion) يك شخص در روند ارتباط با شخص ديگر است.

در نقطه مقابل شخص وابسته، شخصيت خودشيفته قرار دارد كه در رابطه هر آنچه به نفع شخصى خود هست را به تاراج ميبرد؛ ويژگى بارز اين افراد خودمحورى، كنترل كننده، قدرت مدار و مانيپولاتور (با مهارت اذهان را مخدوش و كنترل كردن) بودن است.

هر رابطه اى بر اساس ارضاى نيازهاى مشترك دو طرف شكل ميگيرد و به همين دليل اين دو تيپ به صورت طبيعى به هم كششش پيدا ميكنند؛ از منظر شخص وابسته، اعتماد به نفس (هرچند ظاهرى)، تهور و رفتار تحكم آميز پارتنر خودشيفته بسيار جذب كننده است و در مقابل شخص خودشيفته هيچ منبعى بهتر از پارتنر وابسته براى تغذيه و باد كردن "خود مجازى" خود پيدا نميكند.

در ابتدا اين رابطه براى دو سمت كشش فراوان دارد، خودشيفته هدايت ميكند و وابسته از اينكه با شخصى هست كه انفعالش را هدايت ميكند لذت ميبرد، ولى اين پايان ماجرا نيست...

پارتنر وابسته شروع به دادن ميكند، به تبخير شدن؛ او مفهوم مراقبت و فداكارى را با عشق و فداكارى اشتباه ميگيرد و گاها احساس غرور ميكند از اختصاص بى مهاباى منابع خود به پارتنر خودشيفته؛ در ايجاد اين احساس غرور و فداكارى باورهاى غالبى اجتماعى و ناخودآگاه جمعى شاعرانه نيز بى تاثير نيست، همچنان كه مولانا ميگويد:

گفتي ز ناز بيش مرنجان مرا برو

آن گفتنت که بيش مرنجانم آرزوست

وان دفع گفتنت که برو شه به خانه نيست

وان ناز و باز و تندي دربانم آرزوست

كم نيستند از اين قسم اشعار در مدح و طلب جفاى معشوق ؛

نوعى خودآزارى (مازوخيسم) تحسين برانگيز توسط عاشق كه اين جفا و بي مهرى را الزام براى اثبات عشق خود و گدازناك شدن آتش اين ارتباط ميداند تا حدى كه حتى خود نيز در اين روند "نامرئى" و نيست شود، همچنان كه شكسپير ميگويد:

اگر اين شعر را خواندي دستي که آن را نوشته است به ياد نياور زيرا من به قدري تو را دوست دارم که دلم مي خواهد در خيال و افکار شيرين تو از ياد رفته باشم مبادا به من فکر کني و تو را غمگين سازد

...

با ذكر اين دو مثال خواستم تاكيد كنم كه ناخودآگاه جمعى عاشقانه ما انسانها اغلب جفا كشيدن، نامرئى شدن و حل شدن در معشوق (زمينى، فرازمينى) را يك ارزش تلقى ميكند؛ ولى آيا در روند يك عشق زمينى اين نوع ارتباط سالم و راشد تلقى ميشود؟ جواب اين سوال كاملا بستگى به جهان بينى و توقع ما نسبت به يك رابطه انسانى دارد.

 در اين مقاله ما به رابطه انسانى از منظر يك سير استيلادهنده، همراه با شفافيت، حمايت، ارضاى نيازهاى جسمى، روانى، اجتماعى و معنوى (Bio-psycho-social-spiritual)طرفين و رسيدن به يك ائتلاف جامع بدون از دست رفتن ماهيت هر كدام از طرفين نگاه ميكنيم.

در مرحله اول يك سرى نشانه وجود دارد كه ميتواند نشان دهد كه آيا ما در يك رابطه ناكارآمد وابسته-خودشيفته هستيم يا نه. من به ١٠ مورد شايع اشاره ميكنم:

لازم به ذكر است كه اين موارد وحى منزل نيستند و حتى در صورتى كه نظر ما را جلب كردند نياز به واكاوى و بررسى عميق تر دارند.

١.شما در ارتباطات تان تاريخچه اى از ارتباط و جذب شدن به انسانهاى آسيب ديده ( الكلى، معتاد يا تاريخچه ى كودكى بسيار سخت ) داريد.

