دشمن یا دشمنان ایران و ایرانی چه کسانی هستند؟ مهران

دشمن یا دشمنان ایران و ایرانی چه کسانی هستند؟ مهران

مهران

دشمن یا دشمنان ایران و ایرانی چه کسانی هستند؟

 

قبل از پرداختن به این موضوع که چه کسانی دشمن ایران و ایرانی هستند، باید اول از همه فرهنگ و تمدن ایرانی را بشناسیم، چرا که دشمنی این افراد یا کشورها صرف یک محیط جغرافیایی در خاورمیانه و 90 میلیون جمعیت این کشور نیست پس باید علت و دلایل محکمی برای این دشمنی داشته باشند که من به تک تک انها خواهم پرداخت.

برای شناخت فرهنگ ایرانی به فرهنگ نامه این سرزمین یعنی شاهنامه فردوسی مراجعه میکنیم که بوذرجمهر دانا، وزیر یکی از دادگرترین و تواناترین پادشاهان ایران، شاهنشاه انوشیروان در بزم دوم در پاسخ به پرسش موبدی که میپرسد:

 

چه سازیم تا نام نیک آوریم       وز آغاز فرجام نیک آوریم؟

پاسخ میدهد:

 

      بدو گفت شو دورباش از گناه      جهان را همه چون تن خویش خواه

      هران چیز کانت نباشد پسند       تن دوست و دشمن بدان درمبند

این پاسخ فرزند فرهنگ جهان پرورایرانی است در 1600 سال پیش(قبل از امدن اسلام و تازیان) زمانی که اروپا و امریکایی وجود نداشت سخن ما این بود که همه کس را باید مثل خودمان بخواهیم و هرچیزیی رو که برای خودمان نمی پسندیم نه تنها دوستانمان بلکه تن دشمنانمان را هم به ان وادار نکنیم، همین دو بیت نشان دهنده ی این است که نسل های پیشین ما، ایرانیان باستان انسان های فرهیخته و خردمند و صلح جویی بودن، تا جایی که بدی دشمنانشون هم نمی خواستن.

حال نگاهی به دنیای امروز باندازیم، دنیایی که غربی ها(حزب دموکرات امریکا، انگلستان، فرانسه و ...) میلیارد ها دلار از پول و ثروت مردم بدبخت خاورمیانه و ملت هایشان را صرف ساختن گروه های تروریستی مثل داعش میکنند و جنگ های زرگری ایجاد میکنند(جنگ ایران و عراق) تا نه تنها صلح و دوستی را بین ملت ها نابود کنند بلکه چرخ کارخانجات اسلحه سازی انها هم بچرخد و صرف کشت و کشتار انسان های بی گناه شود و از این طریق دشمنان خارجی این اندیشه صلح جوی والای ایرانی به سود های کلان از طریق ناامن کردن و کشتار ملت ها برسند.


این یکی از هزاران علت هاست که اثبات میکند چرا بیگانگان اصلا با ما دشمنی دارند؟

اگر فرض بگیریم که در یک ایران پادشاهی فرهنگ بوذرجمهری(ایرانی) حاکم هست و ما ایرانیان راستین در تکاپو هستیم تا ان را در جهان گسترش بدیم، فکر میکنم دیگه جنگی وجود نخواهد داشت و در نتیجه در خیلی از سازمان ها و کارخانجات اسلحه سازی تخته خواهد شد و دشمنان خارجی اریابوم ما از این موضوع خیلی ناراحت و عصبانی خواهند شد.

 

دشمنان داخلی...

 

1)   سلمان فارسی


از دیدگاه من دشمن ایران و ایرانی کسی جز ایرانی بی ایران شده نیست، اگر نیک به این موضوع بنگریم و برگردیم به اخرین سالهای سقوط امپراتوری ساسانی، فردی را میبینیم که تحت هر شرایطی میخواست امیرالتیسفون(مدائن) شود و سرانجام هم به کام دل خود رسید و امیر تیسفون شد.

