در نسبت میان ریاضت و آرمان خواهی

در نسبت میان ریاضت و آرمان خواهی

شورای هماهنگی

✍️: عزیز قاسم‌زاده


آرمان خواهی از درونی جوشان بر می خیزد. مراد از آرمان خواهی در این متن، آرمان معطوف به هدفهای شخصی نیست بلکه منظور آرمانهایی ست که خیر عمومی در آن است و موانع تحقق پیش روی آن بسیار. از همین رو این آرمان خواهی در میانه ی آزمون های سخت، سنجش راستین می یابد. ممکن است کسی از آرمان های بزرگ سخن گوید اما در نهایت آنچه بیان می کند، تنها یک آرزو یا ایده ی ذهنی باشد و نسبتی میان آن ایده های ذهنی و اراده ی معطوف به تحقق آن، در فرد وجود نداشته باشد و در شخص دیگری ممکن است در کنار آن ایده های ذهنی، اراده معطوف به عمل هم وجود داشته باشد. اما این اراده در تناسب با میزان طاقت و تعلقات افراد یکسان نیست و پیچ و خم های شکننده و یا حتی بر هم خوردن نظم عادی زندگی می تواند در این اراده خللی ایجاد نماید. تربیت، معرفت، ایمان و دردمندی اگر با هم آمیخته گردد، این اراده قوتی فزون تر می گیرد و آدمی را به منِ حقیقی یا منِ واقعی خود هر چه نزدیک تر می کند.

آدمیان به تعبیر استاد مصطفی ملکیان در مواجهه اجتماعی خود با پنج من روبرو هستند. تقسیم بندی این من های پنج گانه نکته ای بسیار در خور تامل است و ضروری است که به آن توجه ای ویژه داشته باشیم. نخست منِ واقعی یا منی که تمام آن تنها بر خداوند مکشوف است. دوم: منی که هر فرد از خود تصور دارد وممکن است به منِ واقعی نزدیک باشد یا از آن دور باشد. مثلا ممکن است فردی خود راسخاوتمند و یا مبارزو دانا و یا صاحب هر فضیلت دیگری بداند که از منِ واقعی اساسا دور باشد و یا به آن نزدیک باشد. سوم: منی که دیگران تصوری از فرد دارند. چهارم: منی که فرد تصور می کند دیگران از او دارند و یا آنگونه که او تصور می کند، از او تصویر می کنند. ممکن است این تصور همانی باشد که فرد تصویر می کند و ممکن هم هست که تصویر دیگران از منِ فرد اساسا غیر از آن باشد. پنجم: منی که دیگران فکر می کنند که تصور "من " از خودم چیست؟ باز ممکن است این تصویر دیگران به آن منی که فرد از خود دارد، نزدیک باشد یا دور باشد. در بحث آرمان خواهی آدمی باید در سایه تربیت و معرفت این "من" را به منِ واقعی چنان نزدیک کند که از آفت "هویت طلبی" مصون بماند و تنها در ساحت حقیقت طلبی و شناگری در این دریا، وجود نا آرام خود را به ساحل آرامش رهنمون گرداند. آز آنجا که در جوامع پیشا توسعه و کشورهایی که فعالیت احزاب و صنوف از سوی دولتها به رسمیت شناخته نمی شود و سعی مدام برای ایجاد مانع در این مسیر در پیش گرفته می شود، نسبت افراد آرمان خواه یا مدعی در این مسیر در نسبت با این موانع تعیین کننده است.