٢.شما براى شريكتان كارهايى را به نام "عشق" انجام ميدهيد با اين كه او خود توانايى انجام اين كارها را دارد.

٣.اجازه ميدهيد پارتنر شما به هر طريقى در رابطه جولان دهد و شما بدون ابراز از خشم و پشيمانى پر ميشويد. جمله ى معروف شما اين است: من همه ى اين كارها را به خاطر تو (همسر، فرزند و ...) كردم.

٤.اعمال پارتنر خود را “مال خود" تلقى ميكنيد انگار از شما سر زده است.

٥.اكثرا در حال صحبت و نگرانى راجع به مسائل پارتنرتان هستيد انگار اين مسائل مال شماست.

٦.شما اجازه ميدهيد رفتارهاى آسيب زا وارد رابطه تان شود. شما ممكن است در معرض آسيب هاى فيزيكى، احساسى يا حتى مالى قرار بگيريد كه توسط پارتنر شما ايجاد شده اند. مثل همسرى كه به طور مستمر پاسخگوى بى مسئوليتهاى مالى (چك بى محل) همسر خود ميباشد.

٧.هيجانات و رفتارهاى پارتنر به طور مستقيم بر روى كل هيجانات و رفتار شما در طول روز تاثير ميگذارد.

٨.شما هميشه ميخواهيد بدانيد كه پارتنر شما به چه چيزى فكر ميكند يا احساس ميكند و با كمترين حس فاصله احساس عدم امنيت و طرد ميكنيد.

٩.نيازهاى پارتنر شما هميشه بايد ارضا شود و شما ميتوانيد صبر كنيد يا با فداكارى نيازهاى خود را سركوب كنيد.

١٠.شما در اينكه بتوانيد هيجانات، افكار و خواسته هاى شخصى خود را مشخص كنيد مشكل داريد. به همين جهت اغلب آنها را ناديده ميگيريد.

در نهايت اگر بعد از خواندن اين نكات اين جمله در ذهنتان تداعى شد كه " اى واى اين دقيقا مادر من است يا حتى پدر" اين نشان ميدهد كه يك رمزگذارى رفتارى و ژنتيكى "وابستگى" ممكن است در خانواده شما در جريان باشد كه به صورت موروثى در جريان است.

حال اگر به اين نتيجه رسيديم كه در چنين رابطه هستيم چگونه آن را ويرايش و يا حتى حذف كنيم؟

سعى كردم كه در ١٠ قدم آنچه بايد انجام شود تا از يك رابطه ناكارآمد آسيب زا بيرون بياييد، خلاصه كنم ولى مطمئنا انجام و طى طريق آن پيچيده تر و گاها دشوارتر از چيزى است كه ميخوانيد.

١.از "انكار" دست بكشيد.

٢.يك دفترچه خاطرات روزانه براى ثبت هيجانات و افكار خود در نظر بگيريد. در اين روند خيلى محتمل است كه بخواهيد خود را گول برنيد يا افكار و هيجانات خود را به ياد نياوريد.

٣.مشخص كنيد كه از اين ارتباط دقيقا چه چيزى دريافت ميكنيد.

٤.از خود مراقبت كنيد و خلاهاى خود را با منابع جايگزين جديد و سالم پر كنيد.

٥.با انسانهاى مثبت معاشرت كنيد و از همراهى و همفكرى آنها تغذيه كنيد.

٦.به خودتان نامه بنويسيد مخصوصا اوقاتى كه از لحاظ روانى احساس ضعف ميكنيد.

٧.به خودتان براى نگهدارى از خودتان پاداش بدهيد.

٨.با "شرم" تان مواجه شويد و سعى كنيد آن را التيام بخشيد.

٩.نكات مثبت خود را بازيابى كنيد و آنها را مدام تاييد كنيد.

١٠.كمى استراحت كنيد.

همانطور كه گفتم قدمهاى فوق الذكر، يك شماى كلى از آنچه بايد طى شود را نشان ميدهد؛ انجام و طى طريق آن نيازمند ممارست، خودگاهى، خودمراقبتى و ترميم رابطه ى با "خود" است كه زمان بر و گاها نياز به راهنما دارد.

قلم: #مانى_منجمى

Report Page