سلمان فارسی شخصیتی که بنا به نوشته های مورخین تازی جدش به داریوش سوم می رسد و چون از شاهزادگان هخامنشی بود، مدعی تاج و تخت کشورش شد، بااینکه او مقام بلند پایه ای در امپراتوری ساسانی یعنی واقدالنار(نگهبان اتش در اتشکده) را داشت اما دیو آز و طمع بر او چیره گشت و فرهنگ فروتنی و خردورزی پدری اش را از یاد برد و سرگردان کشورهای بیگانه(روم و غیره) شد تا با تکیه بر اعتبار جد خود سپاهی از رومی ها تقاضا کند و به کشورش یورش ببرد و خود پادشاه ایران شود اما رومی ها بنا به مراوداتی که با پادشاهی ایران ساسانی داشتند از انجام چنین کاری به طور اشکار ممانعت به عمل اوردن.

سرانجام این شاهزاده شورشی پس از مدت ها اوارگی به شبه جزیره عربستان می رسد و طرح ایجاد یک تفکر کشت و کشتار انتحاری در قالب دین بنام اسلام راه انداخت تا بتواند در اینده نزدیک با سپاهی از انسان های بربری، تاج و تختی را که مدعیش هست را در یورش به ایران تصاحب کند.


قطعیت این واقعیت تاریخی را در قرارداد سلمان و محمد میبینیم که در قرارداد سلمان به عنوان ناصح رسول الله اورده میشود یعنی اندرزگو رسول الله در واقع یعنی وحی کننده رسول الله که نشون دهندی این هست که چه کسی سازنده اسلام بوده. اما نکته جالب توجه اینجاست که جلوتر سلمان چیزیی را به امضای محمد می رساند که طبق ان زمانی که به ایران حمله کردن، باید خاندان و خانواده سلمان از این یورش مصمون بمانند بعلاوه اختصاص امتیازهای ویژه که خانواده سلمان را از بقیه ملت گرفتار شده ایران جدا میکرد مثل سلب هرگونه خراج و مالیات، عدم محاکمه انها در صورت دیدن بزه و کلی مزایای دیگر.

سراخر میرسیم به چند سال پیش از اغاز نبرد قادسیه، جنگ های طاقت فرسا بین ایران و روم، مشکلات سیاسی و داخلی، طغیان رودخانه ها و عدم وجود پادشاه ای به قدرتمندی انوشیروان یا بهرام گور شانس پیروزی ایرانیان را در یک نبرد دیگر به حداقل رسانید اما تلخ ترین لحظات تاریخی جاییست که میبینیم مورخین تازی سلمان را رائد و داعیه جنگ قادسیه عنوان میکنند یعنی فرمانده کل و فراخوان جنگ قادسیه، کسی که نظم و ترتیب سپاه تازی را تدارک میبیند و ابزارآلات جنگی میسازد.

میدانم از خواندن این سند تاریخی جا خوردید و برایتان سوال هست که پس سعد ابن ابی وقاص چه کاره بود؟ پاسخ خیلی ساده هست محمد و دیگران همه عروسک خیمه شب بازی سلمان برای پیش بردن اهداف اهریمنی اش بود، چنانچه ما در قرارداد سلمان و محمد هم میبینیم حمله به امپراتوری ایران از قبل تعیین شده بود.

اما هدف من از گفتن این همه مطالب تاریخی درباره سلمان این هست که ذهن شما خوانندگان گرامی را به دشمنان داخلی اریابوم مان بازتر کنم و بدانید که کسی که ۱۴۰۰ سال مصیبت را برای ملت ایران به ارمغان اورد کسی جز یک ایرانی جاه طلب خائن بنام سلمان نبود، دشمن خارجی اصلی ما در ان دوران رومی ها بودن اما ما از رومی ها شکست نخوردیم بلکه از یک ایرانی خودخواه و کینه ای شکست خوردیم، گرچه ان شاهزاده شورشی اواخر عمر خود از مصیبتی که برای ملتش به ارمغان آورده بود سخت پشیمان بود و جمله "سلمان بمیر" را تکرار میکرد اما چه فایده!


