دربارۀ فرهنگ فارسی عامیانه (ابوالحسن نجفی)
فرهاد قربانزادهپیش از فرهنگ فارسی عامیانه در زبان فارسی فرهنگهای کمابیش مشابهی منتشر شده بود. شاید مشهورترین این فرهنگها فرهنگ لغات عامیانه (١٣۴١، چاپ دوم: ١٣٨٢) محمدعلی جمالزاده (با همکاری محمدجعفر محجوب) بود. پس از آن دکتر رضا انزابینژاد و دکتر منصور ثروت فرهنگ لغات عامیانه و معاصر (١٣۶۶، ویراست دوم: ١٣٧٧) را گردآوری کردند که در مقایسه با فرهنگ پیشین، گام روبهجلویی بود.
فرهنگ فارسی عامیانه نخستین فرهنگ پیکرهبنیاد در دوران معاصر است. استاد نجفی برای تهیه پیکره فرهنگ خود ١١۴ اثر داستانی مهم معاصر را برگهنویسی کرد. اغلب این آثار پیش از انقلاب نوشته شدهاند. قدیمیترین کتاب این پیکره فارسی شکر است جمالزاده است. تا پیش از این اثر، در هیچ فرهنگی این تعداد شاهد از زبان فارسی معاصر نیامده بود. در تهیه این پیکره از برخی نویسندگان، مانند جعفر شهری و صادق هدایت و محمدعلی جمالزاده، آثار بیشتری انتخاب شده است. فرهنگ فارسی عامیانه بهمحض انتشار تحسین فرهنگنویسان و ادیبان و زبانشناسان را برانگیخت و نقدهای مثبتی نیز بر کتاب نوشته شد؛ از جمله، نقدهای دکتر علیمحمد حقشناس و استاد بهاءالدین خرمشاهی.
استفاده از روشی واحد و منسجم در فرهنگنویسی اهمیت شایانی دارد. متأسفانه چشم اسفندیار بسیاری از فرهنگهای فارسی همین ناروشمندی بوده است. برای مثال، فرهنگنویس باید مشخص کند که قصد دارد در فرهنگ خود حداکثر از چند شاهد استفاده کند. اگر دو واژه با بسامد یکسان که یکی مثلا با حرف «الف» و دیگری با حرف «ی» آغاز میشود در فرهنگی بیاید، تعداد شاهدهای هر دو مدخل باید کمابیش یکسان باشد و اگر در یکی از این دو مدخل چهل شاهد درج شده باشد و در دیگری چهار شاهد، آن فرهنگ ناروشمند است. از دیگر مصداقهای ناروشمندی در فرهنگ این است که مثلا هویت دستوری «صفت فاعلی» در مدخلهای گوناگون با «نعت فاعلی»، «ن فاعلی»، «نعت ف»، «ن ف»، «صفت فاعلی»، «ص فاعلی»، «صفت ف»، و «ص ف» نشان داده شده باشد (در اینجا به اینکه هویت دستوری «صفت» بهتنهایی کافی است نمیپردازیم). همچنین اگر در یک فرهنگ دانشنامهای دو مدخل مربوط به دو شاعر همسطح و درجهاول یکی سی صفحه و دیگری ده صفحه باشد، فرهنگ یادشده ناروشمند است.
با مقایسه حرفهای گوناگون فرهنگ فارسی عامیانه درمییابیم که مؤلف در همهجا از روشی واحد پیروی کرده و در میانه کار در روش خود تغییر محسوسی نداده است. در تمامی این فرهنگ معنیها با شماره از هم تفکیک شدهاند، اگر هویت دستوری دو برش معنایی متفاوت بوده، این تفاوت نشان داده شده، و برای هر معنی تعداد مشخصی شاهد ذکر شدهاست.
