در دفاع از ایده حکمرانی نو و لزوم تحقق عملی آن

در دفاع از ایده حکمرانی نو و لزوم تحقق عملی آن

در دفاع از ایده حکمرانی نو و لزوم تحقق عملی آن


✍ محمدرضا مهدوی؛ فعال سیاسی و اجتماعی

ازآنجا که ما ایرانیان چه در زندگی فردی و چه در ساحت حکمرانی، همیشه پس از مواجهه با بحران، به فکر علاج آن میوفتیم، این‌بار نیز پس از اتفاقات سال گذشته و دادن هزینه‌های مادی و معنوی، ایده نوسازی حکمرانی و تغییر در پاره‌ای از وجوه آن، توسط برخی از مسئولین امر بیان شده است. این موضوع هرچند کمی دیر مورد توجه واقع شده؛ اما پرداختن به آن اتفاق مبارکی است که نیاز به حمایت و پشتیبانی دارد.

با این‌حال در همین حین، برخی افراد و رسانه‌های سوپرانقلابی (به تعبیر مقام معظم رهبری) که شاید هیچ درکی از مفهوم انقلاب و اصول آن ندارند؛ با حمله به این مفهوم و اشخاص مطرح‌کننده آن، هرگونه تغییر و نوسازی در امور جاری را به معنای عقب نشینی نظام سیاسی در برابر اغتشاشگران عنوان کرده و از آن به دومینوی سقوط تعبیر نموده‌اند. البته هجوم برخی غیر‌منصفانه‌تر از آن بود که بدان پرداخته شود؛ اما دفاع نکردن از چنین امر مبارکی نیز چندان با جانب عدل و انصاف همخوانی ندارد. به همین جهت در ادامه به بررسی این ادعا و نقد آن پرداخته می‌شود.

تجربه‌های تاریخی، تنها راه ارزیابی و سنجش گزاره‌های مرتبط با علوم انسانی است و این ادعا که «هرگونه تغییر و نوسازی به معنای ضعف در برابر اغتشاشگران و معترضین بوده و آغاز دومینوی سقوط است»؛ لاجرم باید در چارچوب تجربه‌های تاریخی مشابه آن مورد ارزیابی قرار گیرد. وقایع بهارعربی در کشورهای اسلامی به لحاظ زمانی نزدیک‌ترین و به لحاظ ویژگی‌ها، مشابه‌ترین تجربه تاریخی نسبت به وضعیت فعلی ایران است. در جریان تحولات بهار عربی، فرآیند و تکامل هر جنبش، تا اندازه زیادی وابسته به واکنش دولت‌ها بود. در هرجا که حکومت‌ها، به موافقت با برخی خواسته‌های معترضین می‌پرداختند و به نوسازی سیاسی گرایش نشان می‌دادند، جنبش‌ها نیز، ضمن حفظ اساس نخبگان حاکم و بقای دولت‌ها، در فرآیند دموکراتیزاسیون دولت قرار می‌گرفتند. ملک عبدالله دوم در اردن و ملک محمد ششم در مراکش نمونه‌هایی از این دست بودند که با اصلاحیه‌های دموکراتیک قوانین، جلب مشارکت مردم و تغییر چهره‌های فاسد، توانستند به مدیریت اعتراضات پرداخته و فضای سیاسی کشورشان را به وضعیت مطلوب بازگردانند. اما هرگاه حکومت‌ها در مقابل مطالبه نوسازی حکمرانی و خواست مردم مقاومت می‌کردند، این جنبش‌ها از اصلاح به انقلاب عبور کرده و به رخداد‌هایی منجر می‌شدند که یا سقوط دولت‌ها و یا جنگ‌های داخلی خونین را در پی داشت. تجربه تونس، مصر و سوریه، مواردی از این قبیل‌اند که پیامدهای ناگوار آن تا به امروز نیز باقی مانده است.

