روز وداع یار رحمان
موسسه رحمان![](/file/ca7b724ffb5b07a526558.jpg)
یادداشتهایی در سوگ معلم فروتنی و تعهد، جعفر میلیمنفرد
🔻دکتر مصطفی معین
▪️در طول زمان و دهها سال همدلی و همفکری و همکاری و آرمانخواهی و در فراز و نشیبهای روزگار و مسئولیتهای علمی، اخلاقی، اجتماعی و اجرائی است که کیمیای دوستی شکل میگیرد و مهری به دل مینشیند که حتی به روزگاران از یاد نمیرود!
«گفتی: «به روزگاری مهری نشسته»
گفتم: بیرون نمی توان کرد «حتی» به روزگاران!»
▪️و در وداع یاران بیمانند و باوفائی چون دکتر جعفر میلیمنفردِ بسیار عزیز است که چون ابر بهاری، اشکهاست که جاری میشود و داغ وداع و فراق آنهاست که جاودانه بر دل میماند!
«بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران
کز سنگ گریه خیزد روز وداع یاران»
🔻دکتر هادی خانیکی
آدمهایی از نوع چهارم
امید است که روشن بود بَرو شب گور
که شمعدان مکارم ز پیش بفرستاد
سعدی
◾خبر کوتاه بود و جانکاه؛ دکتر جعفر میلیمنفرد هم چشم بر جهان بست. حال من ماندهام که از او چه بنویسم و با که سخن بگویم. به کویر پناه میبرم و آنجا که شریعتی به «آدمها و حرفها» میپردازد: «نوع اول آدمهایی که سردرشان بلند و پرابهت است و چشمگیر ولی تا چهار قدم و خردهای برمیداری، دیوار مقابل یقهات را میگیرد، نوع دوم آدمهایی که برعکس، سردر متواضع و خودمانی و ساده باغی دارند که دست هر کسی به سردرش میرسد و اغلب، باز هم هست و قفلی و کلیدی و دربانی ندارد و هرچه نزدیکتر میشویم، دورتر میشود. نوع سوم آدمهایی که وقتی حضور دارند، بیشتر هستند یا فقط وقتی هستند که حضور دارند. اما آدمهای نوع چهارم، وقتی غایبند، بیشتر هستند و چقدر زندگی به بودن اینجور آدمها نیازمند است. اینها معنی زندگیاند، روح بودن مایند».
◾دکتر منفرد از جمله این آدمها بود: فرزانهای بود پنهان در پشت فروتنی و خدمتگزاری گریخته به دوردست ناشناختگی. بیدریغ میکوشید و بیچشمداشت راه میگشود. هرجا کاری فروبسته بود، شانه به زیر آن میسپرد و هرجا سود و سودایی در راه بود، گریز را برمیگزید. ستون خیمه زندگیاش در عالم علم و سیاست و جامعه، اخلاق بود و بهراستی خود ستونی در زیستجهان اخلاقی بود.
◾منفرد استادی سرامد و مدیری کارامد بود و سهم بزرگی در ساماندهی توسعه علمی ایران در دوران اصلاحات داشت؛ اما افزون بر همه آنها، برخوردار از سرمایهای اخلاقی بود که وجوه پنهان آن، هنوز بیش از جلوه آشکار آن است.
«مرگ او
زندگی دوم بود
که گردید آغاز
شیشه عطری سربسته
سرانجام شکست
همگان بو بردند
که چه چیزی را
دادند از دست»
شفیعی کدکنی
🔻دکتر علی محدث
کسی که به کارها ارزش میداد
◾باورم نمی شود رفتن دوستی که چون برادر دوستش داشتیم. از سلوک و منش او درس می گرفتیم. در کنارش احساس آرامش می کردیم. خاطرات بسیار با او داریم. تنها به اولین و آخرین همکاری مشترک دانشگاهی مان اشارهای می کنم.
◾برای دکتر منفرد کوچکی و بزرگی کار مهم نبود، او خود به کارها ارزش و اهمیت میداد. چه بزرگ بود، چه کوچک. دکتر منفرد همیشه سخت کوش، منظم، آرمانخواه، دقیق و دلسوز بود. تلاش و مسئولیت پذیریاش ضامن انجام دقیق و کامل هر کاری بود.
◾اواخر دهه 60 در اولین مسئولیت دانشگاهی اش، در معاونت دفاعی دانشگاه صنعتی امیرکبیر به گونهای عمل میکرد که گویی معاون دفاعی وزارت علوم است.
در ماه رمضان سال 68 در تابستان، دورههایی برای رزمندگان سراسر دانشگاهها برگزار نمود. بهترین اساتید سراسر کشور را در یکی از بهترین متل های مشهد جمع کرد و برای رزمندگان دانشجوی سراسر کشور یک دوره کلاس فشرده گذاشت. کاری بینظیر در سطح ملی با بهترین کیفیت و بدون کوچکترین ضعف.
◾کار کردن با دکتر منفرد بسیار لذت بخش، آموزنده و دلپذیر بود. او به همه کسانی که با او کار می کردند؛ عشق به کار، آرمان خواهی، دقت و نظم، پرکاری و عرق ملی را منتقل میکند. وقتی با دکتر منفرد کار می کردید احساس می کردید با یک معلم دلسوز، راهنمای دقیق و دوست مهربان کار میکنید. حال و روحیه تک تک افراد را مدنظر داشت و به جزئی ترین نکات توجه میکرد.
◾در سال ۹۸ و ۹۹ در آخرین مسئولیت دانشگاهیاش در حالی که قبلا اولین پیشنهاد برای وزارت علوم دولت روحانی بود. و قبلتر سرپرست وزارت علوم. به عنوان مسئول مرکز مطالعات راهبردی و برنامه ریزی دانشگاه صنعتی امیرکبیر (کاری به ظاهر کوچک) توجه و عمل بر اساس برنامه راهبردی دانشگاه را نهادینه کرد.