اتخاذ تاکتیک های مناسب و یا راهبردهای اجتماعی مرحله به مرحله، کم خطر و کم هزینه در مسیر هدف امری معقول و استراتژیک است و هیچ خرد ورزی نیست که با این اصل گوهرین مخالفت کند اما منوط بر اینکه این اندیشه راهبردی بر معرفتی محکم و ایمانی تهی از تزلزل آمیخته شده باشد.متاسفانه یکی از آفات اخلاقی خواسته یا ناخواسته در کارهای جمعی، از کنشگری های مدنی تا امور خیریه این است که هدفهای نخستین بسیاری در ادامه مسیراغلب به نوعی هویت طلبی غیر حقیقت طلبانه یا حتی ضد آن و به تعبیر پرویز شهبازی صاحب برنامه " گنج حضور " به " منِ ذهنی " می انجامد. این منِ ذهنی در واقع دشمن سرسخت همه فضیلت های وجودی آدمی از جمله آرمان خواهی است. اینجا نقطه ای است که در کارهای جمعی برخی از افراد برای ایجاد نقش فرهمندانه در خود، مدام در ستیز با دیگری هویت خود را تعریف می کنند و دست به اعمال و رفتاری می زنند که دیگر نه تنها کمترین نسبتی با آرمان خواهی نخستین آنها ندارد بلکه در تعارض با تمام ارزشهایی است که عمری از آن سخن گفته اند. چنین کسانی به جای اینکه هر لحظه از نقش خود و راه خود و رسالت خود و نسبت آرمان خواهی و انتخاب ریاضت در این مسیرراهی بیابند، شبانه روز در ذهن خود به نقد و طرد دیگری مشغولند و این دقیقا آن " منِ ذهنی" است، منی معطوف به ستیز با دیگری. این دسته خود را در مسیر این آرمان ها نه خاطی، نه پوزشمند و نه پر قصورکه همواره مدعی می بینند و از همین رو در مقابل نقدهای دیگران و نَحله های مختلف، هویت طلبانه از کارنامه خود دفاع می کنند و ناقدان را تحت هیچ شرایطی خیرخواه نمی بینند و ای بسا ناقدانی که در مسیر این آرمان خواهی از ایمانی راسخ تر و اراده ای استوارتر برخوردار باشند، ستیزندگی آنها با این دسته بیشتر می شود. در واقع این افراد به دلیل فاصله گرفتن از حقیقت طلبی و سوق یافتن به سمت هویت طلبی از برهه ای به بعد دیگر نه به جنگ با افراد که در حقیقت به جنگ با آرمانها می روند.

خواجه می پندارد که طاعت می کُند

بی خبر از معصیت جان می کَند

در نگاه بزرگان اخلاقی و دینی در مواجهه با حقوق مردم همواره حالت پوزشمندی مرسوم بوده و از این بابت به درگاه حق تضرع می کنند. چنانچه امام سجاد در نیایش سی و هشتم در صحیفه سجادیه در پوزش خواستن از تقصیر در ادای حقوق مردم فرموده است :

للَّهُمَّ إِنِّي أَعْتَذِرُ إِلَيْكَ مِنْ مَظْلُومٍ ظُلِمَ بِحَضْرَتِي فَلَمْ أَنْصُرْهُ 

(با خدایا از درگاه تو پوزش می طلبم اگر در محضر من بر ستم دیده ای ستمی رفته و من به یاری او بر نخواسته باشم.)

با این نگاه جایی برای هویت طلبی های کاذب که در تقابل آشکار با حقیقت طلبی هستند ، باقی نمی ماند. اما آفت این هویت طلبی و نتایج سو آن بر سه چیز استوار است: اولا در نسبت میان آرمان و منافع فردی و تعلقات شخصی چون نمی خواهد با صراحت و صدافت دست به انتخاب زند ، نخست سراغ فرضیه های ذهنی که انبوهی از مغلطه ها را با خود به همراه دارد، می روند و آن را نظریه ای رهایی بخش می خوانند تا تعلق طلبی خود را در لابلای آن مغلطه ها پنهان کنند. دوم اینکه در نسبت خود با آرمانها همواره طبکارانه سخن می گویند و بر خلاف حدیث فوق نه حالت اعتذار که همیشه حالت طلبکاری بر پیرامون و جامعه دارند. سوم اینکه بر کسانی که نگاه غیر هویت طلبانه و به سمت حقیقت طلبی دارند، همواره حالتی تدافعی، تهاجمی، خشمگنانه و کینه توزانه دارند. گویی دشمنی این افراد با حقیقت طلبانی که بر هویت طلبی های کاذب عَلَم رد و نقد می کشند، هزاران بار بیشتر از صدها پلشتی و زشتی است که قرار بود برای زدودن آنها همتی مردانه در پیش گیرند. این افراد از مقطعی به بعد رسالت خود را در تقابل با کسانی می بینند که برای آرمان های انسانی و عدالت، آگاهانه رنج و ریاضت بیشتری را انتخاب می کنند. پاسخ مولوی به این افراد چنین است:

 چون غرض آمد ، هنر پوشیده شد

صد حجاب از دل به سوی دیده شد 

حرف درویشان بدزد مرد دون

تابخواند بر سلیمی ز آن فسون  

ای بسا ظلمی که بینی در کسان

خوی تو باشد دریشان ای فلان

در خود آن بَد را نمی بینی عیان

ورنه دشمن بود یی خود را به جان    

باری در مسیر عدالت و آزادی مشقت های بسیاری است. کسی که در" تقریر حقیقت " گام می نهد از "تشدید مرارت" در این مسیر آگاه است و با فاصله گرفتن از تعلقات، تلاش می کند رضایت مندی وجودی از ریاضت های پیش رو داشته باشد و در این راه هر رنجی را پذیراست و ریاضت را با رضایت می پذیرد. معارف بزرگان عرفانی هر چند که در خاک تصوف، سیاست مدن و اجتماع روییده نشده باشد، اما برای ساختن هر انسانی ضروری است و از همین رو نظر کردن بر سرشت و سلوک بزرگانی چون بایزید بسطامی، ابوالحسن خرقانی، ابو سعید ابوالخیر، مولانا و حلاج و الگو گرفتن از آنها چراغ راه زدودن تیره روزی ها است. اگر جز این باشد و آرمانهای مدنی و اجتماعی با الگو برداری از بزرگانی از این سنخ و مبتنی بر آگاهی و "معرفت پیشینی" نباشد، بی تردید به "استیصال پسینی" می انجامد. زندان و حصر و دیگر محرومیت ها این استیصال را عیان تر می نمایاند. فرد به تدریج و به مرور زمان نقصان های وجودی اش بیشتر هویدا می شود. نسبت میان گفتار و کردار و ادعا و عمل اگر تا قبل از آن در هاله ای از ابهام قرار داشت، به تدریج عیان تر می گردد و در این شرایط آن تقسیم بندیهای پنج گانه از "من" روز به روز به تصویر من اول یا من واقعی خود را نزدیک تر و قابل وصول تر و در دسترس تر می کند. زیرا بسیاری از رفتارهای فرد که در بستر اجتماعی و دیدارهای گذری پنهان می ماند، در یک زندگی لحظه به لحظه و شبانه روزی، آن خُلقِ مستتر عیان می شود. استاد ارجمند و ادیب گرانمایه عبدالرضا قنبری که سالها تجربه زندان طولانی را داشته است، دو سخن پند آموزو پر معرفت از چنین شرایطی ارائه داده که حقیقتا این دو نکته از معارف عظیمی است که باید آویزه گوش داشت. سخن نخست این است که در یک زندگی جمعی و مدام و لحظه به لحظه همچون زندان افراد حد اکثر تا دو ماه می توانند خود را در لابلای آنچه که نیستند پنهان سازند و بعد از آن خود واقعی شان را عیان می کنند و دوم اینکه بودن در زندان چنان سخت نیست که بعضی از مصاحبت ها در آن سختی می آفریند. از همین رو ضروری است هر انسانی ابتدا تصور از خود را در نسبت با تصور واقعی آنقدر نزدیک کند و بعد از آن به سوی آرمان های انسانی و اجتماعی گام نهد. این اقدام فرد را به جای معطوف شدن به بیرون به عالَم درون خود نزدیک می کند و از ستیزه گری ناشی از من ذهنی تا حدودی جلوگیری می کند و فرد تلاش و تکاپویش سمت ارزش های والایی است که در پی تحقق آن است و از دیگر سو در برابر شدائد و مصائب مسیر، شکننده و مایوس نیست. از دید گاه امام علی یکی از معناهای یاس، نا امیدی است.

یکی دیگر از معناهای یاس ترس است و معنای دیگر یاس تزلزل و شکنندگی است و بر همه اینها باید فائق شد تا پشیمانی بر آدمی عارض نگردد:

گر پشيماني براو عيبي کُند

آتش اول در پشيماني زند 

خود پشيماني نرويد از عدم

چون ببيند گرمي صاحب قدم   


سه شنبه / سی‌ام خرداد یکهزار و چهارصد و دو

عزیز قاسم زاده

زندان لاکان رشت- بند میثاق


Report Page