البته من جلوتر علت و انگیزه دشمنان داخلی ایران و ایرانی را کامل شرح خواهم داد که چرا اشخاصی مثل سلمان و دیگر خائنان داخلی تیشه بر ریشه خود زدند و میزنند، معمولا اینگونه اشخاص پیاده نظام و اجراکننده های اصلی نقشه های دشمنان خارجی ما هستند، اگر دوباره نگاهی به داستان سلمان باندازیم متوجه میشویم که رومی ها هم پشت پرده به سلمان کمک های نظامی میکردنند و مرتب ابزارالات جنگی مثل شمشیر رومی، زره و خود می فرستادند تا در یورش به ایران استفاده شود.

 

2)   ابومسلم و عباسیان

 

کمی جلوتر میایم ملت گرفتار ایران هنوز مثل الان ما برده اندیشه اهریمنی تازی نشده بود و از هر فرصتی برای سرنگونی تازیان و بیرون راندن انها، شبانه روز تلاش میکردند و می جنگیدند، اما در طرف مقابل امویان از هیچگونه خشونتی دریغ نمی کردند و همین عامل باعث خراب تر شدن چهره اسلام جنایتکار شده بود تا انکه یک ایرانی بنام ابومسلم پدیدار شد، بدلیل موقعیت استراتژیک منطقه خراسان و دور بودن از دست خلفای اموی، ابومسلم خراسان را محل استقرار پایگاه خود قرار داد و بلاخره با کمک مردم خراسان سلطه ی امویان را از روی ایران و ایرانی برکند، در این راه ملت گرفتار ایران، بخصوص مردم خراسان در تجهیز کردن ابومسلم کم کاری بخرج ندادن اما شوربختانه باز خیانت خودی، دشمن داخلی را می‌بینیم، زمانی که ابومسلم موفق به برانداختن سلطه امویان شد بجای اینکه خود بر تخت پادشاهی ایران بنشیند یا یک ایرانی لایق و خردمند را بر تخت پادشاهی بنشاند اما برخلاف انتظار ابومسلم به تمامی زحمات و رنج های ملتش پشت پا زد و دل در گرو نور چشمی های خاندان محمد داشت و بعد از مرگ ابراهیم امام، سفاح خونخوار را برای تخت پادشاهی ایران لایق دید و حتی بعد از مرگ سفاح، برادرش منصور را بجایش جانشین کرد، البته ابومسلم جلوتر دستمزد این خیانتش را از همین نور چشمی های تازیان میگیرد اما نکته حائز اهمیت اینجاست که می‌بینیم تازیان برخلاف حکومت پیشین(امویان) در اینجا عباسیان با استفاده از هوش و استعدادهای ایرانی نسبت به قبل متمدن تر شدن و بیش از 5 قرن بر روی ایران و ایرانی سلطه افکندن که باعث شد جای پای اسلام در ایران محکم تر شود و بعدا توانست تاثیر ننگین خود را در هویت ایرانی بجا بگذارد.

اما از خیانت افشین به بابک هم بگذریم میرسیم به بررسی دوران صفویه که نقش بسزایی در شکل دادن هویت ایرانی داشتن.

 

3)   صفویه

 

اما در این میان باید اشاره ای هم به دوران صفویه باندازیم و ببینیم ایا واقعا صفویان انطور که می گویند مدافع فرهنگ و ایین ایران و ایرانی بوده اند؟

اگر با دیده ی خرد به این موضوع بنگریم و بخواهم بی طرفانه و بدون قصد و غرض در این مورد داوری کنم، باید گفت گر چه صفویه یکپارچگی و اتحاد کشور ما ایران را فراهم کرد اما از طرف دیگر می‌بینیم که به زور شمشیر وحشیانه تر از تازیان با تکیه بر قوای جرار خود قزلباش، شیعه سازی را در ایران پیاده سازی کردن و هرکسی هم که در مقابل این اقدام صفوی ها مقاومت میکردن کشته میشدن.

