درسهایی از هجرت
گردآورنده: سرویس دین و دعوت پایگاه اطلاعرسانی اصلاح
نخست: اخلاص و پاکبازی: از عمر بن خطاب روایت است که رسول خدا فرموده است:
"إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ، وَإِنَّمَا لِكُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَى، فَمَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ فَهِجْرَتُهُ إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ، وَمَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ لِدُنْيَا يُصِيبُهَا، أَوِ امْرَأَةٍ يَتَزَوَّجُهَا، فَهِجْرَتُهُ إِلَى مَا هَاجَرَ إِلَيْهِ" [روایت بخاری]
اعمال به نیت بستگی دارد و عمل هر کس در گرو نیت اوست. هر کس هجرتش در راه خدا و رسولش باشد پس هجرت او برای خدا و رسولش بوده است و هر کس هجرتش برای بهرهمندی از دنیا یا ازدواج با زنی باشد پس هجرتش برای همان خواهد بود.
دوم: توکل بر خدا: یعنی اعتماد به خدا و اطمینان از او در کنار فراهم کردن اسباب مورد نیاز؛ این رسول خداست که همه نوع احتیاط را در هجرت به کار میگیرد و تنها به وعدهی خدا اکتفاء نمیکند.
ابوبکر صدیق را از هجرت باز داشت و به او فرمود: شاید خدای متعال همسفری برای تو در نظر داشته باشد.
ابوبکر صدیق این سخن رسول خدا را به فال نیک گرفت و دو مرکب را آماده کرد.
علی را در بسترش خواباند تا جایش خالی نباشد؛ برای خارج شدن از خانهای که در محاصرهی مشرکین بود از پشت بام نرفت بلکه بلکه تصمیم گرفت از در خانه و در برابر شمشیرهای آخته بیرون برود. تمام اسبابی را که از یک بشر ساخته بود فراهم کرد و پنهان شدن از چشمان مشرکین را به خدا واگذار کرد و در حالی که این آیه را میخواند از خانه خارج شد:
"وَجَعَلْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدّاً وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ"[يـس: ٩]
و در پیشاپیش آنان سدی و در پشتشان هم سدی نهادهایم و بر [دیدگان] آنان پردهای افکندهایم، لذا نمیتوانند دید.
در اینجا بود که قدرت الهی کارگر شد و چشمها از دیدنش ناتوان ماند.
وارد خانهی ابوبکر شد اما نه از در اصلی تا صدای در باعث بیدار شدن همسایگان نشود و قضیه پنهان باقی بماند. از روزنهی کوچکی وارد اتاق شد. اسماء و عایشه دختران ابوبکر آنجا بودند. از ابوبکر خواست دخترانش را بیرون کند. ابوبکر به او اطمینان خاطر داد که رازدار هستند و چیزی به بیرون درز نخواهد کرد. آنگاه خبر را اعلام کرد.
همچنان از اسباب کمک میگرفت و به خاطر رد گم کنی راه جنوب در جهت خلاف مدینه را در پیش گرفت.
پیامبر و همسفرش به بالای کوه ثور رسیدند. این کوه غارهای فراوان داشت اما غاری را انتخاب کرد که تمام شرایط مخفی شدن را داشته باشد. کف غار با زمین موازی بود. داخل غار صخرهای توخالی بود که تنها برای نشستن یک نفر و خوابیدن نفر دوم کفایت میکرد. غار از پشت روزنهای داشت. مسؤولیتها در میان خانوادهی صدیق تقسیم شد؛ اسماء میبایست غذا حاضر کند و عبد الله روزانه اخبار پیرامون و تحرکات قریش را اطلاعرسانی کند. عامر بن فهیره میبایست گوسفندانش را در آن اطراف بچراند و رد پاها را از بین ببرد و هم از شیر گوسفندان به آنان بدهد. پس از آن که اوج گشت زنی قریش پایان یافت و سه روز از ماجرا گذشت از غار خارج شدند و راه مدینه را در پیش گرفتند.
سوم: گذشت و فداکاری:
پیامبر اسلام بهترین کسی است که در راه خدا فداکاری کرده است: خانوادهاش را ترک میکند و از شهر محبوبش خارج میشود و تمام داراییاش را در آنجا بر جای میگذارد. از ابن عباس روایت است که فرمود: وقتی رسول خدا از مکه خارج شد در بیرون از شهر خطاب به مکه فرمود: به خدا سوگند در حالی از تو خارج میشوم که میدانم تو محبوبترین شهر نزد من هستی و نزد خدا نیز محبوبترین سرزمین هستی و اگر ساکنانت بیرونم نمیکردند هیچ وقت تو را ترک نمیکردم. (روایت ابو یعلی)
اشکال بخشش و فداکاری در هجرت: وقتی رسول خدا نمونهی بارز فداکاری است، طبیعی است که پیروانش بهترینها را از او آموزش میبینند و بهترین نمونههای گذشت و فداکاری را در زندگی خود به یادگار میگذارند:
١- نمونهی فداکاری ابوبکر صدیق: ابوبکر در راه اطاعت از خدا و هجرت با رسول خدا جانفشانی فراوان کرد و انواع آزارها و خطراتی را که جان و مال و خانوادهاش را تهدید میکرد به جان خرید. به همین خاطر فعالان عرصهی دعوت اسلامی باید هر چیز گرانبهای خود را در راه خدا بدهند تا با خدایی که آنان را آفریده است و روزیشان داده و برای کار بزرگ دعوت انتخاب کرده است صادق باشند.
