تمرکز زدایی در فقدان پیش نیازهای فدرالیسم

تمرکز زدایی در فقدان پیش نیازهای فدرالیسم

باقر صدری نیا

معتقدم بقای ایران ایجاب می کند که ما در آینده به تمرکز زدایی توجه کنیم. سیستم متمرکز بی اعتنا نسبت به پیرامون باید جای خود را به سیستم غیرمتمرکز درعین تقویت وحدت ملی و یک پارچگی سرزمینی بدهد. اینکه بتوانیم سیستمی را تعریف و طراحی کنیم که بتواند در چارچوب ایران متحد، اقوام گوناگون و مطالباتش را برآورده کند بسیار اهمیت دارد، باید درباره آن اندیشیده و بحث و تامل شود تا بتوان به راهکار مشخصی دست یافت.

فدرالیسم پیش نیازها و الزاماتی دارد که بدون تحقق آن ها تلاش برای استقرار آن جز به فاجعه و جنگ های قومی و نژادی نمی انجامد. ازجمله اینکه باید نهادهای کارآمدی وجود داشته باشد، دموکراسی در کشور تثبیت شده باشد، احزاب در سطح ملی استقرار یافته باشند. نظام قضایی مستقل، نظام انتخاباتی منسجم و دقیق وجود داشته باشد تا بعد بتوان به فدرالیسم یا هر نظام بدیل دیگری اندیشید.

اگر دموکراسی تثبیت شده ای در کشوری نباشد فدرالیسم می تواند چالش های فاجعه باری ایجاد کرده و وحدت سرزمینی را دچار مخاطره کند و به برادرکشی بیانجامد. علاوه بر این، نحوۀ عبور از نظام متمرکز به غیرمتمرکز نیازمند گفتگوها ی وسیع نخبگان در فضای آزاد و در برابر دید مردم است تا همگان نسبت به آنچه باید به اجرا در آید از آگاهی لازم برخوردار شوند و به اقناع ذهنی برسند.

این فدرالیسم اندیشیده نشده و ناپخته ای که در ذهن غالب قوم گراها هست، جز به تکه تکه کردن ایران منتهی نمی شود. مقوله فدرالیسم دارای پیچیدگی خاصی است و انواع گوناگونی دارد، فدرالیسم آلمان، آمریکا، روسیه و ... با هم متفاوت است و هر کدام ویژگی های خاص خود را دارد. در مورد فدرالیسم باید در فضای دمکراتیک بحث های اقناعی صورت گیرد. تمسک به شعار و جنجال برای به کرسی نشاندن آن مخاطره آمیز است و باید از آن پرهیز شود.

البته هرکسی که دراین زمینه کار و تحقیق کرده از الان می تواند حاصل مطالعات خودرا درمعرض داوری متخصصان این حوزه و نخبگان جامعه قرار دهد تا با نقد و نظر آن ها طرح ها تکمیل شود و بتواند در فرصت مناسب در معرض افکار عمومی قابل طرح باشد. شایسته است دوستانی که آمادگی و شایستگی دارند در این باره به صورت جدی بحث کنند و انواع فدرالیسم های موجود را در دنیا بررسی کنند تا معلوم شود کدام مدل با وضعیت ایران می تواند مناسب باشد. 

آنچه از نظر من اهمیت دارد محتوا و نحوۀ اجرای فدرالیسم است و نه اسم آن. به گمان من می توان به جای فدرالیسم با اجرای نظام شورایی دموکراتیک، تعارض مرکز پیرامون را حل کرد. ما می توانیم تشکیل شوراهای دموکراتیک را از سطوح پایین روستا، بخش، شهر و شهرستان شروع کنیم و از آن جا به سمت تشکیل شورا یا مجلس ایالتی و دولت ایالتی و در نهایت مجلس شورای عالی ملی حرکت کنیم.

دریک سیستم مستقر حزبی و نظام دمکراتیک شورایی انتخاب رئیس جمهور و یا نخست وزیر را هم می توان به عهدۀ مجلس شورای ملی گذاشت و هم در سطح کشور با آرای مستقیم مردم همۀ ایالت ها و استان ها برگزید . بدین ترتیب در عین حال که در سطوح پایین و درسطح ایالت ها مشارکت مستقیم در ادارۀ امور ایالت هست و مطالباتشان بر آورده می شود در سطح ملی نیز همگان مشارکت دارند. این چفت و بست ها باید چنان محکم باشد تا مجموعۀ این ایالت ها بتوانند در سرنوشت عمومی کشور مشارکت داشته باشند و بدین ترتیب یکپارچگی نظام سیاسی و وحدت سرزمینی حفظ شود. البته این طرح ناپخته است و می شود روی آن بحث کرد. 

