دیگریِ روزنهگشایان چه کسانی هستند؟
کانال امتدادچند نکته درباره ماجرای روزنهگشایی:
۱- هر تصمیم سیاسی، متضمن ترکیبی از فواید و مضرات است. عدم مشارکت در انتخابات، مطلوب هیچ نیروی دموکراسیخواهی نیست. طرفداران این راهبرد هم متوجه مضراتش هستند، مانند محروم شدن از حداقل نیروهایی در حاکمیت که هیچ اثری هم که نداشته باشند، دست کم از اخبار کشور مطلعشان میکنند. یا کاهش سطح شکاف با حاکمیت که خالی از فایده نیست.
۲- اما نمیارزد. یک اقلیت ضعیف در مجلس کاری از پیش نمیبرد. شریک وضع موجود میشود بی آنکه مانعی بر امیال آن باشد. همدستی در تثبیت و تزیین ناانتخابات موجود است. برخلاف خواست برخی دوستان، وجه اعتراضی چنین مشارکتی، نه به جریان حاکم که به دیگر دوستان خودشان در جبهه اصلاحات و اکثریت معترض و تغییرخواه و خشونتپرهیز جامعه برمیگردد، تاثیر منفی بر سرمایه اجتماعی دارد، با پرنسیپ نیست و در شرایط سیاسی اجتماعی فعلی، چه بخواهیم و چه نخواهیم، تایید وضع موجود است.
۳- کنش 110 نفری اخیر که تعدادی از بهترین دوستان سالم و صادق و آزادیخواهم در آن هستند به گمان من حرکت اشتباهی بود. اگر صرفا تحلیل است، چرا با قشونی از امضا و در آستانه انتخابات؟ پس یک اکت سیاسی بود و اهمیتش هم در همین معناست. خیمهای بنا شد که عدهای ذیل آن به نحومعنادار جمع شدند و برای آن یک «دیگری» ساختند. مطمئنم این نکته مد نظر بسیاری از امضاکنندگان بیانیه نبوده اما بعید است که بانیان اصلی این اکت به آن فکر نکرده باشند و اگر چنین نیست که باز محل نقد جدی میشود که چرا پیشبینی نکردند. این که برخلاف ظاهر متن که روزنهگشایی در حاکمیت را بیان میکند، مرزبندی درونی با دیگر دموکراسیخواهان را رقم زدهاند و «دیگریِ» این کنش، مابقی اصلاحطلبانند. با مواضع اخیر آقای خاتمی هم حتما مغایر است هرچند با توجه به جایگاه ایشان تلاش میکنند که بر این مواضع اثر بگذارند تا این که معنای نقد یا مرزبندی با آقای خاتمی پیدا کند. حتا جامعه و بدنه اجتماعی اصلاحات هم خطاب اصلی متن نیست.
۴- برخی از دوستان امضاکننده صادقانه میگویند که این حرکت در پی انشعاب یا مرزبندی بوده که زمانش دیر هم شده است. اما اکثر دوستان امضاکننده میگویند چنین نیتی نداشتند. اما دست کم این را بپذیرند که فارغ از نیت آنها، بازنمایی این حرکت و فهم عمومی که از آن شد، همین است. آیا چنین مرزبندی ایراد دارد؟ خیر، این هم یک حق است. اما میشد که همین کار را مدتی زودتر یا پس از انتخابات انجام داد. انتخاب این زمان برای این حرکت، بدون این که تهیه لیستی در کار باشد، یعنی لطمه به کنشی که آهسته آهسته و حساب شده در جبهه اصلاحات پیش میرفت. در ضمن منافات قطعی با موضع جبهه دارد و اسم نبردن از جبهه و اصلاحات در متن بیشتر نوعی بهانهتراشی برای پاسخ به این نقدهاست در حالی که آنچه از متن و حرکت برداشت میشود مهم است نه نیت و بیان بانیان.