٢- از جان گذشتگی: بهترین مثال در این زمینه علی بن ابی طالب است که در بستر رسول خدا خوابید و خود را سپر بلا نمود.
٣- فداکاری اسماء دختر ابوبکر صدیق: اسماء آب و غذا را به پیامبر و پدرش میرساند و در این راه آزار فراوان دید. او بهترین الگو برای زنان دعوتگر است. زنان دعوتگر با حمایت از مجاهدان راه خدا میتوانند به چنین جایگاه والایی دست یابند.
٤- نمونهی فداکاری عبد الله بن ابوبکر: عبد الله اخبار و اطلاعات را به رسول خدا و پدرش میرساند. او در این راه مورد آزار کفار قریش قرار گرفت. تلاشهای عبد الله نشان داد که اطلاعرسانی و کسب معلومات از دشمنان چقدر در یاری دعوت مؤثر است.
٥- نمونهای جهاد مالی انصار و یاری برادران مجاهد: خدای متعال در توصیف آنان میفرماید:
"لِلْفُقَرَاءِ المُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَاناً وَيَنصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ" (الحشر: 8).
برای بینوایان از مهاجران است که از خانه و کاشانههایشان و ملک و مالهایشان رانده شدهاند، و در طلب بخشش و خشنودی خداوندند و [دین] خداوند و پیامبر او را یاری میدهند، اینانند که راستگویانند.
٦- گذشتن از فرزند: خانوادهی ابو سلمه در این راه پیشتاز بودند؛ ابو سلمه، همسر و پسرش از نخستین مهاجران هستند. ابو اسحاق میگوید ابو سلمه یک سال پیش از بیعت عقبهی کبری به مدینه هجرت کرد. وقتی آهنگ مدینه کرد دامادهایش به او گفتند: هوای نفس بر تو غلبه کرده است؛ میخواهی همسرت را با خودت ببری؟ ما اجازه نمیدهیم دختر ما را آواره کنی. زنش را از او گرفتند. خاندان ابو سلمه خشمگین شدند و گفتند: حال که زنش را از او گرفتید ما نمیگذاریم پسر ما با مادرش باشد بنابراین پسرک را به زور گرفتند با خود بردند. بنابراین ابو سلمه به تنهایی به مدینه رفت. ام سلمه پس از هجرت شوهر و جدا شدن از پسرش هر روز به منطقهی ابطح میرفت و تا غروب در آنجا گریه میکرد. یک سال گذشت؛ یکی از بستگان دلش به حال او سوخت و به خاندانش گفت: نمیخواهید این زن بینوا را رها کنید؟ پسرش را از او گرفتید و شوهرش هم رفته است. گفتند: اگر میخواهد میتواند به شوهرش ملحق شود. ام سلمه پسرش را از خاندان پدریاش گرفت و به سمت مدینه حرکت کرد.
٧- کمکهای مالی: صهیب بن سنان رومی پس از رسول خدا به مدینه هجرت کرد. وقتی قصد هجرت نمود کفار قریش به او گفتند: وقتی نزد ما آمدی شبگرد بینوایی بودی اکنون مال و داراییات فزونی گرفته است؛ میخواهی با مال و جانت از اینجا بگریزی؟ به خدا چنین اجازهای به تو نخواهیم داد. صهیب گفت: آیا مرا رها خواهید کرد مالم را رها کنم و بروم؟ گفتند: آری. گفت: همهی مالم از آن شما باشد. وقتی خبر به رسول خدا رسید دو بار فرمود: صهیب سود برد. خدای متعال این آیه را در حق او نازل کرد:
"وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ". [بقره:٢٠٧]
و نیز از مردمان کسی هست که در طلب خشنودی خداوند از سر جان برمیخیزد، و خداوند به بندگانش رئوف است.
چهارم: وحدت و برادری: پیامبر اسلام در میان مهاجرین و انصار پیوند برادری برقرار کرد سپس با تنظیم صحیفهی مدینه مسلمان و غیر مسلمان را در سایهی عدالت و برادری و حرمت خون و جان و آبرو گرد هم جمع کرد.
پنجم: اخلاق نبوت:
١-آزار نرساندن به دیگران و دوری از منکرات: از عبد الله بن عمرو روایت است که رسول خدا فرمود: "المُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ المُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَيَدِهِ، وَالمُهَاجِرُ مَنْ هَجَرَ مَا نَهَى اللَّهُ عَنْهُ" [بخاری] مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبان او در امان باشند و مهاجر کسی است که از چیزی که خدا نهی کرده است دوری کند.
٢-امانتداری: رسول خدا علی را پس از خود در مدینه گذاشت تا امانتها را به صاحبانش برگرداند با وجود این که بخشی از این امانتها مال کسانی بود که او را از مکه بیرون رانده بودند. امانتداری یکی از صفات انسان مسلمان است. ادای امانت یک تکلیف شرعی است. بدن انسان نیز چون وسایل امانت است. امانتداری در عمل، در سخن، در مسؤولیت، در رازداری و خرید و فروش و معامله نیز صدق میکند.
مطالب مرتبط:
بزرگترین هجرت تاریخ بشریت- بخش سوم و پایانی
أم سلمه بانویی که دو بار در راه خدا هجرت کرد
تفاوت هجرت دعوتگران با هجرت ستمکاران