چنانچه می‌بینیم خود شاه اسماعیل هم به این اقدام دست میزد، اشخاصی از ریش سفیدان تبریز نزد شاه اسماعیل می‌روند و درخواست می‌کنند که فعلا از شیعه سازی دست بکشد اما شاه اسماعیل در پاسخ چنین می‌گوید: "مرا به اینکار بازداشته اند و خدای عالم و حضرات ائمه معصومین همراه منند و من از هیچکس باک ندارم، به توفیق الله تعالی اگر رعیت حرفی بگویند، شمشیر می‌کشم و یک کس را زنده نمی‌گذارم."(مجیر شیبانی، ص 90، به نقل از تاریخ شاه اسماعیل، نسخه خطی)

جالب اینجاست که برخلاف کسانی که ادعا می کنند شاه اسماعیل و صفویه بخاطر ملیت و وحدت دوباره ایران تلاش میکردند، می‌بینیم اولین قدم پس از ورود شاه اسماعیل به تبریز، در بسط و گسترش زبان عربی و شیعه بوده است.

اما پس از شیعه سازی، مملکت شیعه تحت فرمانروایی صفوی ها نیازمند اخوندهای شیعه بود که جای پای شیعه را در ایران محکم کنند که ان هم تحت حمایت مالی صفویان از کشور های عربی وارد ایران شد.

اما مسئله ای که میخواهم بیان کنم این است که با آنکه صفویه و شیعه در کوتاه مدت اتحاد و یکپارچگی ایران ما را حفظ کرد و جلوی تجاوزات بیگانگان بخصوص عثمانی ها را گرفت اما اگر واقع بین باشیم، می‌بینیم در بلند مدت به ضرر ما ایرانی ها تمام شد، اولین ضرر، تاثیر روی شخصیت و هویت جمعی یک ملت در بلند مدت بود و ضرر دوم، جایگزین کردن فرهنگ خرافه و اخوندی با فرهنگ واقع بینی ایرانی بود که من جلوتر این مسئله را گسترده تر باز خواهم کرد که چگونه اسلام و شیعه، شخصیت یک ملت را از بین برد و ایرانی را از فرهنگ خویش دور کرد.

 

دشمنان خارجی...

 

1) عثمانی ها - شیعه یا سنی!


حال بپردازیم به دشمنان خارجی این مرز و بوم که از همان صفویه آغاز می‌شود، عثمانی ها انطور که به تاخت و تاز در غرب کشور ما می پرداختن اشکار می شود که اصلی ترین دشمن ما در زمان صفویه بوده اما از نظر من این یک جنگ زرگری بخاطر مذهب بوده، بین برتری شیعه یا سنی که زایده ی همان اسلام ننگین بوده اما نکته مهم اینجاست که می‌بینیم برخلاف برابری و برادری اسلام، ایران صفوی با یک کشور غیرمسلمان یعنی لهستان روابط خوبی دارند و با این کشور متحد می‌شویم برعلیه عثمانی ها، اینجا به سخن استاد شجاع الدین شفا می‌رسیم که گفته بودند: "ایران در طول تاریخ اکثرا با کشورهای مسلمان جنگیده تا غیرمسلمان،حتی در 8 ساله بین ایران و عراق، ما با یک کشور مسلمان می جنگیدیم." جنگ مذهب، چیزیی که تا به الان هم ادامه دارد.

