در نقد بیانیه‌ای با نام یک نهاد صنفی فرهنگیان در کردستان

در نقد بیانیه‌ای با نام یک نهاد صنفی فرهنگیان در کردستان


🖊مهدی دیوانی کارشناس سیاسی

در روزهای گذشته انجمن صنفی معلمان سه منطقه در استان کردستان در باره حق آموزش به زبان مادری با استناد به اصل 15 قانون اساسی و آنچه اصول مصرح در منشور جهانی حقوق بشر و مبانی علمی و روانشناسی می‌دانند، بیانیه‌ای صادر کردند. در این بیانیه از ملت‌های گستره جغرافیایی ایران سخن گفته و ضمن اشاره به اینکه زبان مولفه اساسی در به رسمیت شناختن یک ملت است، ادعا شده سیاست‌های دوره پهلوی موجب سلطه زبان فارسی شده است. در این بیانیه «انحصارگرایان طرفدار یک زبان» مورد مخاطب قرار گرفته و از ملت‌های تحت سلطه در ایران سخن گفته شده است. جدای از اینکه اشارات و استنادات بیانیه به قانون اساسی و منشور حقوق بشر، به شدت مبهم و نوعی مصادره به مطلوب ایدیولوژیک است، از نظر حقوقی نیز با روح قانون اساسی و منشور حقوق بشر که بر حقوق دولت –ملت‌ها تاکید دارد، همخوان نیست و نمی‌توان با اشاره آن‌ها ادعاهای غیر حقوقی استنتاج کرد و بر طبل نفرت پراکنی و تضعیف انسجام ملی کوبید. اما جدای از ابعاد حقوقی، روی سخن این یاداشت ابتدا با نظام سیاسی و دولتمردان و سپس انجمن صنفی معلمان ایران و در نهایت فرهنگیان شریف در کردستان است.

متاسفانه در سال‌های گذشته اعمال تضییقات و محدودیت‌های فراوان برای مجامع صنفی در کل کشور موجب شد تا از سویی فعالیت‌های صنفی به تدریج به سوی زیر زمینی شدن سوق داده شود و از سوی دیگر دیدگاههای خاص‌گرایانه را تقویت کند. اصرار بر ادامه این سیاست موجب شده تا بخشی از اعضای مجامع صنفی در واکنش به محدودیت‌ها و برخوردها به ایدیولوژی‌های واگرایانه سوق داده شوند. اگر مسئولان کشور با کمی دوراندیشی و در نظر گرفتن مصالح کشور اجازه فعالیت قانون‌مند و شفاف تشکل‌های صنفی را صادر می‌کردند. چنین اقدامی، علاوه بر شفافیت در مواضع و مشخص شدن میزان نفوذ این مجامع در میان هم صنفی های خود، موجب می‌شود رویکردهای عقلایی و قانون‌مند بر تندروی ها و چپ روی ها چیره شود. متاسفانه با سوق یافتن انجمن‌ها به چنین فضایی، ما با زندانی کردن و صدور احکام شدید و سنگین علیه بخشی از اعضای نهادهای صنفی مواجه هستیم، که در نتیجه فعالیت این نهادها مانند انجمن صنفی معلمان به سوی سیاست زدگی و چپ زدگی و دور شدن از اهداف اصلی صنفی کشیده شود. تجدید نظر فوری در سیاست های محدود کننده نهادهای صنفی ضامن شفافیت و قانونمندی فعالیت‌ها و پاسخگویی آنان است. امروز فرهنگیان شریف کشور از جمله در استان کردستان با مسائل و چالش هایی از جمله مشکلات طاقت فرسای معیشتی و منزلت اجتماعی ،مدارس فرسوده ،محرومیت گروهی از افراد لازم التحصیل از ادامه تحصیل و کمبود امکانات آموزشی دست به گریبان هستند که توجه بدان یک ضرورت ملی است.