من پیشنهادم این است که در این جمع کارگروهی تشکیل شود و این مساله به صورت علمی مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد تا بتوان به نظر واحدی در این زمینه رسید. ما با چالش هایی در آینده مواجه خواهیم شد و لازم است که الان به فکر آن ها باشیم. برخی بحران ها و مشکلات اگر در این مرحله حل نشود و نتوان به چارچوب نظری مشخصی رسید، فردا که آشفتگی رخ دهد هیچ صدایی به صدایی نمی رسد.

مجددا تاکید می کنم بحث نهایی درباره فدرالیسم یا نظام متمرکز و ... باید بعد از استقرار حدی از دموکراسی و در قالب گفت و گوها ومباحثه ها و مناظره های وسیع میان آگاهان ومتخصصان حوزۀ سیاست وجامعه صورت گیرد تا از این طریق مردم به آگاهی لازم برسند و پس از آن است که می توان گام های دیگری برداشت. صرف اکتفا به شعار های فاقد پشتوانۀ مطالعاتی و نظری و جنجال آفرینی در میان تودۀ نا آگاه از دشواری های موضوع، می تواند مخاطرات گوناگونی در پی داشته باشد.

دوستان حاضر و علاقه مند دراین کارگروه باید درمورد انواع فدرالیسم اعم از مشارکتی ، پیرامونی، متمرکز و... مطالعه کنند. باید این مباحث سامان دهی شود و در نهایت به چاپ برسد و در معرض بحث وگفتگو قرار گیرد. باید دید آیا برای گذر از تمرکز و فراهم کردن زمینۀ مشارکت همگان در ادارۀ امورکشور چه بدیلی وجود دارد؟ وضعیت وبافت قومی ایران با چه نوع فدرالیسمی سازگار است؟ در ایران تنیدگی جمعیت وجود دارد که فدرالیسم غیر دقیقی که معمولا مطرح می شود نمی تواند قابل اجرا باشد. ما مناطقی داریم که نصف جمعیت آن کرد ونصف دیگر آن ترک است با چنین درهم تنیدگی جمعیتی هرگونه اقدام نسنجیده در این موارد جز به جنگ و تفرقه نمی انجامد. 

بحث مهم دیگر در این زمینه توجه به الزامات و پیش نیازهای فدرالیسم است. نخستین پیش نیاز فدرالیسم تقویت همبستگی و دلبستگی ملی است و باید نسبت به این سرزمین و تاریخ وفرهنگ آن نوعی دلبستگی داشته باشیم بعد بگوییم در این گوشه می خواهیم این گونه زندگی کنیم. با نقض این دلبستگی و مبارزه با آن اساسا فدرالیسم تحقق نمی یابد. متأسفانه فعالان قومی درایران با ادبیات خاص و با تبلیغات تفرقه افکنانۀ خود درصدد تضعیف همبستگی و پیوندهای ملی هستند و به خطا گمان می کنند ازچنین راهی می توان به فدرالیسم رسید.

مطالعۀ کشورهای دارای نظام فدرالی می تواند برای ما آموزنده باشد. در هند و یا در آلمان و آمریکا هر فردی اول خود را هندی و آلمانی و آمریکایی می داند و بعد متعلق به فلان ایالت در حالیکه در ایران وقتی فدرالیسم مطرح می شود، دوستان در ذهنشان تکه پاره کردن بخش های مختلفی از ایران و تشکیل دادن نوعی حکومت مستقل است.

تردیدی نیست که قدرت های منطقه ای و بین المللی می خواهند از این گسل قومی استفاده کنند و آن را فعال تر کنند. امروز غالب فعالان قومی بسیار برانگیخته هستند و در خوزستان علاوه بر آذربایجان وضعیت همین گونه است. کردها خردمندانه تر از گذشته عمل می کنند ولی در آذربایجان و خوزستان این مسئله روند پرآسیبی را طی می کند. در خصوص بلوچستان مطالعه خاصی ندارم و نمی توانم اظهار نظر کنم. به هرحال همۀ این مسایل شایستۀ بررسی و گفت و گو است.


Report Page