 

2) روسیه


با روی کار امدن قاجاریه، جاه طلبی های دشمنان خارجی اریابوم ما هم شروع شد، روسیه که هدفش دسترسی به اب های ازاد بود چاره ای جز عبور از ایران نداشت، در این راه گرجستان را که مسئله مورد اختلاف بین ایران و روسیه بود را پیش کشید و با این بهانه به منطقه اران واقع در شمال غربی کشور ما یورش برد، جنگ اغاز شد، ایران قاجاری به دلیل عدم داشتن تجهیزات جنگی نوین پس از 10 سال نبرد طاقت فرسا شکست خورد و منجبر به بستن قرارداد گلستان می شود ولی مشخص نبودن مرز بین ایران و روسیه، عدم قطعیت و حکم جهاد اخوندها برای دفاع از سرزمین های اسلام، جنگ ایران و روسیه را به دوره بعدی کشاند که نتیجه ای خفت بار تر از عهدنامه گلستان نصیبمان شد و عهدنامه ترکمنچای بسته شد، اما در این میان بد نیست به دشمن خارجی اشاره کنم که بدتر از روس ها برای ما بود.

 

3) فرانسه - ناپلئون


نبود جنگ افزارهای نوین و ارتش به سبک اروپایی از نظر نظم و قدرت، عباس میرزا ولیعهد وقت و حکومت قاجاریه را به فکر نوسازی قوای خود فرو برد که منجبر به بستن عهدنامه فینکنشتاین با فرانسه شد که فرانسه موظف میشد ایران را از نظر نظامی تقویت کند مثل اموزش و تأمین تجهیزات جنگی نوین، اما اولین خیانت فرانسوی ها را اینجا میبینم که ناپلئون پس از شکست روس ها در فریدلند، عهدنامه تیسلیت را با روس ها می‌بندد که نتیجه اش دوستی روسیه و فرانسه می شود، در نتیجه فرانسه و ناپلئون نسبت به عهدنامه فینکنشتاین اقدامی انجام نمی دهد اما همین خیانت انها باعث از دست رفتن مناطق شمال غربی کشور ما می‌شود.

از نظر من با آنکه ناپلئون برای فرانسوی ها یک قهرمان هست اما برای ما ایرانی ها ناپلئون بی شرف هست، چرا که خیانت او باعث از دست رفتن قسمت زیادی از آریابوم ما شد.

 

4) انگلستان


انگلستان زمانی که به منطقه خاورمیانه رسید و عظمت و نفوذ زبان فارسی را در اسیا دید، دچار وحشت شد که چگونه یک کشوری بنام ایران چنین نفوذ فرهنگی و ادبی در کل منطقه دارد!

نفوذ زبان و ادب فارسی از عثمانی ها تا به هند، به انگلیسی ها اجازه جولان، جاه طلبی و اجرا نقشه های اهریمنی اش را در منطقه اریایی ها نمی داد اما انگلستان همون بهانه های شلقم شوربایی خود را یعنی لشکرکشی به هند را پیش کشید و سرانجام پس از شکست ایران قاجاری در نبرد هرات، معاهده پاریس در 1856 بین ایران و انگلستان بسته شد و اریانای(افغانستان) ما از مام میهن جدا شد اما دشمنی و دست درازی های انگلستان تمام نشده بود و بار دگر باز به بهانه هند در یک قرارداد بنام گلداسمیت قسمتی از بلوچستان را از ما ربود، اقدام و سیاستی که تا به امروز کشور انگلستان پشتش هست.

 

5) اسرائیل


خیلی از هم‌میهنان ما گمان می‌کنند چون اسرائیل دشمن جمهوری اسلامی هست پس حتما دوست ایران و ایرانی هست اما شواهد این را اثبات نمی‌کند، ما می‌بینیم زمانی که در زمان شاهنشاه آریامهر زمزمه های شورش ۵۷ اغاز شده و هنوز اقدامی انجام نشده، اسرائیل اول از همه پیش‌قدم شده و ابراز شادی می‌کند از اینکه حکومت پهلوی ها سرنگون خواهد شد، چرا که سرنگونی پهلوی ها به او اجازه رشد و جولان دهی می‌داد و نگهبان منطقه می‌شد.