کلیه معاونتها، دانشکدهها و حتی رئیس دانشگاه را ملزم به پیروی از برنامه راهبرد دانشگاه نمود. برنامه راهبردی دانشگاه الگوی همه مدیران دانشگاه شد. در این دوران دکتر منفرد نه تنها به برنامهریزی در دانشگاه صنعتی امیرکبیر شکل داد و موقعیت دانشگاه صنعتی امیرکبیر را در رنکینگ های معتبر جهان بالا برد، بلکه به برنامههای راهبردی آموزش عالی هم توجه داشت.
◾دکتر منفرد مدیری توانا، معلمی دلسوز و پرکار و دوستی بزرگوار، ارزشمند و مهربان بود. آخرین دیدارمان ملاقات با او روی تخت بیمارستان با همان لبخند همیشگی بود. از درگاه خداوند کریم، برایش علو درجات را مسئلت مینماییم.
🔻دکتر غلامرضا ظریفیان
◾با دکتر منفرد سال ۶۹ در دانشگاه صنعتی امیر کبیر آشنا شدم، مجموعهای از به ظاهر تضادها را در خود داشت سرعت در تصمیم گیری و دقت، جدی بودن در کار و ملایمت اخلاقی در رفتار، عملگرا اما با مطالعه و تأمل، هیبت در چهره اما مشحون از محبت ملموس، آراستگی ظاهری در عین سادگی، تدین عمیق بی هیچ ریا و تظاهر معمول، صراحت لهجه همراه با ادب و نزاکت نافذ، اکنونگرای آینده اندیش، بظاهر عبوس اما عمیقا شوخ طبع، مصمم در عمل همراه با مشورت و کار جمعی، داشتن گرایش سیاسی همراه با نگرش ورفتار ملی، تلاشگر حداکثری این دنیا بدون وابستگی به آن.
◾درسال ۷۲ در ایام ماه ذالحجه این توفیق را داشتم در روز غدیر خم با ایشان پیوند اخوت منعقد کردم و تا اکنون از حداکثر لطف برادری ایشان بهرهمند بودم و از دیروز همانند یک برادر از کف داده مبهوت و بیقرارم. خداوند خود جای ایشان را برای همه دوستان و بازماندگان پر کند هرچند این شعر عراقی عارف تسلیبخش است:
تو سبوی پر ز آبی به کنار بحر وحدت
اگرت سبو شکسته تو شکسته دل چرایی
دکتر منفرد آب پر برکتی بود در سبوی تن و با شکسته شدن این سبو آن آب زلال به اقیانوس رحمت الهی پیوست زندگیش پر نعمت و رحلتش همراه با سعادت بود.
🔻دکتر اشرف سادات موسوی
«سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آن است که نامش به نکویی نبرند»
◾از مهربانیشان؛
نگاهشان هنگام سلام و احوالپرسی ادامهدار بود و منتظر پاسخ میماندند. دریافت هر از گاهی پیامی مرتبط با رشته یا سلامتی را هم از همین جنس میبینم. آخرین پیامشان هم تبریک پیشاپیش روز زن در واتساپ بود.
◾از پرتلاشی و پیگیریهایشان؛
تقویمهای دستساختشان را یادم هست؛ جداول هفتگی یا ماهانه روی برگههای یکرو سفید. جلسه که میخواستم هماهنگ کنم، یک نگاه به آن میکردند و پاسخ میدادند. نه تنها نیاز به یادآوری نداشتند، دو سه روز یا یک هفته جلوتر یادآوری هم میکردند فلان جلسه، فلان وقت است!
کارهایی را که باید برای یک مراسم یا یک کارگروه رحمان انجام میدادیم، لیست میکردند، تاریخ میزدند و انجام شدن و نشدنش را پیگیری میکردند. تا این اواخر، حتی در بستر بیماری، آنلاین در جلسات هیأت مدیره رحمان حضور داشتند و چه جای تأسف که نامشان دیگر در میان حاضران جلسه نیست!
◾پدرم که فوت کردند، نمیدانم از کِی، ولی این فکر در ذهنم بود که اگر بابا نیست، ولی درعوض آن دنیا کسی را دارم که دعایم کند، اصطلاحاً توصیهام را کند و برایم پارتی شود تا گره کارهایم باز شود. حالا همین حس را در مورد دکتر منفرد و مؤسسه رحمان دارم. همچنان هوایمان را داشته باشید آقای دکتر خوب و دوستداشتنی.
🔻اسماء صارمی
بزرگ بود
و از اهالی امروز بود
و با تمام افقهای باز نسبت داشت
◾دکتر جعفر میلی منفرد را با همیشه با قامتی بلند چون سرو در خاطر دارم. در نگاه اول هیبت و چهره جدیاش، ترسی در دلم میانداخت. اما وقتی سر صحبت باز میشد یا احوالپرسی میکرد همچون پدری مهربان، آرامش به همراه داشت.
فروتنی و تواضع در منش و کردارش موج می زد. در کار بسیار منظم و پیگیر و جدی بودند. اگر برای هماهنگی جلسهای دیر اقدام میکردم خودشان تماس میگرفتند و گوشزد میکردند.
این جدیت و پیگیری در زمان بیماریشان هم ادامه داشت حتی زمانی که در بیمارستان بستری بودند. به یاد دارم زمانی که در جلسههای هیات مدیره امکان حضور در دفتر را نداشتند، مجازی ارتباط میگرفتند و حضور فعال داشتند، نظر و ایده میدادند.
ز شمار دو چشم یک تن کم
وز شمار خرد هزاران بیش
روحشان شاد و در آرامش