۵- اما نتیجه کار به نظر بد نشد. سال 1400 جامعه به درستی نفهمید که بالاخره اصلاحطلبان در انتخابات شرکت کردند یا نه. در نتیجه و در شرایط ضعف در روایتگری و رسانه، هم چوب را خوردند و هم پیاز. هم از مضرات شرکت برخوردار شدند و هم از مضرات عدم شرکت. فایده هیچ کدام را هم نبردند. حالا با شفافیت شکل گرفته، ممکن است دوستان حامی راهبرد روزنهگشایی از فواید شرکت تا حدی برخوردار شوند و جبهه اصلاحات هم از عدم مشارکت. پیامد هر یک از این تصمیمها هم برای خودشان است.
۶- حرکت حامیان راهبرد روزنهگشایی به لحاظ امنیتی، عرصه را بر اصلاحگران جبهه تنگتر کرده، ولی از سوی دیگر، فشار درون جریانی بر آن دوستان را شدت بخشید.
۷-مقصر اصلی این ماجرا، همه ما اصلاحطلبانیم. ماجراهای انتخابات 1400 را جدی نگرفتیم و تصور کردیم که اتوریته تصمیمات سازمانی و تشکیلاتی، کفایت میکند. اما هم اختلافات سیاسی جدیتر از آنی است که تصور میکردیم و هم انگیزهها و دلایل درونی و بیرونی و شخصی و خصلتی برای این موضوع قوی بوده و هم شخصا به جریان اقلیت در جبهه اصلاحات حق میدهم که به فکر راهی برای بروز و ظهور ایده خود باشد و غیر عملی ماندن ایدههایش پشت در دموکراسی سازمانی، نگرانش کند. دموکراسی، هرگز کافی نیست. مشی لیبرال هم لازم است. باید فکر حقوق اقلیت هم بود. شاید راه مناسب دراین مقطع، فراکسیونیزم شفاف با حداکثر اختیارات ممکن برای هر فراکسیون باشد. یعنی تلاش اولیه برای اقناع فراکسیون اقلیت جهت همراهی با تصمیم اکثریت و در غیر این صورت، باز گذاشتن راه برای اعلام و اعمال فراکسیون اقلیت در راستای عمل مستقل، شفاف و با اعلام اسامی دقیق آنها به مردم.
۸- حالا هم ماجرا به این مرحله رسیده که میبینیم. برای کاهش هزینههای وضعیت موجود، چند پیشنهاد میتوان ارائه کرد:
الف: مدافعان فعال هر یک از این دو راهبرد، از افرادی باشند که در نحوه بحث و استخدام کلمات برای بیان موضع، اهل احترام و رعایت آداب باشند و منشا هویتی آنها این بیانیه یا مخالفت با آن نباشد. متاسفانه تا الان این گونه نبوده است.
ب: روایت منتقدانه از ماجرا و نقد همدیگر با توجه به نکاتی که گفته شد، طبیعی است و نباید از آن هراسید. اما نگه داشتن حد، نه فقط در لحن و بیان که در میزان پرداختن به این مساله مهم است. به اصطلاح شورش را در نیاوریم. نقدها را شخصی نکنیم، برای اثبات موضع خودمان در صدد بد و خبیث نامیدن طرف دیگر نباشیم. اختلاف نظر است دیگر. در هر دو طرف هم انسانهای بسیار شریف و آگاه و سالم و خوشفکر پیدا می شود.
ج: فردای انتخابات را فراموش نکنیم. منطقا این اختلاف باید پس از انتخابات فروکش کند و مواضع و اهداف به هم نزدیکتر شوند. اگر چنین نشد، ناشی از دلخوریها و زخمهایی است که این روزها به هم میزنیم. برای رهایی از این عارضه کمتر بحث کنیم. در چند روز باقی مانده تا انتخابات، بعید است نظر کسی تغییر کند. این اختلاف نظر و تفاوت مشی و رفتار را به رسمیت بشناسیم و با این واقعیت کنار بیاییم.