از طرف دیگر جریان ایران-کنترا را می‌بینیم که اسرائیل سعی می‌کرد پنهانی به ناجمهوری انیران اسلامی سلاح بفروشد پس نتیجه می‌گیریم که دعوای بین جمهوری اسلامی و اسرائیل باز از همان جنگ های زرگری هست.

دلیل بعدی، این است که می‌بینیم اسرائیل نمی‌خواهد سرزمینی بنام ایران وجود داشته باشد که ان را هم از کمک های سنگین مالی این کشور به تلویزیون و گروهک های تجزیه طلب می‌بینیم.

پس حواستان در همه حال به دو کشور اسرائیل و فرانسه باشد.

 

6) چین و گلوبالیست ها


اتحادیه گلوبالیست که جمعی از همین کشورهای ابرقدرت هست، که سعی می کنند یک کشور واحد تشکیل دهند و برای تحقق این هدف با تمام نیرو هرگونه اثاری از زیبایی، هنر و فرهنگ و ادب را نابود می‌کنند که کشور زیبای ما هم در اولویت این لیست هست، از نظر من گلوبالیست ها همان چیزیی را می‌خواهد که اسلام کرد، یک جامعه تک فریمی که دگراندیش حق حیات در ان ندارد.

در این راه چین، شیوه و روش برده سازی ملت ها را پیش گرفته که تا حد زیادی هم موفق شده و ملت ما هم در اولین نگاه اسیر محصولات بی کیفیت چینی شده. خب حال به چند رویداد مهم در تاریخ کشورمان بپردازیم.

 

نادرشاه...


نادرشاه بزرگ با آنکه کوشید جلوی ضرری که صفوی ها در بلند مدت با اوردن مذهبی پر از خرافه و دور از واقع بینی هست را بگیرد و از تاثیر ان بکاهد، که تا حدودی هم موفق شده بود، اما متاسفانه پس از مرگ نادرشاه و واقفه ای کوتاه مدت در تاریخ به قاجاریه برخورد می‌کنیم، که تیر نهایی اسلام بر پیکر فرهنگ، ادب و هویت ایران و ایرانی بود، نادرشاه با تکیه بر قوای قدرتمندش توانست تا هند بتازد و حتی اخوندهای شیعه و مفتخور را هم پس بزند اما عدم جایگزینی شیعه با اندیشه یا مکتب جدید مانند ملی‌گرایی یا ایرانگرایی و سپس بسط و گسترش فرهنگ ایرانی باعث شد که پس از مرگ او دوباره به چرخه اهریمنی بازگردیم ولی اینبار بدتر از قبل، چرا که با روی کار امدن قاجاریه و ادامه راه شیعه سازی و خرافه گری، ایران و ایرانی به اخرین لحظات انحطاط خود می‌رسید.

 

مشروطه یا مشروعه!


اما بپردازیم به یکی از مهم ترین لحظات رویداد های تاریخی کشورمان یعنی جنبش مشروطه که شمشیر قدرت به دست روشنفکران و دلسوزان ایرانی افتاده اما متاسفانه نتوانستند به درستی از ان استفاده کنند.