استفاده از زبان معیار فارسی در تعریفها یکی دیگر از ویژگیهای فرهنگ فارسی عامیانه است. شاید بیان این نکته که در نوشتن معنی مدخلهای فرهنگ باید از زبان معیار فارسی استفاده کرد برای برخی بدیهی بهنظر برسد، ولی متأسفانه در مهمترین و مشهورترین فرهنگهای فارسی به این نکته ساده بیتوجهی شده است و از واژههای شاذ و فراموششده برای معنی کردن واژههای رایج استفاده کردهاند. در فرهنگ فارسی عامیانه بهجای اینکه معنی مدخلها فقط با یک مترادف بهدست داده شود، با استفاده جمله یا عبارتی به زبان معیار، معنی درست و دقیق واژهها «تعریف» شده است.
استفاده از شاهدهای مستند یکی دیگر از ویژگیهای فرهنگ فارسی عامیانه است. شاید اگر شمارش دقیقی از مدخلهای دارای شاهد و بدون شاهدِ فرهنگ فارسی عامیانه صورت بگیرد، مشاهده شود که بیش از ٩۵ درصد از مدخلهای این فرهنگ دارای شاهدند. تا پیش از این فرهنگ، هیچیک از فرهنگهای عمومی فارسی از این مزیت برخوردار نبودهاند (فرهنگ تاریخی زبان فارسی به سرپرستی دکتر پرویز ناتل خانلری را، که فقط یک جلد از آن منتشر شد، درشمار نیاوردهایم).
چنانکه دیگران نیز پیشتر گفتهاند، استاد نجفی صورتهای شکسته موجود در شاهدها را به صورتهای رسمی تغییر داده است. برای مثال، اگر در خلال گفتوگوهای دو شخصیت در داستان واژۀ خونه به کار رفته باشد، در فرهنگ فارسی عامیانه خانه ثبت شدهاست. آنچه دیگران گویا تاکنون به آن اشاره نکردهاند این است که استاد نجفی صورتهایی را که نمیپسندیدهاند نیز به صورت پسندیده خود تغییر دادهاند. برای مثال، در سراسر فرهنگ میباشد به است تبدیل شده و «را»ی پس از فعل به پس از هسته گروه اسمی با نقش مفعول برده شده است. هرچند این نکته بههنگام نقل شاهدهای فرهنگ فارسی عامیانه در اثری دیگر اهمیت دارد، ولی در برابر ارزشهای بیشمار این فرهنگ بهشمار نمیآید.
فرهنگ فارسی عامیانه بیشترین تأثیر را بر فرهنگ بزرگ سخن گذاشت. فرهنگ اخیر دقیقترین و روشمندترین و معتبرترین فرهنگ در تاریخ زبان فارسی است و قسمت اعظم این اعتبار و جامعیت خود را وامدار فرهنگ فارسی عامیانه است. استاد نجفی با تألیف فرهنگ فارسی عامیانه برای نخستین بار هم بسیاری از واژههای «غیررسمی» را در یک جا ثبت کردند، هم معنی دقیق آنها را بهدست دادند و هم شاهدی برای آن واژهها نقل کردند. با مقایسه هریک از صفحههای فرهنگ بزرگ سخن با فرهنگ فارسی عامیانه میبینیم همان شاهدی که در فرهنگ فارسی عامیانه هست در فرهنگ بزرگ سخن نیز ذکر شده است.
آنچه در این کتاب آمده است بسیار به کار ویراستاران، داستاننویسان، زبانشناسان، فرهنگنویسان، ادیبان علاقهمند به ادبیات معاصر، و فارسیآموزان خارجی میآید. عنوان کتاب این شبهه را ایجاد میکند که در این فرهنگ فقط واژههای عامیانه وجود دارد، درحالیکه بیشتر مدخلهای این اثر مربوط به سبک «غیررسمی» است. شاید اگر عنوان این اثر بهجای «فرهنگ فارسی عامیانه»، «فرهنگ واژههای غیررسمی» میبود، مخاطبان بیشتری جذب این کتاب میشدند.
(مصاحبه با خبرگزاری ایبنا در ٢ بهمن ١٣٩٨)
▫️فرهاد قربانزاده
@azvirayesh