از دیگر سو شماری از اعضای نهادهای صنفی کارگری یا فرهنگی و مانند آن در سال‌های اخیر به دلیل هزینه های بالای فعالیت صنفی مجبور به کناره گیری از فعالیت های صنفی شده و در نتیجه فرصتی ایجاد شده تا در میان اعضای باقیمانده، اقلیتی در چنین تشکل هایی راه افراطی‌گری در پیش گیرند و خود را نماینده اکثریت فرهنگیان شریف معرفی کنند. بیانیه اخیر انجمن صنفی فرهنگیان سه شهرستان در استان کردستان در باره زبان مادری مؤید حاکم شدن چنین فضایی در فعالیت های صنفی است. هر چند نمی توان با قاطعیت گفت که این اطلاعیه در داخل کشور صادر شده و گروهی از فرهنگیان این استان ولو تعدادی کم شمار در تدوین این بیانیه نقش داشته اند، چراکه زیرزمینی شدن فعالیت‌ها فرصتی است تا دیگران هم از موقعیت استفاده کرده و اهداف خود را در فضای غیر شفاف موجود پیگیری کنند. به رغم این محدودیت‌ها و سوء استفاده های احتمالی متعاقب آن ، از انجمن صنفی فرهنگیان ایران به عنوان یک نهاد باسابقه که در دهه گذشته هزینه‌های سنگینی برای پیشبرد اهداف خود پرداخته، درخواست می‌شود مرز خود را با صداهای افراطی قومگرایانه مشخص کند و اجازه ندهد اهداف صنفی با اغراض سیاسی و حتی گاه ضد ملی و مغایر با انسجام ملی در هم آمیخته شود. در این باره به بیانیه صادر شده توسط بخشی از نهاد صنفی معلمان در سه منطقه در استان کردستان نگاهی انتقادی می شود تا مشخص شود که چگونه این بیانیه به جای اهداف فرهنگی و آموزشی و صنفی، در پی اغراضی است که کیان ملّی را مورد تعرض قرار می دهد.

1- در بیانیه صادر شده ادعا شده که در ایران ملت های مختلفی مستقر هستند که هر ملت یک زبان دارد و زبان مؤلفه ملت است. صادر کنندگان بیانیه متوجه نشده اند که در هیچ یکی از متون علمی و حقوقی بین المللی زبان معرف ملت نیست. زبان می تواند معرف یک قوم یا طایفه یا تیره یا حتی اهالی یک شهر باشد، اما لزوما هر گروهی که یک زبان ویژه داشته باشد را نمی توان ملت برشمرد.

در ایران هم بنا به دلایل تاریخی و حقوقی تنها یک ملت زندگی می‌کند و ادعایی که تبار مارکسیستی -استالینیستی دارد و ایران را کشوری کثیر الملله تلقی می کند ادعایی موهوم و دروغین و فریبکارانه است. تجزیه سیاسی و فرهنگی هر کشوری با چنین ادعاهایی آغاز می‌شود و سپس تجزیه سرزمینی را دنبال می‌کند.

۲- در ایران ما یعنی ایران تاریخی نه با زور یک گروه مسلط بلکه در تعامل تاریخی ساکنان ایران‌زمین آنهم در دوره‌ای که دولت ایرانی بر کشور حاکم نبود، زبان فارسی به عنوان زبان فرهنگی و تمدنی و میانجی و علمی و تاریخی رواج یافت و همه ایرانیان از جمله ایرانیان بخش های غربی کشور و مردم و فرهیختگان کردستانی در تکوین و رشد و گسترش آن ایفا گر نقش بوده اند. زبان فارسی زبان تاریخی همه ایرانیان است نه زبان مردم تهران یا بخشی از ایران. تعداد شاعران و نویسندگان فارسی گوی کردستانی به نسبت جمعیت اگر بیشتر از دیگر نقاط ایران نبوده باشد کمتر نیست. این موضوع نه به دوره جدید پس از انقلاب مشروطه، بلکه به مناسبات تاریخی و فرهنگی و درهم آمیختن ملت تاریخی ایران با ریشه فرهنگی مشترک باز می گردد. زبان فارسی همچون تجربه برخی کشورها مانند فرانسه و ایتالیا و آلمان و یا ترکی استانبولی در دوره چند صد سال اخیر با دستور یا سیاست های نظام سیاسی خاصی به عنوان زبان فراگیر تمدنی و فرهنگی و تاریخی در ایران زمین گسترش نیافته است. بلکه به صورت طبیعی و در دوره ای طولانی توانسته است جایگاه خود را بیابد و اشاعه و گسترش پیدا کند. اتفاقا این در دوره معاصر است که به صورت غیر طبیعی و تحمیل برخی جریان های سیاسی برای برخی گروه‌های زبانی اقدام به خلق زبان معیار یا زبان تحمیلی قومی کرده اند تا به قول خودشان ملت سازی کنند!

۳- فرض شود که هر زبان معرف یک ملّت است. در این صورت، مردمی که در متون تاریخی و فرهنگی و علمی کُرد نامیده می شوند و در بخش هایی از ایران و عراق و ترکیه و سوریه سکونت دارند، جدای از اینکه از نظر فرهنگی و زبانی بخشی از فضای فرهنگی ایرانی شناخته می‌شوند، باید به این نکته اساسی بسیار مهم اشاره کرد که به گواهی زبان شناسان برجسته بین المللی مردمانی که کرد خوانده می شوند با چند زبان سخن می گویند و در این صورت باید ادعا کرد که در حوزه های کردنشین منطقه چند ملت زندگی می کنند! یعنی کردهای گورانی و زازاکی و سورانی و کرمانجی و بادینان و گروسی و کلهر و کرمانشاهی و حتی اگر لک ها را هم بر این فهرست بیافزاییم هر یک ملتی جداگانه هستند که خود ناقض ادعای بیانیه است.