بنابراین تجربه‌های تاریخی متعدد که ذکر برخی از آن‌ها گذشت، به روشنی غلط بودن ادعاهایی از این سنخ و ضرورت نوسازی حکمرانی را نشان می‌دهد. ضرورتی که اگر امروزه نیز درک نشود و یا اجرای آن به درستی انجام نگیرد، شاهد پیامدهای تلخ و ناگوار آن در بحران‌های آتی کشور خواهیم بود.

بنابراین به تناسب همین، لازم است از شیوه صحیح نوسازی حکمرانی نیز سخن گفته شود. برای تحقق حکمرانی مطلوب، ضروری است تا هم در اصول و هم در فرآیندها تغییراتی صورت گیرد. تغییر در اصول به این معنا که دوباره به اصولی که انقلاب اسلامی بر پایه آن‌ها انجام گرفت، بازگشته و بررسی‌شود که کدام‌یک از آن‌ها تحقق‌یافته و کدام‌یک فراموش‌شده و یا با تنگ‌نظری‌ها به انحراف کشیده ‌شده‌است. در رجوع به این اصول باید تناسب آن با شرایط زمانی و مکانی فعلی در نظر گرفته‌شود و هر‌کدام از آن‌ها با توجه به مقتضیات حکمرانی در عصر حاضر بازتولید گردد. همچنین باید برخی اصول مترقیانه انقلاب که در طول زمان کمرنگ شده و یا توسط برخی از همین سوپر انقلابی‌ها به انحراف کشیده شده‌است، دوباره احیاء شده و در شیوه صحیح سیاست‌گذاری کشور به آن‌ها توجه گردد.

برای تغییر در فرآیندها نیز، لازم است تا شیوه‌های حکمرانی در سه سطح مورد بازبینی قرار گیرد. سطح نخست مربوط به ساختارهاست که باید برخی ساختارهای زائد و هزینه‌ساز برای حاکمیت، حذف شده و با ساختارهای منعطف و مورد پذیرش جامعه جایگزین شود. سطح دوم مربوط به رویکردها و مدل‌های اجرایی است که لازم است در آن‌ها دو عنصر مطابقت با قانون و مطابقت با خواست اکثریت جامعه، مورد توجه قرار گیرد. همچنین این رویکردها و شیوه‌های اجرایی باید به نحوی باشد که موجب جذب حداکثری مردم به گفتمان اصیل انقلاب‌اسلامی و دفع حداقلی آن‌ها از نظام اسلامی بشود. سطح سوم نیز مربوط به کارگزاران و مسئولین است که باید چهره مدیران استراتژیک و ارشد ما تغییر کرده و برخی افراد همیشه مسئول، غیر مسئول جای خود را به جوانان مدیر و متخصصی بدهند که شایستگی‌های خود را در سطوح میانی به اثبات رسانده باشند.


حکمرانی‌نو در این سطح مستلزم توجه ویژه به جوانان، هم در سطح مدیریت‌های اجرایی و هم در سطح سیاست‌گذاری‌های کلان است تا بتوانیم شاهد ظهور ایده‌های نو در تصمیمات و ریل‌گذاری‌های بلند مدت کشور باشیم و مردم، به ویژه نسل جوان، نسبت به آینده کشور و نظام سیاسی احساس تعلق و همبستگی داشته باشند.

برای جمع‌بندی چنین می‌توان بیان کرد که اولا برخلاف برخی ادعاهای غرض‌ورزانه، نوسازی در شیوه‌های حکمرانی نه تنها هیچ تهدیدی را متوجه نظام جمهوری‌اسلامی نخواهد‌کرد؛ بلکه برای تداوم و ارتقاء آن امری ضروری است و بلوغ یک نظام سیاسی در پتانسیل آن برای تغییر و نوسازی نمایان می‌شود. دوما نوسازی حکمرانی باید در سطوح مختلف، اعم از اصول، فرآیندها و کارگزاران صورت پذیرد و محدود به یک حوزه خاص نباشد. و مهم‌تر از همه اینکه برخلاف رویه یک‌سال اخیر، به مرحله اجرا رسیده و نتایج آن در جامعه و در زندگی مردم ملموس باشد و صرفا در حد شعار باقی نماند.

Report Page