دامن زدن به انتقال
بسیار پیش میآید که بیمارمان در پایان جلسه، سوالی میپرسد یا موضوع مهمی را مطرح میکند که فرصت پرداختن به آن نیست. دلایل متعددی برای این وجود دارد؛ اما ما چه میشنویم و با آن چه میکنیم؟
اول و مهمتر از همه، چهارچوب درمان را نگهمیداریم. زمان اضافهتر نمیدهیم و میگذاریم در جلسات بعدی -اگر خودش مطرح کرد- به آن میپردازیم.
معمولا این “آخر جلسه انداختن و رفتن” نشانهی این است که بیمار موضوع مهمی دارد که هم میخواهد بگوید و هم از پرداختن به آن نگرانیهایی دارد. این نگرانیها میتواند شامل احساسات/متریالهای مختلفی باشد که پشت مقاومت پنهان شدهاند.
از طرفی این “انداختن و رفتن” پیغامی به درمانگر هم هست. شاید بیمار میخواهد بگوید: “ذهنت رو درگیر فرایند جلسه نکن!” او با طرح سوال یا موضوعی در لحظهی آخر، مقاومتی به بررسی فرایند درمان نشان داده است.
در نظر گرفتن یک خط مشی نسبتا ثابت در برخورد با این پدیدهی بالینی مهم است؛ بررسی الگوی تکرارها. یعنی اگر این “انداختن و رفتن” تکرار شد، لازم است مورد بررسی قرار گیرد. نقطهی شروع باید فرایند درمان و آنچه در رابطهی درمانی در حال رخ دادن است، باشد. مثلا: «چند بار شده که آخر جلسه موضوع یا سوال مهمی رو مطرح کردی در حالی که زمانی برای پرداختن بهش نبود.به نظرت چی داره اتفاق میافته؟» طبیعتا بنا به شخصیت درمانگر، تئوری مورد نظرش و فضای اینترسابجکتیو، مفهوم این سوال میتواند با ادبیات و لحن متفاوتی مطرح گردد.
هدف اصلی مثل همیشه توجه و تاکید بر فرایند درمان، اینجا و اکنون و دامن زدن به انتقال است.
در مرتبهی بعدی -که از دل هدف اصلی بیرون میآید- بررسی نگرانیهای (مقاومت) بیمار برای پرداختن به آن موضوع است. این مقاومت میتواند هم ناشی از دروناش باشد و هم مقاومتی که نزد درمانگر است. چه بسا این دومی مهمتر باشد.
@Tohidclinic