۴ـ بر خلاف ادعاهای مطرح شده در بیانیه صادر شده، در تاریخ معاصر ایران هیچ محدودیتی برای استفاده از زبان های محلی در کردستان و سایر مناطق ایران وجود نداشته است. بخشی از بودجه عمومی کشور دهه ها است در رسانه های محلی کردستان و کرمانشاه و مهاباد مانند صدا و سیمای محلی به تولید برنامه می پردازد. متعاقب آن، اقتصادی برای تولید این دست از برنامه‌ها شکل گرفته و دهها شغل و حرفه برای تولید و تدوین فیلمنامه و تولید شعر و داستان و موسیقی و مانند آن ایجاد شده است. افزون بر اشتغال صدها شهروند در این حرفه ها، تولیدات فرهنگی در این فرایند برای عرضه در عرصه عمومی آماده می شوند. علاوه بر آن که با بودجه دولتی برنامه های فرهنگی فراوانی چون مسابقات و جشنواره های بین المللی تئاتر و داستان نویسی و فیلم و مانند آن به زبان های محلی از جمله در کردستان در حال اجرا است. همچنین با بودجه کشور رشته زبان کردی در دانشگاه کردستان راه اندازی شده است.

اگر نگاهی به مهم ترین نویسندگان و شعرا و هنرمندان و اهالی موسیقی کردی به انواع زبان های کردی افکنده شود بیشترین تعداد نویسندگان و شعرای بزرگ و هنرمندان و آوازخوانان کرد از شهروندان ایرانی هستند. مگر در دوره پهلوی در رادیو کرمانشاه هنرمندان مشهوری چون شادروان حسن زیرک یا مظهرخالقی یا حشمت الله لرنژاد یا مجتبی میرزاده ، آثار جاودانه ای را خلق نکرده اند. این در حالی است که به نسبت جمعیت، تعداد کردهای ایران خیلی کمتر از جمیعت کردهای کرمانج زبان و زازا زبان ترکیه هستند، و نیز نسبت جمعیت کردها به کل جمعیت ایران، کمتر از کردهای ترکیه و عراق است. با این حال شمار تولیدات سینمایی برجسته و مطرح، شعر و ادب و رمان و قصه و موسیقی و تئاتر و مانند آن در ایران به ویژه در دهه های اخیر بسیار بیشتر از ترکیه بوده است. یعنی دولت ها در ایران در دوره معاصر سهمی قابل اعتنا در گسترش زبان‌های کردی در عرصه عمومی و فرهنگی و صنعت سینما و مانند آن داشته اند. مگر با کمک های دولتی نبود که در ایران بهمن قبادی به عنوان فیلم ساز در سطح جهانی مطرح شد. تیتراژ پایانی نخستین فیلم های قبادی این مهم را یادآور می شود.

آیا انتشار چند هزار جلد کتاب به انواع زبان های کردی و تولیدات فراوان موسیقایی و ادبی در کردستان و استان های همجوار در سال های گذشته نشانی از گشودگی فرهنگی و تمدنی و حتی نظام سیاسی ایران نسبت به زبان های کردی نیست؟نباید مجامع صنفی با بی مهری و تعمد و سیاست زدگی و چپ روی و بی انصافی چشم به این واقعیات بپوشانند و با قلب واقعیت موضع گیری کنند. چپ زدگی در تاریخ معاصر ایران و نیز در دهه های گذشته در کردستان هزینه های زیادی تولید کرده و فجایع بسیاری بر جای گذاشته است. آیا امروز زمان تجدید نظر در سیاست های پوپولیستی چپ زده که با القای دروغ و هیجان سعی در تحریک افکار عمومی دارد فرا نرسیده است؟