انها در تلاش بودند تا عقب افتادگی های ایران را در قالب هدفی بنام مشروطه که ازادی، رفاه و سعادت ملت و کشور را فراهم می‌آورد به نتیجه برسانند، گرچه انها هدف والا و نیکی داشتند اما روشی که انها پیش گرفتند خالی از عیب و ایراد و انتقاد نبود، از نظر من اشتباهات قانون اساسی مشروطه باز می‌گردد به پس زمینه مشروطه خواهان که نتیجه ی 1400 سال مصیبت و شیعه ای بود که صفویه برای ما به ارمغان اورده بود و قاجاریه ان را تداوم بخشیده بود، مشروطه خواهان و قانون نویسان ان با تکیه بر ایمان و اعتقادی که به اسلام داشتن بعلاوه گرایشاتی که به سبب پیشرفت غربی ها به اروپا داشتن، قانون اساسی مشروطه را از روی قانون اساسی فرانسه نوشتن و در کنار ان قانون مجازات اسلامی به اصطلاح قانون شرع اسلام مثل حکم شلاق و غیره را هم به ان اضافه کردند، اینجاست که می‌بینیم مصیبت 1400 ساله و شیعه سازی صفوی خودش را دوباره برایمان ظاهر می‌کند، اگر روشنفکر راه را کج برود مسیر تاریخ را میتواند عوض کند، همیشه تیغ روشنفکر از بقیه مردم برنده تر و تیزتر هست چرا که او در صف اول ایستاده است، اگر منحرف شود مثال تیغ دادن در کف زنگی مست را می‌دهد.

قانون نویسان مشروطه ما بدلیل عدم آگاهی از تاریخ ایران و فرهنگ ان اطلاعی نداشتند که ما بهترین ایین کشورداری را در هر زمینه داشتیم اما دریغ که نمی دانستند.

برای مثال در زمینه قانون بزهکاران ما بهرام گور را داریم، که من گفتگوی شاهنشاه بهرام گور با موبدان درباره قانون بزهکاران را می اورم.

 

به آواز گفتند پس موبدان                              که ای شاه داناتر از بخردان

به شاهنشهی در چه پیش آوری                       چو گیری بلندی و کندآوری

چه پیش آری از داد و راستی                         کزان گم شود کژی و کاستی؟

که شاهنشاه بهرام گور اینچنین پاسخ ان موبدان را می‌دهد.

چنین داد پاسخ به فرزانگان                           بدان نامداران و مردانگان

گنه کرده را پند پیش آورم                            چو دیگر کند بند پیش آورم

آری این پاسخ فرهنگ ایرانی است که می‌گوید کسی که مرتکب بزه ای در جامعه شده، اول او را پند یعنی فرهنگ، ایین، زندگی، شغل می‌دهیم و در انجمن(جامعه) رها می‌کنیم، اما اگر بار دگر مرتکب بزه ای شد، ان وقت او را بند پیش اورم که البته زندان هم در فرهنگ ایرانی آنطور که تازیان و غربی ها دارند نیست.

متاسفانه مشروطه خواهان با این دید به ایین و فرهنگ ایرانی آگاه نبودند پس در نتیجه عدم اگاهی، عاجزانه برای نوشتن قانون به فرهنگ های بیگانه مراجعه کردند.

خرده گیری دیگری که می‌توان به قانون مشروطه گرفت این است که واژه زیبای پادشاهی ایرانی را تبدیل به سلطنت مشروطه کردند که یک نوع اهانت به ایران و ایرانی هست، جوری که حتی اکثریت اعراب هم از واژه سلطنت برای فرمانروایی خود استفاده نمی‌کنند، سلطنت به معنای سلیطه گری و زور و زورگویی هست که با اضافه کردن مشروطه به معنای زورگویی با حد و مرز می‌شود که تازیان پس از یورش برای تحقیر پادشاهی ایران، این واژه را بکار بردن که در جنبش مشروطه هم چندان تغییری نکرد اما در این میان ما دو پادشاه توانمند رضاشاه بزرگ و شاهنشاه اریامهر را داشتیم که کوشیدن خیلی از بندهای قانون مشروطه انیرانی را اجرا نکنند و در این راه هم تا حدودی موفق شدن.

 

سایه امپراتوری ساسانی و شورش 57


دوران پهلوی هست، با تمام کم و کاستی ها دو ابرمرد تلاش می‌کنند تا بهترین ها نصیب ملت ایران شود اما توطئه غربی ها در کنفراس گوادالوپ بعلاوه کمک های مالی امریکا، عربستان و لیبی به شورشیان 57 بدلیل رشد سریع ایران و بازگشت به تاریخ خود اجازه نداد، ارزوهای ان دو ابرمرد به وقوع بپیوندد اما در پایان این مقاله باید نکات مهمی را به شما خوانندگان گرامی یاداور شوم.

در سرنگونی حکومت پهلوی ها ما باز نقش پنهان فرانسوی ها در بیمار کردن پادشاه فقید را می‌بینیم که پرده های کاخ اغشته به رادی اکتیو بودن، پادشاه دچار بیماری سرطان خون می‌شوند، پادشاهی هم که مریض هست توان تصمیم گیری ندارد، اما هیچ یک از دشمنان خارجی نتوانست ما را شکست دهند نه فرانسه، نه امریکا، نه انگلستان و نه خمینی، ما اینجا باز خیانت خودی را می‌بینیم و انگیزه خیانت های افرادی مثل افشین، سلمان فارسی، قره باغی ها و فردوست ها این بود که انها دستمزد خیانت را چرب و نرم تر از دست مزد واقعی خود تلقی میکردن.

همیشه هم در طول تاریخ اینطور بوده، دستمزد خیانت بهتر از دستمزد واقعی انسان بوده، نیک بنگرید به این موضوع، سلمان فارسی با خیانتی که کرد امیرتیسفون شد، افشین با خیانتی که به بابک کرد، والی خراسان شد.

البته انگیزه اصلی این خیانت ها هم به آز و طمع و کینه باز می گردد، طمع به پول و ثروت و کینه از فرد مقابل و در اخر دور شدن از هویت و شخصیت ملی و میهنی خود است.

با آنکه بیگانگان در شورش 57 دست داشتند اما این ملت انیران شده ی ما بود که فریب استعمار و استثمار را خوردن و نقشه های شوم ان بیگانگان را اجرا کردند، ما لشکرکشی کشورهای غربی را در اریابوم مان ندیدیم برای همین هست که دشمن اصلی ما کسی جز ایرانی انیران شده نیست، و در پایان به یاد داشته باشید.

 

آن کسانی که آهنین مشتند                            دشمنان را به دوستی کشتند

 

جمع بندی


دوره ای که ما در ان هستیم، وضع مان از زمان قاجاریه هم بدتر است، ایرانی با مصیبت 1400 ساله و توطئه های کشورهای غربی و حکومت جمهوری انیران اسلامی که زاییده ی 1400 سال تاریخ پر گرفتاریست، اما تمامی این عوامل و دشمنی ها دست در دست هم دادند هویت و شخصیت یک ملت را نابود کردن و ملت برده شده هم توان مبارزه ندارد چیزیی که ما امروزه می‌بینیم، جوان ایرانی گمراه شده یک روز مسیحی هست و روز دگر مسلمان، برای همین من سعی کرد دشمنان داخلی و خارجی را با بازگشایی تاریخ به شما خوانندگان بشناسم تا بدانید چه عواملی شخصیت امروزی ملت ما را ساخته.

 

کلام اخر


باتمام دشمنی ها و ظلم تاریخی، من جوانان ایران و شما خوانندگان گرامی را به یک جنبش ضد تاریخ دعوت میکنم، جنبش ضد گرفتاری هایی که تاریخ سر ملت ایران آورد.

برای رهایی از 1400 سال مصیبت تاریخی، اول از همه باید کاسه زهراگین ترس را بشکنیم و شیرمردانه و شیرزنانه برای یک ازادی ریشه ای و ایرانی گام برداریم تا ایران و ایرانی را ازاد کنیم، نبرد بزرگ و مسئولیت سنگینی بر دوش داریم اما من اطمینان دارم که میتوانیم پیروز شویم چرا که ما

 

پنج دلاوران از یک پشتیم                                در عرصه روزگار پنج انگشتیم

گر فرد شویم در نظرها علمیم                            و گر جمع شویم بر دهان ها مشتیم

پاینده ایران – مهران

12/01/2581

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


Report Page