۵ـ نخستین آثار به زبان های کردی در ایران و مناطق کردنشین دیگرکشورها بی گمان به زبان گورانی و هورامی و سپس زبان کردی کرمانجی تولید شده است. در ایران در دوره معاصر و از دهه بیست شمسی برای نخستین بار موضوع زبان سورانی مورد توجه محافل سیاسی در بخش های شمال غربی ایران که در اشغال شوروی بود قرار گرفت. امروزه برخی جریان های سیاسی به شدت در تلاش هستند تا با سرکوب دیگر زبان های کردی و یا به کار بردن لهجه و گویش برای آن‌ها،موجب به حاشیه رفتن این زبان ها شوند تا آنگونه که در بیانیه انجمن صنفی سه شهرستان ادعا شده یک زبان کردی بر دیگران تحمیل شود. این نقیصه حتی در رشته زبان کردی دانشگاه کردستان هم برجسته است که در برنامه درسی آن جایگاه درخوری برای این زبان های متنوع کردی تعریف نشده است. گویی تلاش می شود تا این پهنه فرهنگی به سرعت دچار اضمحلال شود و سورانی به عنوان زبان معیار بر دیگر زبان های کردی تحمیل شود. به ویژه آن که بیشترین نسبت از جمعیت کردهای ایرانی به عنوان یکی از اقوام ایرانی به زبان های دیگر کردی تلکم می کنند و زبان سورانی در بخش کمتری از جمعیت کردهای ایرانی گویشور دارد. شایان تأکید است که مهم ترین آثار حماسی و پهلوانی در زبان گورانی و هورامی، بسان شاهنامه فردوسی بر اسطوره های ایرانی استوار شده و به همین دلیل افراطی گرایان قومگرا در هراس هستند که با اشاعه این زبان ها این فرهنگ ملی و در پیوند با دیگر اجزا فرهنگ ایرانی برجسته شود. مسئولان فرهنگی در حوزه زبان و ادبیات کردی و محافل دانشگاهی باید پاسخگو باشند که چرا در برابر این بی مهری به متون گورانی و هورامی که تمام درون مایه آنها اسطوره های فرهنگی ایران است کم لطفی صورت گرفته است؟ آیا چون در برزونامه کردی نام ایران بیش از شاهنامه حکیم توس بسامد دارد باید نسبت به این متن دیرین و ارزنده کم توجهی صورت گیرد که مبادا موجب ایجاد خلل در برنامه های سیاسی گروهی ایران ستیز شود؟ روح زبان های گورانی و هورامی و سورانی با فرهنگ و تمدن ایرانی درهم آمیخته است و این ویژگی تجزیه طلبان را سخت به هراس انداخته است. البته به دلایلی که در جای خود در مورد آن می توان بحث و گفتگو کرد زبان سورانی به عنوان زبان ادبی که پدیده فرهنگی و ارزشمند هم هست عمری کمتر از صد سال اخیر دارد و در تحولات سیاسی عراق به تدریج پا و جان گرفت. نباید به بهای توجه به زبان سورانی از زبان های گورانی و هورامی و کرمانج و کلهر و گروسی و مانند آن رمق ستانی صورت گیرد.تا بلکه عده ای کم شمار و پر سر و صدا ارام شوند !این گروه سیاسی در هیچ حالتی به جز فروپاشی سرمینی ایران کوتاه نخواهند امد و دنبال اهداف فرهنگی نیستند.

۶ـ در چند سال گذشته و پس از درگذشت خانم مهسا امینی و اتفاقات متعاقب آن و برخی اعتراضات صنفی در استان کردستان موجب شد تا دستگاه های سیاسی و حقوقی و امنیتی با برخوردی سخت و چکشی گروه زیادی از فرهنگیان را با احکام سنگینی تحت فشار بگذارند و حتی تعدادی اخراج و گروهی نیز با تعلیق کار و کسر حقوق مواجه شوند. با آغاز به کار دولت جدید و انتصاب استاندار کردستان به تدریج انعطافی روی داد و بازبینی پرونده این فرهنگیان شریف مورد توجه قرار گرفت و حتی برخی احکام نقض شد. در این شرایط که با پیگیری مسئولین استان از جمله معاون سیاسی استاندار کردستان می رود تا نسبت به این دست از مسائل صنفی توجه بیشتری شود و این دست از فرهنگیانِ مورد اجحاف قرار گرفته به حقوق قانونی خود دست یابند و ترمیم زخم ها مورد توجه قرار گیرد، مشخص نیست کدام گروه افراطی در داخل جناح های سیاسی داخلی یا تندروهای خارج نشین درصددند با طرح مواضع مشکوک و بی شناسنامه و غیر شفاف فضای منطقه را تحت تأثیر قرار دهند تا شاید راه های حل و فصل مسائل موجود مسدود شود؟ آیا تصادفی است که همزمان با حل و فصل مسائل گروه زیادی از معلمان در استان کردستان، گروهی نان خود را نه در حل و فصل مسائل، بلکه در دمیدن بر افراط گری جستجو کنند؟آیا بین افراطی های داخل و خارج پیمان نانوشته یا نوشته شده ای وجود دارد؟

منبع: مجله صدا شماره 223 شماره پیاپی 11 اسفندماه 1403 صفحه 3




Report Page